سریال جدید «جنگیر» که البته خیال و ادعای رقابت با فیلم افسانهای و ترسناک و بشدت تأثیرگذار سال ۱۹۷۲ ویلیام فردکین را ندارد، اخیراً وارد سیزون دوم خود شده و این بار پدر روحانی توماس اورتگا (با بازی النونسو هرهرا) و مارکوس کین (بن دانییلز) در تلاش خود برای یافتن شیطان دست به سفر زدهاند.
روزنامه ایران: سریال جدید «جنگیر» که البته خیال و ادعای رقابت با فیلم افسانهای و ترسناک و بشدت تأثیرگذار سال ۱۹۷۲ ویلیام فردکین را ندارد، اخیراً وارد سیزون دوم خود شده و این بار پدر روحانی توماس اورتگا (با بازی النونسو هرهرا) و مارکوس کین (بن دانییلز) در تلاش خود برای یافتن شیطان دست به سفر زدهاند و همسو با آن اندرو کیم (جان چو) یک روان شناس کودک که یک سازمان بررسی وضعیت بچههای بیسرپرست و محتاج کمک را به راه انداخته، متوجه میشود که یکی از کودکان تحت قیمومیتش توسط یک نیروی شیطانی و مقتدر و هولناک تهدید میشود.
به این ترتیب دومتخصص جنگیری مذکور به کمک فراخوانده میشوند و جان چو در مصاحبه پیش رو درباره ترس زا بودن روند تسخیر یک کودک توسط شیطان و برخی مسائل دیگر این سریال سخن میگوید و همینطور پیرامون قسمت تازهای از سری فیلمهای تلویزیونی و سینمایی «سفر ستارهای»، که فرانچیزی ۵۲ ساله شده است.
آقای جان چو، تصور نمیشد بعد از فصل اول «جنگیر» و اتفاقات جذاب آن چیزی را رو کنید که با آن برابری کند اما ظاهراً در این کار موفق شدهاید. اینطور نیست؟
بله، من هم از این روند موفق شگفت زده ام. وقتی کاراکترهای مارکوس و توماس در وسط روند جنگیری خود به تصویر کشیده شده و سپس وادار به حضور در سازمان رسیدگی به امور بچههای بیسرپرست میشوند، بهترین نقطه آغاز برای سیزون دوم خلق میشود. این مسائل کمک میکند تا روند معرفی و اضافه شدن کاراکتر من به این فصل تازه هم کامل و پرمعناتر شود. بواقع نه فقط توضیحات و یادآوریهای لازم در یکی دو اپیزود اول راجع به ریشههای جنگیری در مجموعه نخست ارائه میشود بلکه کارگردان با ورق زدن تدریجی دفتر حیات اندیکیم یعنی کاراکتر من، او را قدم به قدم بیشتر و بهتر به بینندگان معرفی میکند.
البته داستانها به گونهای است که حتی اگر فصل اول را ندیده باشید، از اتفاقات مجموعه فعلی سردر میآورید. این طور نیست؟
برآورد درستی دارید. از نظر من مهمترین و بهترین خصلت سیزون دوم هیجان لحظه به لحظهای است که در روند توضیح اتفاقات خلق میکند و بیننده دائماً از خود میپرسد رویداد بعدی، ارتباط این کاراکتر با آن کاراکتر کی تکوین مییابد.
چگونه و چرا به سمت این فصل از سریال کشیده شدید؟
قبل از پیشنهاد شدن حضور در سیزون دوم من هیچ یک از قسمتهای سیزون اول را ندیده بودم و اطلاعی از آن نداشتم و در نتیجه به تماشای آنها پرداختم و با خودم گفتم چه ایدههای خوبی. وقتی ابهامهایی درباره کاراکترم داشتم به گفتوگو با جرهمی اسلیتر و شون کراوچ میپرداختم و آنها موضوع را مقداری روشن میکردند. از یک سو بهنظر میرسید ماجرا حقیقی است و ریشه در واقعیت دارد و از جانب دیگر به نظر میآمد توهم صرف است. البته علاقه مفرط اسلیتر و کراوچ به این مجموعه و احساس تملک و تعلقی که به آن داشتند مثل یک بیماری واگیردار به من نیز سرایت کرد.
چه چیزهایی در ارتباط با این مجموعه و خصایل کاراکتر خودتان وجود داشت که مایل بودید به متن قصه و اتفاقات اضافه شود؟
شاید در بحث به تصویر کشیدن رابطه من با اعضای خانوادهام مایل بودم که هر چیزی به دقت و به شکلی واقعی ترسیم شود و همه جزئیات بیاید. حسن این قضیه این بود که این روند هر چه حقیقیتر میشد و تماشاگران میتوانستند آن را باور کنند.
شما برای اکتورهای نوجوان و جوان این مجموعه تبدیل به چهرهای پدروار شدهاید. در این باره چه نظری دارید؟
ابایی از آن نداشته و بواقع لذت هم بردهام. کار کردن با این بچهها و نوجوانان اسباب مباهات من بوده و اصولاً استفاده از یکسری بچههای بیسرپرست و محتاج کمک در بطن داستان یک فیلم یک سوژه جذاب برای همگان است. این نکته پایههای قصه و اتفاقات آن را هم برای تماشاگران جذابتر میسازد، زیرا با بچههای عادی فرق میکنند و زندگی نامطمئنی دارند. هرچند جایشان در آن سازمان و مدرسه رسیدگی به کودکان بیسرپرست ناگوار و بد نیست و امکانات لازم را دارند.
اینکه شیطان در وجود انسانها حلول کند، همیشه ایده ترسناکی است اما چرا وقتی افراد تسخیر شده از رده سنی پایین هستند، اوضاع نگرانکنندهتر میشود؟
شیطان ظاهراً بیشترین نگاه خود را متوجه طبقه کم سن و سال و افرادی میکند که کمترین گناه را دارند و همین مسأله طبعاً اسباب نگرانی در جامعه میشود. وقتی ما بزرگسالان هدف گرفته شویم جایی برای افسوس نیست، زیرا کم و بیش گناه کردهایم اما زمانی که قشر کودک و نوجوان هدف گرفته میشود کار چندبرابر سختتر میشود.
بدیهی است که مارکوس و توماس برای حل ماجرا و کمک بیایند اما ما از این آمدن چه توقعی باید داشته باشیم و دینامیسم این ماجرا کجاست؟
نقطه رویارویی این دو مرد با جن و اهریمن که در پی آن هستند، صحنه پرشکوه و تکان دهندهای است. صحنههای این رویداد گرفته شده و همگی از آن راضی هستیم. بواقع میتوان گفت بهترین و جالبترین قسمت سیزون دوم به همین تلاقی مربوط میشود و هر کس که بهطور امتحانی آن را دیده، به هیجان آمده است و از آن تعریف میکند.
آیا این نمیتواند به معنا و مثابه همان اهریمن درون باشد و لزوم فرار از دست آن را توصیه کند؟
شاید همینطور باشد و اصولاً هرگونه تسخیر شدن روح انسانها روندی رنج آور است. سریال ما میگوید چطور با رهایی از این فرآیند باید به سمت سلامتی رفت. وقتی چند قسمت سیزون دوم را ببینید، به اهمیت سلامتی ذهن و رها بودن از افکار شیطانی پی خواهید برد، بخصوص اگر اهریمن وارد وجود یک فرد شده باشد و به تأثیرگذاری بر ذهن فرد اکتفا نکرده باشد.
سری فیلمهای تلویزیونی «سفر ستارهای» (در ایران با نام «پیشتازان فضا» پخش میشد) پس از سالها کوچ به مدیوم سینما اخیراً به تلویزیون هم بازگشتهاند ولی صحبت فیلم سینمایی چهارم از سری جدید این فیلمها در میان است که تعداد کل آثار سینمایی «Star Trek» را از ۱۸ هم بیشتر میکند. ظاهراً شما هم در آن سهمی خواهید داشت.
به طور دقیق چیزی در این ارتباط نشنیدهام اما میدانم که این مجموعه کارها پایانناپذیر است و بیش از ۵ دهه بعد از شروع نمایش آن همچنان زنده و پویا است و یک عمر حداقل ۵۰ ساله دیگر هم بر آن متصور است. «سفر ستارهای» نه فقط هیجانساز و سرگرمکننده است بلکه در بیشاز نیم قرن برای آحاد مختلف جوامع انسانی فرهنگ ساز بوده و به زودی قسمت های بعدی آن نیز از راه خواهد رسید.
پ
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان
اپلیکیشن برترین ها
را نصب کنید.
ارسال نظر