علی فرهمند در روزنامه شرق نوشت: بیایید پُشتِ یک میز مونتاژ خیالی، صحنههای فیلم را دستکاری و داستان را بهگونهای دیگر تعریف کنیم. البته این تغییر - یا مَرمت- گریبانِ آغاز را نخواهد گرفت و میگذاریم فصل نخست به شیوه خود پیش برود؛ و انصافا لحظات خوبی هم دارد.
علی فرهمند در روزنامه شرق نوشت: بیایید پُشتِ یک میز مونتاژ خیالی، صحنههای فیلم را دستکاری و داستان را بهگونهای دیگر تعریف کنیم. البته این تغییر - یا مَرمت- گریبانِ آغاز را نخواهد گرفت و میگذاریم فصل نخست به شیوه خود پیش برود؛ و انصافا لحظات خوبی هم دارد.
از نمای متوسطِ آغازین که رشوهخواری «قاسم» (حامد بهداد) فاش میشود تا صحنه آزار و اذیتِ پدر و پسر عروسکفروش از سوی مأموران شهرداری که- بهدور از اغراقِ دراماتیک- از واقعیت اجتماعی بهره گرفته و کارکردی تماتیک دارد و به مایه اصلی فیلم- فقر- اشاره میکند تا تقطیعهای سریع نماها در فصل ضربوشتمِ دستفروشانِ دورهگرد، صحنههای خوبی هستند و مسئله و دغدغه اجتماعی دارند.
متأسفانه پس از ارتیاب «قاسم» نسبت به پسدادن دُلارها، حدود ٢٠ دقیقه دیگر را نیز دور میریزیم و میماند صحنهای که «قاسم» و «مهدی» (محسن کیایی) درباره پسدادن پول در ماشین صحبت میکنند و این آغازی است بر کشمکشهای فردی شخصیت؛ آغازی است به سوی تنه اصلی ماجرا؛ اما فیلمنامهنویس ظاهرا به اینجا که رسیده، قلمش خشک شده و دیگر ادامه نداده و کارگردان هم به همین صفحات بیسروته بسنده کرده و «سدمعبر» ساخته شده؛ بنابراین در وهله نخست، «سدمعبر» فیلمنامهای غلط دارد و وقتی به یاری منتقد، صحنههای اضافی دور ریخته میشود و چیدمان درستی شکل میگیرد، با یک فیلم ناقص روبهرو میشویم.
هرچند که در پرانتز باید گفت این روزها فیلم ناقص هم طرفداران خودش را دارد و شنیدهایم حتی هیئت انتخاب «فجرِ» خودمان نیز به فیلمهای نصفهونیمه روی خوش نشان میدهند، اما از شوخی که بگذریم - اگر این فیلم دانشجویی راه به جدیت بدهد- فارغ از اضافیبودن دوسومِ صحنههای فیلم، آن چند صحنه که پیرنگ فرعی زندگی شخصی «قاسم» را تشکیل میدهد اضافی نیست، اما حتما دورریز است.
چرا؟ قضیه بارداری «نرگس» و خانهخریدن و سقطجنین، قرار بوده در تنگنای «قاسم» و شک او نسبت به بازگرداندن پولها مؤثر واقع شود، اما راستش این صحنهها نابخردانه هستند و فیلم را به کمدی نزدیک میکنند تا فشار اجتماعی: «نرگس» (با بازی افسوسبرانگیز «باران کوثری») در ازای باردارشدن، یک خانه از شوهر فقیرش طلب کرده و ظاهرا تا شوهر سَندی ششدانگ به نام همسر نکند، آنها صاحب فرزند نمیشوند. سؤال من این است که «نرگس» از پشت کوه آمده و با شرایط اقتصادی جامعهاش آشنا نیست که از یک مأمور سدمعبر چنین چیزی را طلب کرده؟ درباره کارگردانی فیلم حرف زیادی نمیتوان زد.
آنچه بر فیلم غالب است، متن است و تصویر فرعِ است بر شبهِ فیلمنامه «سعید روستایی» و دوربین به ضبطِ صرفِ نوشتهها پرداخته. خب! البته بدیهی است؛ هنوز «ابد و یک روز» روی بورس است و کارگردان هم خودش را به خالق فیلمنامه «ابد...» سپرده؛ و اتفاقا متن «سدمعبر» بهمراتب از «ابد و یک روز» ضعیفتر است و البته شباهتهایی نیز دارند؛ هر دو دارای صحنههایی اضافی بوده و هر دو در چیدمان صحنهها دچار اغتشاش هستند و البته هر دو دارای یک نمای شعاریِ خندهدار نیز هستند؛ اگر در «ابد و یک روز»، یکی داد میزد «نرو سمیه»، اینجا «حامد بهداد» با لحنی «نوید محمدزاده»وار در خیابان میگوید: «کامیون گرفتم واسه کار»!
و نکته آخر: چرا در «سدمعبر» و پیشتر در «ابد و یک روز»، فیلمنامهنویس آدمهای فقیر را غیرانسانی ترسیم میکند؟ این چه نگاهی است به افراد بیپول؟ ایشان را ارجاع میدهم به جملهای از «حُجت» (شهاب حسینی) در فیلم «جدایی نادر از سیمین»: «چرا تا چشمتون به ما میاُفته، فکر میکنین صبح تا شب مثل حیوون میزنیم تو سَر زن و بچهمون؟ بابا به همین قرآن... به والله ما هم آدمیم مثل شما».
پ
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان
اپلیکیشن برترین ها
را نصب کنید.
نظر کاربران
نرو سمیه
الان خودت فهمیدی چی نوشتی؟ یه بار از اول تا آخر بخون متنو،این نقد بود؟