فریدون مجلسی در روزنامه شرق نوشت: بار ديگر ظريف که دلواپسان بهدرستي او را آقاي برجام ناميدهاند، راهي اروپا شده است تا با سه بازيگر اصلي مذاکرات هستهاي ايران در دهههاي گذشته مذاکره کند.
فریدون مجلسی در روزنامه شرق نوشت: بار ديگر ظريف که دلواپسان بهدرستي او را آقاي برجام ناميدهاند، راهي اروپا شده است تا با سه بازيگر اصلي مذاکرات هستهاي ايران در دهههاي گذشته مذاکره کند.
ظريف از سويي از طريق خانم موگريني با کل جامعه اروپا طرف است و از سويي، با چهار کشور برجسته اروپايي؛ يعني مثلث آلمان و انگليس و فرانسه و در حاشيه با ايتاليا که اگر فراموش نکنيم، خانم موگريني وزير خارجه پيشين آن کشور نيز بوده است.
سفر اينبار وزير امور خارجه در آستانه اعلام تصميم ترامپ درباره برجام است که شايد مناسبتر باشد او را با توجه به نوع رفتارش، بهجاي رئيسجمهور آمريکا، مديرعامل آن کشور بنامم. ترامپ کوشيد تصميمگيري درباره مسئلهاي را که خودش برای اعتبار برجام مطرح کرده بود، بر گردن کنگره بيندازد و آنها زرنگتر از آن بودند که زير بار مسئوليت خطاي سياسي او بروند و توپ را به زمين ترامپ برگرداندند.
در اين فاصله و هنگامي که ترامپ بايد تصميم خودش را اعلام ميکرد و هشدارهاي بسياري را از سوي مقامات کنوني، دانشگاهيان و بازنشستگان سياسي و امنيتي باتجربه دريافت کرده بود، اعتراضات و تظاهراتي در ايران رخ داد که آن را غنيمت شمرده و اکنون ميکوشد از آن تظاهرات بهانهاي بتراشد گويي برنامه «بهار عجمي» بوده است که نگذاشتند به بار بنشيند. البته در ايران تظاهراتي اعتراضآميز رخ داد که نخست گمان ميرفت در همان حد انتقامجويي بازندگان انتخاباتي که خود را بههرحال ذيحق ميدانند، محدود بماند؛ اما کمانه کرد و دامنگير خودشان شد. با نگاه کوتاهی به گذشته، ملاحظه ميشود با امضاي برجام گمان ميرفت بهزودي ايران به صحنه اقتصادي جهان بازگردد و اميدي در دلها پديد آمده بود که با رفع موانع، رفاه، اشتغال و گشايشي نیز نصيب مردم شود؛ اما همزمان با هر نتيجهگيري مثبتی در مراحل اجرائي برجام از داخل ايران، پيامهاي تندوتيز و تهديدآميزي از سوي برخي تريبونهاي بههرحال رسمي مطرح ميشد که عملا مانع يا بهانهاي بود براي جلوگيري از
بهرهبرداري اقتصادي از منافعی که از برجام انتظار میرفت و دلواپسان ناکاميهاي حاصل از دستپختهاي خودشان را به حساب ناکارآمدي برجام و برجاميان ميگذاشتند و بستانکار ميشدند.
اکنون و همزمان با سفر و مذاکرات آقاي برجام، آيا بار ديگر نيز بايد در انتظار باطلالسحري غافلگيرانه و خنثيکننده بود؟ اکنون بحران جديتر شده است و با روشنترشدن اهداف انتقامجويانه مثلث اسرائيل، عربستان و آمريکا که شايد بهتر باشد آن را همدستي ماجراجويانه و جنگطلبانه نتانياهو، محمد بنسلمان و ترامپ ناميد و همچنين با توجه به حساسيت داخليای که در تظاهرات بروز کرد و اصلاحاتي را در نوع، ميزان و اهداف برخي هزينهها و سياستها طلب ميکند، احتمالا انتظار ميرود دلواپسان داخلي و حاميانشان نيز در رفتار و اقدامشان توجه بيشتري به منافع ملي و رفع بهانههاي ريشهدار براي جلب رضايت مردم از خود نشان دهند و اجازه دهند وزارت امور خارجه به بهرهمندي از تخصص و منشي برازنده کشور مهمي مانند ايران، نقش درخوري در روابط بينالمللي بر عهده بگيرد و ايفا کند. تظاهرات ايران نيز بروز جنبههايي از اعتراض به برخي امور اقتصادي، سياسي و اجتماعي بود که جاي بررسي و پاسخگويي و احتمالا همدردي و اصلاح دارد؛ اما هرچه بود، در ابعادي بسيار کوچکتر از تظاهرات
ميليوني معروف به جنبش البته بيسر و بیسرپرست «والاستريت» در نيويورک و مشابه آن در اغلب شهرهاي بزرگ آمريکا بود و بسيار کوچکتر از انواع تظاهرات ضدتبعيضنژادي است.
که به دنبال قتل هر جوان سياهپوست به دست پليس در آمريکا يا به بهانههاي مختلف در فرانسه، انگليس، آلمان و حتي در ميدان سرخ مسکو رخ ميدهد و در برابر شورش بزرگ ميدان «تيان آن من» پکن و واکنش خشن در برابر آن، اصلا به حساب نميآيد. گرچه کشورها حق دارند به برخورد خشونتآميز دولتها اعتراض کنند و خواهان رعايت حقوق و ضوابط امروزي جهاني باشند؛ اما هرگز مسائل داخلي کشورها بهعنوان اقدامي دولتي که صلح و امنيت بينالمللي را به مخاطره بيندازد، تلقي نشده تا بهانهاي براي ارجاع مسئله به شوراي امنيت سازمان ملل متحد باشد. در حالي که ديديم آمريکا به اين بهانه و بيشتر براي بهرهبرداري تبليغاتي، موضوع ايران را به شوراي امنيت و مجمع عمومي برد و در هر دو مرجع با وجود خطونشانهايي که براي مخالفان نظر خود کشيد، بهشدت شکست خورد. البته بايد توجه داشت که رأي کشورها را در آن قضيه نميتوان با قاطعيت حمايت از مواضع ايران تلقي کرد؛ بلکه هر کشوری خودش را نيز در موارد مشابه در معرض دخالتهاي خارجي ميبيند و احتياط ميکند. اروپا در بسياري از
زمينهها، بهویژه موضعگيري ايران در برابر اسرائيل، موضعی مشابه دوستان غربي و حتي روسيه دارد و اگر درباره برد موشکهاي ايران معترض است، به همين دليل است که برخي شعارها و خطونشانهاي داخلي در اين بهانهجوييها مؤثر است. منطق آقاي ظريف اين است که ايران برجام را با هدف بهرهمندي اقتصادي امضا کرده است و اگر از اين هدف منحرف شود، چه لزومي به بقا دارد؟ او اروپا را تشويق خواهد کرد شرکتها و بهویژه بانکها را ترغيب کند که ملاحظهکاري براي آمريکا را کنار بگذارند و با ايران کار کنند.
آنها خواهند گفت دليل وجودي برجام، امري امنيتي و براي پيشگيري از تهديد اسرائيل بوده است و شايد توسعه فعاليت موشکي ايران را که با توجه به سابقه جنگ ايران و عراق براي ايران اهميت دفاعي و حياتي دارد، جايگزيني براي تهديد هستهاي تلقي کنند. گفته ميشود احتمالا موضوع تمديد برجام را از اعتبار ١٠ساله به ٢٥ساله که مدنظر ترامپ نيز بود، مطرح كنند. به نظر ميرسد ایران چنين پيشنهادهايي را قبول نکند؛ اما در تبادل ديپلماتيک و روابط بينالمللي، ظاهرا اقدام شتابزده ترامپ در بهرسميتشناختن قدس بهعنوان پايتخت اسرائيل، موجب شد پاسخ مناسبي براي ايران در قبال بهانهجوييها در برابر تهديد ايران فراهم شده باشد.
پاسخ در اعلاميه نهايي اجلاس فوقالعاده سران کشورهاي کنفرانس اسلامي با حضور رئيسجمهور ايران است که با تأکيد به الزام اسرائيل به اجراي بخشنامههاي شوراي امنيت درباره خروج از سرزمينهاي اشغالي و منع خانهسازي در این سرزمينها، خواهان اعلام دولت فلسطين به پايتختي قدس شده است. به نظر ميرسد بهاينترتيب در شرايطي که ايران خواهان حفظ امتيازات کنوني در روابط دوستانه با عراق، سوريه، لبنان و ترکيه است و در شرايطي که آقاي ظريف بارها تأکيد کرده که «ايران در هيچ جنگي در منطقه پيشقدم نخواهد شد»، چنين تلقي شود که ايران خواهان حمايت از تصميمات جمعي کشورهاي عربي و اسلامي در حل مسئله فلسطين است و بتواند بهانه تهديد صلح و امنيت منطقه از سوی ايران را باطل و منتفي کند.
پ
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان
اپلیکیشن برترین ها
را نصب کنید.
ارسال نظر