رویا میرعلمی: نمیخواهم در طنز کلیشه شوم
لازم است در اینجا تاکید کنم که بعد از «لیسانسه ها» در هر کار طنزی بازی نخواهم کرد نه اینکه بهطور کل از ژانر کمدی و طنز فاصله بگیرم نه، اما در این زمینه مایل نیستم کلیشه شوم
سریال «لیسانسهها» برخلاف ضبط متوالی آن، در دو نوبت پخش شد؛ آیا این موضوع تغییراتی را در فصل دوم به وجود آورد؟
همانطور که میدانید قرار بر این بود که «لیسانسهها» بهشکل متوالی پخش شود، اما وقفهای که به وجود آمد باعث شد مخاطب احساس کند که کار در دو بخش ضبط شده است، به هر حال این موضوع تغییراتی را هم خواسته یا ناخواسته در پی داشت. تغییراتی در ساختار، نوع کارگردانی، پرداخت قصه و... شاید فانتزی را در قسمتهای جدید بیشتر میبینیم، فضاهایی که بعضی وقتها خیلی از از بینندگان بپسندند و برخی هم نه؛ اما تا جایی که من میدانم کسانی که بیننده و طرفداران سری اول سریال بودند همچنان جزو مخاطبان آن هستند و سریال را تماشا میکنند.
آیا این وقفه باعث لطمه زدن به کار نشد؟
به نظر من اگر تمام قسمتها پشت سر هم پخش میشد قطعا جذابتر بود. البته این نظر من است اما شاید این وقفه از جهاتی به نفع کار بوده و از سویی به ضرر آن؛ به نفع کار بوده چون گروه اجرایی نقاط ضعف و قدرت خود در پخش را در مواجهه با مخاطب پیدا میکنند و نقاط قوت را پررنگتر و نقاط ضعف را بر طرف میکنند. درمجموع من مایل بودم که پخش «لیسانسهها» پشت سر هم اتفاق بیفتد.
آیا درخصوص حضور در «فوقلیسانسهها» صحبتهایی با گروه داشتید؟
طبق صحبتی که با ما داشتند قرار است این سری از کار هم ساخته شود اما نمیدانم که زمان دقیق ضبط و تولید آن چه زمانی است.
ما در سالهای گذشته سریالهای طنز روتینی داشتیم که اتفاقا مخاطب بسیار به آنها علاقهمند بود؛ به نظر شما هنوز هم کارهای طنز هرشبی مانند گذشته مورد استقبال قرار میگیرند؟
به هر حال تلویزیون همیشه مخاطب خود را دارد. با وجود تمام اتفاقاتی که از سوی شبکههای ماهوارهای و خارجی رخ میدهد باز هم مخاطبان ما علاقهمندند تا تلویزیون مملکت خود را ببینند. اگر همیشه هنرمندان خوراک خوبی برای مخاطبان خود داشته باشند طبیعتا تماشاگر هم نسبت به تماشای کارهای آنها تمایل بیشتری خواهد داشت که البته این موضوع به نگاه مدیران تلویزیون بستگی دارد. وقتی سریالهایی که ساخته میشوند رنگ و بوی واقعیت داشته باشند و از هر نوع دروغ و شعارزدگی دوری کنند، قطع به یقین مخاطب هم آنها را دنبال میکند. درهر صورت تلویزیون مخاطب خود را دارد اما شاید در مواقعی با نوسان روبهرو شود. مواقعی تماشاگر با کارها همذاتپنداری میکند و بهنوعی با سریالها و کارها گره میخورد و بر عکس ممکن است بهشکل طبیعی کاری را پس بزند.
منظورتان اعمال ممیزی در تولیدات و وجود خط قرمزهاست که باعث پسزدن مخاطب میشود؟
سریالهای طنز هم شاید با این ممیزیها و نظارتی که روزبهروز پررنگتر میشوند کمکم نتواند آن مسائلی که باید در تلویزیون مطرح کرد را نمایش دهند. مثل همان سکانس استخر در «لیسانسهها» که نقدی بود بر تلویزیون و اتفاقاتی که همیشه در بحث ورزش و مسائل مربوط به آن رخ میدهد؛ من تصور میکنم که باید کمی نگاه ممیزی را عوض کرد، چرا که در صورت تلطیف آن مخاطب بیشتر جذب تلویزیون خواهد شد. متاسفانه گاهی افرادی را میبینیم که با افتخار میگویند ما تلویزیون ایران را نگاه نمیکنیم و این موضوع برای من خیلی ناراحتکننده است؛ چرا کسی باید این حرف را بزند، مگر تلویزیون قرار نیست که بازتاب جامعه باشد پس چرا باید عدهای آن را پس بزنند؛ کاش شرایطی به وجود بیاید که همین سریالهایی ساخته میشوند بهشکلی باشند که مخاطبان را با تلویزیون آشتی دهند.
آقای صحت هم میگفتند که بعد از سریال «شمعدونی» فکر میکردند که دیگر نمیتوانند در تلویزیون کار طنز بسازند اما در «لیسانسهها» وضع تغییر کرده است.
این موضوع بهخصوص در مورد سریالهای طنز وجود دارد. سروش صحت انسان باهوشی است و توانست از مانع ممیزی بپرد. اما در همه سریالها که نمیتوان با تکهکلام و اینگونه راهحلها از ممیزیها گذشت.
شما تجربه بازی در کار درام را هم دارید؛ سریال «زمانه» به کارگردانی حسن فتحی که جزو کارهای قابل دفاع در تلویزیون است، اما بعد از آن با سروش صحت طنز کار کردید. دلیل این انتخابها چه بود؟
من هم فضای طنز، کمدی و هم فضای جدی در تئاتر را تجربه کردهام که بعد از آن در سریال آقای فتحی نقشی را ایفا کردم؛ آقای صحت بازی من در تئاتر را دیده بود و درواقع برای بازی در کارهایش مرا از صحنه تئاتر انتخاب کردند؛ وقتی «شمعدونی» به من پیشنهاد شد، نقش را خیلی دوست داشتم و همچنن بسیار مایل بودم تا با سروش صحت هم این تجربه را داشته باشم، خوشحالم که این اتفاق افتاد.
آیا تجربه بازی در «شمعدونی» باعث شد تا در «لیسانسهها» هم با سروش صحت همکاری کنید؟
بعد از «شمعدونی» تصمیم داشتم تا در هر نوع کار طنز و کمدی حضور نداشته باشم چراکه پس از آن سریال، پیشنهادات زیادی برای بازی در کارهای طنز به من شد اما قبول نکردم؛ زیرا مایل نبودم صرفا بهعنوان یک بازیگر طنز شناخته شوم که در همین راستا به کلیشه هم برسم؛ من در «شمعدونی» نقشی کمدی ایفا کردم اما قرار نیست که تمام نقشهای کمدی را من ایفا کنم(با خنده). اصل دوست ندارم در یک قالب باقی بمانم، تیپی که در «شمعدونی» کار کردم را هرگز تکرار نخوهم کرد. سروش صحت اواخر سریال «شمعدونی» به من گفت که در حال نگارش «لیسانسهها» است، باتوجه به اتفاقات خوبی که در کار با وی برایم افتاد مایل بودم که تجربه دیگری هم با او داشته باشم. به علاوه این که سروش صحت جزو کسانی است که طنز در تلویزیون را میشناسد. لازم است در اینجا تاکید کنم که بعد از «لیسانسهها» در هر کار طنزی بازی نخواهم کرد نه اینکه بهطور کل از ژانر کمدی و طنز فاصله بگیرم نه، اما در این زمینه مایل نیستم کلیشه شوم، به همین علت خیلی دقیق انتخاب میکنم. درواقع زیر بار کمدی که هجو باشد نمیروم و بازی نمیکنم.
شما بهطور کل در تلویزیون گزیده کار میکنید؛ چرا در کارهای درام و جدی کمکار هستید؟
ترجیح میدهم گزیده کار کنم و خیلی بادقت. بهعنوان مثال زمانی که با سروش صحت کار میکنم خیالم از هر جهت راحت است، زیرا کار او را میشناسم. بحث فعالیت در تئاتر با تلویزیون خیلی فرق میکند، محیط تئاتر خیلی کوچکتر است، افرد شناختهشدهاند، اگر در تلویزیون برای سریالی قراردادی بسته شود مجبوریم تا انتهای کار پای آن بایستیم؛ بنابراین خیلی شرایط انتخاب سختتر است و باید با دقت فراوان کار کرد. بعد از سریال «شمعدونی» ترجیح دادم بیشتر تئاتر کار کنم و مشغول تجربه نقشهایی که به آنها علاقهمندم شوم به این دلیل که تئاتر بهلحاظ روحی من را اقنا و ارضا میکند؛ برای من همین کافی است، بهمنظور نقش گرفتن در تلویزیون دست و پا نمیزنم.
این روند باعث نمیشود که با کاهش پیشنهادات مواجه شوید؟ در هر صورت مدیوم تلویزیون و تعداد مخاطبان آن قابل قیاس با تئاتر نیست.
اتفاقا من فکر میکنم بعضی اوقات حضور مکرر و داشتن بازیهای زیاد به بازیگر لطمه هم میزند. منظور من پرکار بودن بازیگر نیست بلکه قصد دارم بگویم زمانی که بازیگر به کلیشه تبدیل شود خوب نیست. وقتی بازیگر نقشهایی شبیه به هم را بازی میکند و اتفاق خاصی برای او رخ نمیدهد؛ خوب نیست. من بهشخصه این روند را دوست ندارم. بلکه مایلم نقشهای خوب را در مدیومهای مختلف تجربه کنم، تئاتر یا تلویزیون تفاوتی ندارد؛ اما نه هر نقش و کار یا هر کارگردانی.
«لیسانسهها» طنز موقعیت و اجتماعی است که واقعیتها و معضلات را با زبان طنز و منحصربهخود به تصویر کشیده است؛ باتوجه به کاراکترتان و کالبد کلی سریال، چقدر «لیسانسهها» در بیان مسائل و حرفهای خود موفق عمل کرده است؟
خوشبختانه این اتفاق در «لیسانسهها» بهخوبی افتاده است. ما سه جوان را میبینیم که در موقعیتی قرار میگیرند که بهطور کامل واقعی هستند و شرایطی که دارند، یکی بیکار است، یکی قصد مهاجرت دارد که درگیر بیماریاش میشود، دیگری میخواهد ازدواج کند؛ مابهازای همه این موقعیتها را در جامعه میبینیم. شاید یکی از دلایلی که جوانان و افراد در سنین پایین ارتباط خوبی با سریال برقرار کردهاند همین است که معضلات و مشکلات واقعی خودشان را در کالبد سریال و این سه شخصیت میبینند و آن را حس میکنند. خوشبختانه بهشکل درستی هم بیان شده است، خیلی شعارزده نیست و کاملا اتفاقاتی که در طول سریال میافتد بهنوعی شرایط جامعه، نوع ارتباطات و... را نقد میکند و در «لیسانسهها» خیلی جالب به آن پرداخته شده است و قشری هم که با آن ارتباط برقرار کرده بهعینه مشکلات خود را میبینند.
نقش و نوع طنز در «شمعدونی» را در مقایسه با «لیسانسهها» چقدر متفاوت میبینید؟
من در این دو سریال دو نقش کاملا متفاوت را بازی کردم، «شمعدونی» تیپ و موقعیت دیگری بود؛ «لیسانسهها» کاملا متفاوت است، نقش من در این سریال با «زیبا» تفاوتهای زیادی دارد، بهنوعی «شمعدونی» برایم خیلی جذاب بود و نقشم در آن سریال را خیلی دوست داشتم و خیلی برای آن تلاش کردم؛ در «لیسانسهها» نقش، کوتاهتر و خلاصهتر است؛ اگر دقت کرده باشید موضوع و خط اصلی داستان درباره آن سه جوان است و در کنار آنها داستانهای دیگری شکل میگیرد. نقشم در این سریال را دوست دارم.
ارسال نظر