حسین ایمانی جاجرمی؛ جامعه شناس در روزنامه ایران نوشت: در وضعیت کنونی جهان، تهدیدهایی چون تغییرات اقلیمی، حوادث غیر مترقبه و رقابتهای ژئوپلیتیکی، اقتصادی و سیاسی میان کشورها، چه در سطح جهانی و چه در سطح منطقهای، شدت یافتهاند.
حسین ایمانی جاجرمی؛ جامعه شناس در روزنامه ایران نوشت: در وضعیت کنونی جهان، تهدیدهایی چون تغییرات اقلیمی، حوادث غیر مترقبه و رقابتهای ژئوپلیتیکی، اقتصادی و سیاسی میان کشورها، چه در سطح جهانی و چه در سطح منطقهای، شدت یافتهاند.
بحران آب، افزایش زمین لرزهها و نقش مخرب عربستان و امارات در روابط همسایگی و حسن همجواری مرسوم میان ایران و کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس، نمونهای از این تهدیدها پیش رو برای ایران است.
اما از این تهدیدها چه باک اگر ایران انسجام و ظرفیتهای حکمرانی بالا داشته باشد. آنچه که میتواند کشور را در برابر ضربهها و رقابتهای گاه مخرب و ستیزه جویانه حفاظت کند، انسجام اجتماعی است. تاریخ طولانی جهان نشان داده کشورها حتی اگر زیر شدیدترین ضربات و تهدیدها هم باشند به شرط انسجام درونی قدرتمند میتوانند تاب آورده و همچنان پایدار باقی بمانند. بسیاری از کشورهای اروپایی مثال خوبی از این مسأله هستند.
آلمان و انگلستان زیر شدیدترین ضربهها به یکدیگر پس از خاموش شدن شعلههای جنگ جهان سوز دوم، باردیگر از خرابهها سربرآوردند و زندگی را از سر گرفتند و این میسر نشد مگر به لطف انسجام اجتماعی. حتی میتوان از کشور ویتنام مثال آورد که شرقی است و به ما نزدیکتر، ویتنامیها تاب تحمل ضربات و صدمات ماشینهای جنگی مهلک فرانسه و امریکا را آوردند و در برابر زیاده خواهیهای استعماری سر تسلیم فرود نیاوردند و خوب میدانیم که یکی از شروط توفیق آنها، وحدت و انسجام ملیشان بود.
انسجام اجتماعی را میتوان با میزان قوت پیوندهای متقابل میان گروههای مختلف تشکیل دهنده یک اجتماع سنجید. البته آنچه که قوت انسجام هر جامعه را تعیین میکند، اعتماد است که به دو صورت درون گروهی و برون گروهی قابل بررسی است. اعتماد درون گروهی را میتوان در قالب پیوندهای میان اعضای یک خانواده، فامیل، طایفه، قومیت، صنف و جناح مشاهده کرد که در جای خود سودمندیهایی چون حمایت، پشتیبانی و دفاع را برای اعضا فراهم میآورد. اما آنچه که از منظر منافع ملی اهمیت دارد، قوت اعتماد برون گروهی است یا اعتمادی که اعضای یک جامعه به یکدیگر صرفنظر از عضویت شان در گروههای مختلف اجتماعی دارند.
مطالعات محققانی چون گرانو وتر نشان میدهد که شدت و قوت اعتماد درون گروهی میتواند برای انسجام ملی مخرب و زیان آور باشد. برای مثال چسبندگی اعضای گروههای قومی به هویت و منافع گروه خود و بیتوجهی به منافع دیگر گروههای قومی در کشورهایی چون یوگسلاوی سابق پس از مرگ مارشال تیتو، یا حتی لبنان، عراق و سوریه دستیابی به انسجام و وحدت را با موانع جدی مواجه ساخته و در مورد یوگسلاوی به فروپاشی کامل کشور انجامیده است. در مقابل میتوان به تجربه کشوری چون سوئیس اشاره کرد که با وجود ترکیبی از فرهنگهای فرانسوی، آلمانی و ایتالیایی، وضعیت ایده آل انسجام و وحدت ملی خود را سال هاست که به رخ جهانیان می کشد.
اما پرسش این است که چگونه میتوان در عین اختلاف و تفاوت به انسجام اجتماعی در سطحی ملی دست یافت؟ بخشی از این پاسخ به تاریخ و هویت مشترک ساکنان یک کشور باز میگردد. پس از شکلگیری واحدهای دولت- ملت در سدههای اخیر، تلاشهای زیادی انجام شده است تا هویت ملی در قالب زبان و آداب و رسوم مشترک حال چه واقعی و چه ساختگی شکل بگیرد و بسیاری کشورها به این گونه ساخته شدهاند. اما برای انسجام ملی، این اگرچه لازم است اما کافی نیست.
یکی از شروط کافی برای بنیان انسجام اجتماعی و فراهم آورنده اعتماد برون گروهی، میزان مشارکت گروهها و افراد مختلف در اداره امور عمومی و وضعیت واقعی و ادراکی آنها از عدالت اجتماعی است. هر چه میزان تحدید مشارکت بیشتر باشد، میزان فاصله گرفتن گروههای طرد شده از هویتهای مشترک فرا گروهی مانند ملت بیشتر میشود و هر چه نابرابری در یک جامعه اوج بگیرد میزان انسجام اجتماعی میان اعضای تشکیل دهنده آن کمتر میشود.
برای مشارکت دادن گروههای مختلف نیاز به سازوکارها و نهادهای بیطرف، شفاف و پاسخگو در سطوح مختلف است. برای مثال دموکراسی سازوکاری است که با وجود عیبهای بیشمار، از سوی کشورهای بسیار بهعنوان سازوکاری مقبول برای حل و فصل منازعات سیاسی پذیرفته شده است و طرفین رقابت پذیرفتهاند که صندوقهای انتخابات پر شده از رأی مردم، داور نهایی مدعاها باشد. در همین چارچوب، بازندهها نیز وظیفه اخلاقی و مدنی دارند که در مدت حکومت رقبای پیروز خویش از کارشکنی و تخریب پرهیز کرده و تا انتخابات بعدی صبر پیشه سازند. باز در همین چارچوب، رسانهها وظیفه دارند بیطرفانه و حرفهای به پوشش اخبار و تحولات اقدام کرده و با پرهیز از سوگیری و یکجانبه نگری بر سرمایه اعتماد مردم به خویش بیفزایند.
اما مسأله مهم دیگر که گرچه آخرین است اما کمترین نیست، عدالت اجتماعی است. باید گروههای مختلف سهمی واقعی در فرصتها، مناصب و موقعیتهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی داشته باشند. تمرکز قدرت و ثروت نزد گروههای خاص موجب فساد فردی و سیستمی میشود که این آخری برای هر جامعهای چون سمی کشنده عمل میکند و وجود آن سبب فلج اجتماعی و فروپاشی میشود.
تمامی این نکاتی که گفته شد را میتوان در قالب مفهوم «ظرفیتهای حکمرانی» گرد آورد، ظرفیتهایی که برای شکل گیری، پرورش، تحکیم و پایداری انسجام اجتماعی لازم هستند. اتفاقاتی که در روزهای اخیر در کشور در حال وقوع است اگرچه ممکن است در چشم عدهای از سیاستمداران ناچیز و بیمقدار جلوه کند اما باید آنها را بهعنوان آلارمها و هشدارهای جدی تلقی کرد که خبر از وجود نابسامانیهایی در ظرفیتهای حکمرانی کشور میدهد، هشدارهایی که هر چند وقت یکبار مانند زلزلههای تهران گویی که میخواهند مسئولان را از خواب غفلت بیدار کرده و آنها را متوجه واقعیتها و مشکلات سازند.
برای مشارکت دادن گروههای مختلف نیاز به سازوکارها و نهادهای بیطرف، شفاف و پاسخگو در سطوح مختلف است. برای مثال دموکراسی سازوکاری است که با وجود عیبهای بیشمار، از سوی کشورهای بسیار بهعنوان سازوکاری مقبول برای حل و فصل منازعات سیاسی پذیرفته شده است و طرفین رقابت پذیرفتهاند که صندوقهای انتخابات پر شده از رأی مردم، داور نهایی مدعاها باشد. در همین چارچوب، بازندهها نیز وظیفه اخلاقی و مدنی دارند که در مدت حکومت رقبای پیروز خویش از کارشکنی و تخریب پرهیز کرده و تا انتخابات بعدی صبر پیشه سازند.
باز در همین چارچوب، رسانهها وظیفه دارند بیطرفانه و حرفهای به پوشش اخبار و تحولات اقدام کرده و با پرهیز از سوگیری و یکجانبه نگری بر سرمایه اعتماد مردم به خویش بیفزایند. اما مسأله مهم دیگر که گرچه آخرین است اما کمترین نیست، عدالت اجتماعی است. باید گروههای مختلف سهمی واقعی در فرصتها، مناصب و موقعیتهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی داشته باشند. تمرکز قدرت و ثروت نزد گروههای خاص موجب فساد فردی و سیستمی میشود که این آخری برای هر جامعهای چون سمی کشنده عمل میکند و وجود آن سبب فلج اجتماعی و فروپاشی میشود.
تمامی این نکاتی که گفته شد را میتوان در قالب مفهوم «ظرفیتهای حکمرانی» گرد آورد، ظرفیتهایی که برای شکل گیری، پرورش، تحکیم و پایداری انسجام اجتماعی لازم هستند. اتفاقاتی که در روزهای اخیر در کشور در حال وقوع است اگرچه ممکن است در چشم عدهای از سیاستمداران ناچیز و بیمقدار جلوه کند اما باید آنها را بهعنوان آلارمها و هشدارهای جدی تلقی کرد که خبر از وجود نابسامانیهایی در ظرفیتهای حکمرانی کشور میدهد، هشدارهایی که هر چند وقت یکبار مانند زلزلههای تهران گویی که میخواهند مسئولان را از خواب غفلت بیدار کرده و آنها را متوجه واقعیتها و مشکلات سازند.
پ
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان
اپلیکیشن برترین ها
را نصب کنید.
ارسال نظر