یاسمین هفت ساله، قربانی قصور پزشکی شد
قصور پزشکی، آینده دختر ۷ ساله ام را به یک عمر زجر و عذاب بیماری گره زد و او را در حسرت حضور در کلاس درس و بازی های کودکانه رها کرده است. ما با پای خودمان به بیمارستان رفتیم اما امروز یاسمین فقط زجر می کشد.
سرنوشت رقم خورد و یاسمین در گوشهای از پایتخت رسم زندگی را میآموخت. ماجرا از شب عید فطر سال گذشته شروع شد، شانزدهم تیرماه۹۵، یاسمین بعد از دو روز دلدرد و حال بد، به درمانگاه یکی از بیمارستانهای حوالی میدان ونک منتقل شد. ساعت ۲۳، پزشک احتمال می داد درد ناشی از آپاندیس باشد تا اینکه آزمایشات و سونوگرافی این احتمال را رد کرده و بدون هیچ توضیح شفافی از جانب پزشک درمانگاه، ۴ آمپول تریامیسنولون، کترولاک، پلازیل و هیوسین در سرم به او تزریق شد.
ساعت ۰۰:۵۴ دقیقه یاسمین بیجان روی دستان مادر وارد اورژانس همان بیمارستان مربوط به درمانگاه شد. مسئول تریاژ بعد از معاینه، ضعیف بودن علایم حیاتی را از عوارض تزریق داروی پلازیل اعلام کرد.
دختر ۷ ساله بیجان با دست و پای قفل شده و دهان بسته حاصل از تشنج روی تخت اورژانس افتاده بود و رسیدگی به وضعیت او به بعد از پرداخت قبض صندوق موکول شد. حتی اصرارهای مادر برای انجام ساکشن توسط خودش راهی به جایی نبرد و رئیس شیفت شب از ارائه درمان از جانب اورژانس جلوگیری کرد.
۲۰ دقیقه طول کشید تا قبض پرداختی به صندوق بر روی میز تریاژ اورژانس قرار گیرد. پرستار با خونسردی تمام به سمت تن بیجان یاسمین میرود که ناگهان یک لحظه دست دختربچه بالا رفت کف از دهان خارج و تشنج دوم شروع شد. در لحظه کوتاهی دست و پای او قفل، و علایم حیاتی متوقف شد.
مادر طاقت نیاورد. دست بر سر در گوشه اتاق بر روی زمین مینشیند. تنها صدای داد پرستار و پزشکانی مضطرب که دختر را به اتاق احیا منتقل میکنند، به گوش میرسد.این اظهارات یک مادر است.
مادر یاسمین در مورد آن لحظات ادعا کرد: یاسمین یک ساعت و ۴۵ دقیقه دچار تشنج بود و بعد از یک ساعت به علت تشنج استاتوس به کما رفت. دخترم در حالت اغما بود و تنها میتوانستم با اضطراب و نگرانی نگاهش کنم.یاسمین باید در آی سی یو بستری میشد، اما باز هم رئیس شیفت شب اورژانس بیمارستان پرداخت قبض ۷ میلیون تومانی را تنها راهحل بستری دخترم اعلام کرد. در این لحظه همه پزشکان و پرستاران را که مشغول وصل دستگاه و کمک به یاسمین بودند را از اتاق بیرون کرد. حتی دستگاه اکسیژن را خاموش و از اتاق خارج شد. بارها اصرار کردم فریاد زدم که الان ساعت ۳ نیمهشب است و من دسترسی به جایی ندارم صبح زود مبلغ ۷ میلیون تومانی را پرداخت میکنم، اما رئیس شیفت شب مرغش یک پا بیشتر نداشت و بیانصافی تا جایی پیش رفت که حتی وصل اکسیژن را از دخترم دریغ کرد.
با بغض و گریه التماس کردم حداقل تا زمان فراهم کردن هزینه بیمارستان، پرستاری کنار تخت دختر بیجانم بماند تا مبادا از تخت پایین بیافتد. پزشک در چشمانم نگاه کرد و گفت: میدانی حالت کما و اغمای شدید چیست؟ بچهات در کما است. نترس نمیتواند حرکتی کند شما به فکر جور کردن پول بستری باشید. این جمله هرگز فراموشم نمیشود.
بغض گلویش را گرفت. صدای مادر رنجور، حرفهایی برای گفتن دارد و ناتوان ادامه میدهد: من سالها است که بهعنوان رابط کشورهای دیگر با بیمارستانهای ایران همکاری دارم. بسیاری از تجهیزات پزشکی بیمارستانها را خودم فراهم میکنم. بنابراین به واسطه نوع کارم دورههای آموزش پزشکی را گذرانده و به بسیاری از شرایط بیماریها و داروها آشنایی کامل دارم. در لحظه بحرانی حال بد فرزندم حتی این بیمارستان قرارداد همکاری من با کادر درمانی را قبول نکرد. سعی کردم پزشک را راضی کنم که یاسمین را بستری کرده و پول را صبح روز بعد پرداخت کنم، اما اصرارهایم بیفایده بود. به ناچار شبانه از طریق سفارت ترکیه موضوع را مطرح کرده و خواستار کمک شدم.
این مادر اضافه کرد: نتایج آزمایشهای انجام شده حکایت از کمبود سدیم بدن او داشت که عدد ۱۰۵ را به علامت مرگ حتمی نشان میداد. در حالیکه بهطور طبیعی سدیم بدن هر آدم زندهای باید ۱۳۹ تا ۱۴۰ باشد. بنابر سفارشات انجام شده مبنی بر رسیدگی به فرزندم، مقدار بالایی سدیم با ناآگاهی کامل از جانب پرستاران و پزشکان عمومی حاضر در بیمارستان به بدن یاسمین تزریق شد.
این فرد تاکید کرد: ۳ روز تعطیل عمومی بود و هیچ پزشک متخصصی برای معاینه به سراغ دخترم نیامد و باز هم به واسطه آشنایی با پزشکان حاذق توانستم با شاگرد پروفسور سمیعی در استانبول ارتباط برقرار کرده و شرایط دخترم را برای او توضیح بدهم. متأسفانه با ارسال آزمایشات و توضیح روند درمانی یاسمین پزشک نظر خود را اعلام کرد، به علت تزریق دوز بالای سدیم به بدن، قطعاً کلیهها دچار مشکل شده؛ در حالی که باید کمبود سدیم در طی ۴ روز به تدریج به بدن تزریق میشد، اما در عرض ۱ روز و نیم، ۴۰۰ سدیم به او تزریق شده بود که این بر خلاف پروتکل درمانی دنیا است. این اتفاق عواقب بدی را برای او رقم زد و دفع ادرار، مشکلات کلیوی، لوپوس و ... را به جان او انداخت و همچنان تشخیص نوع لوپوس در بدن یاسمین توسط پزشکان قابل تشخیص نیست و رودههای او را دچار خونریزی دائم کرده است.
وی ادعا کرد: یک روز بعد از بستری یاسمین در بخش آی سی یو، رئیس فنی بیمارستان تهدیدات خود را شروع کرد و بارها با خشونت نسبت به اطلاعرسانی وضعیت دخترم به وزیر بهداشت و دستور کنترل و اعلام وضعیت حال یاسمین اظهار ناراحتی کرد. در این میان تشخیص بیماری اولیه یاسمین وجود تنها ویروس فصلی با علائم دلدرد، اسهال و استفراغ تأیید شد و متأسفانه پزشک شیفت شب درمانگاه همین بیمارستان داروهای کورتون با دوز بالا را بدون آگاهی به فرزندم تزریق کرده بود. در حالیکه در تمام دنیا این چهار نوع آمپول برای افراد کم سن و سال و کودکان ممنوع است و در صورت ضرورت با دوز خیلی پایین تزریق میشود، اما تمامی تزریقات یاسمین با دوز بالا بهطور کامل و همزمان با هم انجام شده بود و در آخر منجر به تشنج و کمای او شد.
۴ روز یاسمین در کما بود. تا بالاخره چشمهایش را باز کرد. از دیدن دستگاههای وصل شده به بدنش و عدم توانایی در حرکت کردن، مدام فریاد میزد. بعد از تلاشهای زیاد و انجام فیزیوتراپی و گفتار درمانی بالاخره یاسمین توانست راه برود و توانایی صحبت کردنش را بازگرداند. بعد از ۱۲ روز، از بخش آی سی یو به بخش منتقل شد.
مادر یاسمین در ادامه عنوان کرد: نهایتا رأی بر تائید عدم اخذ پروانه کار از نظام پرستاری از جانب ریاست درمانگاه و تجویز اشتباه دارو توسط پزشک شیفت شب درمانگاه مربوطه صادر شد؛ در حالیکه در شکایت به قصور ریاست شیفت شب اورژانس بیمارستان بارها اشاره شده بود، اما حکمی مبنی بر کوتاهی این فرد صادر نشده و قرار منع تعقیب کادر درمانی درمانگاه و کارد درمانی بیمارستان صادر شد. مدارک نشان میدهد که ریاست شیفت شب اورژانس این بیمارستان نه تنها در بستری بیمار فاقد علائم حیاتی کوتاهی کرده، بلکه فاقد مدرک پزشکی است.
بیست و سوم اسفند ماه یاسمین به جلسه دادگاه احضار شد. دختر ۷ ساله تنها سوال خود را از قاضی پرونده پرسید و پاسخ خود را این چنین گرفت که کوتاهی پزشکان و قصور در نحوه درمان او بر عهده بیمارستان است و مادر تمام تلاش خود را برای درمان او کرده است.
مادر یاسمین تأکید کرد: شکایت از پزشکان خاطی با استناد کامل بر مدارک و اسناد پزشکی بهطور قانونی ادامه دارد تا دیگر مردم تاوان ندانمکاریها و قصور پزشکان را ندهند. آینده یاسمین تا آخر عمر به مصرف داروهای قوی تشنج گره خورده است، چرا که حتی در صورت یک تشنج خفیف امکان کما و مرگ حتمی او وجود دارد؛ با این حال به یاری وزیر بهداشت برای پیگیری و صدور دستور برخورد با پزشک متخلف امیدوارم.
حرف آخر. یک سال و نیم از این اتفاق تلخ میگذرد و یاسمین به علت خونریزیهای شدید روده قادر به حضور در کلاس درس نیست، مشکلات مغزی، لوپوس، ورم معده و کلیوی، دختربازیگوش و با استعداد را با محدودیت فعالیت روبرو کرده است. با این حال او در خانه به زبان ترکی، استانبولی و انگلیسی درس میخواند و تحت آموزش حفظ قرآن قرار دارد. مداد به دست می گیرد و در دنیای نقاشی هایش به دنبال سلامتی از دست رفته اش می گردد.
گفتنی است تمامی پرونده پزشکی و قضایی یاسمن در اختیار خبرگزاری میزان است و در صورت درخواست مسئولان وزارت بهداشت و نظام پزشکی در اختیار این افراد قرار می گیرد.
نظر کاربران
متاسفانه اکثر ما چنین وضعیت هایی رو کم و بیش در این مراکز تجربه کردیم.. هرروز هم وضع بدتر می شه...
اعصابم خورد شد نمیدونم چی بگم. همه چیز واسشون پوله
فقط تو این درمونگاها ک بعضی از دکترا انگار خدا تشیف دارن فقط باید مسه خودشون با زور و زبون نفهمی برخورد بشه ای جور مواقع ک میگه پول چنان بزنییش ک صدای حیوون بده
تر ک تباربودخب چرا خود ترکیه اقدام نکرد الان خوب خوب بود اینجا به هیچ نمیتونی اعتماد کنی یا مریض میشن یلاینکه خرج دارو عمل بچه زیاد میشه همه میرن ازایران بیرون علاج بکنن خودشون
اینجا ایرانه...من پسرم بی هوش شد بردم مطب منشی گفت باید نوبت بگیری 38هزار دادم یه ساعت نوبت بودم .دکتر خودش گفت برا جواب نوار مغزی لازم نیست ویزیت بدین ولی وقتی جواب رو بردیم ببینه دوباره ویزیت خواست .پول آب و برقو بهونه کرده بود
لعنت به همچین پزشکایی پول را ارزشتر از جان انسانها قبول دارن.سوال من اینجا اینه که ایا اگه مادر و خواهر خودشون هم تو همچین وضعیت قرار بگیرن جوابشون همینه؟؟؟؟؟؟؟؟،،
منم دخترم رو از دست دادم بخاطر بی توجهی دکتران لطفا توجه شود درود بر دکتر روحانی
دلم کباب شد خدا شفا بده ما محکومیم به تحمل
حرفی نمیشه زد،واقعامتاسفم
طب غربی همش خیانت و چپاول مال مردمه، همه به طب اسلامی روی بیاورید
پاسخ ها
درد آوره.من پدرمو تموم زندگیمو با فشارخون ۵ به بیمارستان شهیدرجایی کرج بردم بخاطر قطع سیستم و عدم امکان پرداخت وجه وارائه قبض آقای مثلا دکتر از پذیرش امتناع کرد حتی التماس کردم که پدرم داره میمیره یه کاری کنین ولی فایده نداشت میدویدم دنبالش ولی با خونسردی تمام دست به جیب از اورژانس خارج شد فشارخون پدرم مدام در حال افت بود و بالاخره.....کار از کار گذشت در پیشگاه خدا چطور پاسخگو هستن این آقای دکتر و امثالشون ضعف قانون داریم اگه باهاشون برخورد بشه جرات بازی کردن با جونمردم رو به خودشون نمیدن متاسفانه رها شدن و کسی نظارت نداره
واقعآ آدم ناراحت میشه ،وقتی ی بچه کار بیرون میبینیم حالمون دگرگون میشه چ برسه ب بیهوشی وبی پولی ت بیمارستان اونم توسط پزشک ک کارش نجات جان ادماس،خب نصف شب ۷میلیون ازکجابیاره آخه حالا کارتو انجام بده کل دارایشو بخاطر ی تارموی بچش بهت میده دکتر،بخداااااابی انصافیه
لعنت به اون دکتره روانی که فقط واسه پول کار می کنه
اینقدر ناراحت شدم,,که فقط میتونم بگم ایییی وای خدای من از دست این جماعت پول پرست
دکتر ها (به استثنا)خیلی وقته اینطوری شدند دکتری که بخیه زد و به خاطر پرداخت نکردن پول بخیه رو کشید اون چی؟
ازخواندن این گزارش بسیار ناراحت شدم.چطوریک پزشک بخوداجازه داد برای درمان یک ویروس گوارشی انهمه امپول ضد هم رایکجا درداخل سرم به یک طفل بدهد.امپول پلازیل ازطریق سرم عوارض اکسترا پیرامیدال میدهد وبخاطر همین عارضه تقریبا منسوخ شده وامپول هیوسین نیز ازراه سرم عوارض متعدد تنفسی میدهد امپول تریامسینولن یک امپول قوی کورتیکواسترویید است برای ویروس جایگاه درمانی ندارد انهم ازطریق سرم وبرای یک کودک.درکل ازهمه بدتر کادر درمانی اصلا برخورد انسانی نداشته اند.واقعا برای ان طفل معصوم که اینچنین ازدست همنوع خود اسیب دیده است متاسفم ،اگر کودک برای درمان به بیمارستان نمیرفت ازدست ویروس اصلا اسیبی نمیدید.
لعنت به این نظارت.لعنت به این پول .چی شد که کارمون به اینجا رسید.....
جلاد
خوبه اغلب پزشكا از پول همين مملكت تونستن درس بخونن و پزشك بشن! الان كه به جايي رسيدند شرم نمي كنند از خودسون
درباره این دکتر یاسمین واقعا اینچنین موجودی تو ایران است که مادر یاسمین گفت اینقدر بی رحم انشاالله اگر این کار کرده بحق چهارده معصومین خودش وخانواده اش به سرنوشت یاسمین گرفتار آنموقع پول بریزی جلوش بگی جمع کن..
تورو خدا یک بار حق رو به بیمار بدین. به خدا خیلی دارن ظلم میکنن هیچ کسم نیست جلو اینا رو بگیره . من واقعا از قشر پرستار و دکتر متنفرم . به خاطر بلاهایی که سر خودم و خونوادم آوردن ولی صدامون به هیچ جا نمیرسه. زودم یه عده میان میگن قشر زحمت کش. والا دکترا که یه مشت تاجرن.پرستارا هم تو ایستگاه پرستاری مشغول خنده و شوخی.نون اینا حلال نیست