از چه زمانی سلبریتیها در جوامع شکل گرفتند؟
سلبریتی ها و جامعه ایرانی؛ برای بررسی بهتر مسئله سلبریتی ها باید پاسخی به این پرسش دهیم: از چه زمانی سلبریتی ها در جوامع شکل گرفتند؟
اتفاقات ناگواری که اخیرا در ایران افتاد- مثل زلزله کرمانشاه- باعث شد توجه ما به یک مفهوم، یعنی سلبریتی ها جلب شود؛ این که چرا مردم در این گونه رخدادها به جای اعتماد به نهادهای رسمی مثل هلال احمر، به افراد خاص یا سلبریتی ها اقبال نشان می دهند. برای بررسی این مسئله، اجازه بدهید در ابتدا از بررسی همین واژه «سلبریتی ها» شروع کنیم. کلمه سلبریتی مفهوم انگلیسی است و در فارسی امروز وقتی می خواهیم از واقعیت عینی صحبت کنیم، از یک مفهوم انگلیسی استفاده می کنیم. چرا نمی گوییم افراد مشهور؟ همین واژه نشان می دهد که جامعه ایران به سمت هیبرید شدن رفته است، یعنی این جامعه با جریان ها و وسایل مختلفی درگیر می شود که بعضا این رخدادها درون زا نیستند.
جامعه جدید و سلبریتی ها
یکی از آن مسائل که زاییده فضای جدید است، همین چیزی است که به عنوان سلبریتی ها از آن یاد می شود؛ این که شهرت چیست و انسان به چه چیز شهره می شود؟ اگر نگاهی به وضعیت جامعه خودمان و شبکه هایی که سلبریتی را ایجاد، خلق، بازآفرینی و بازتعریف می کنند، بیندازیم، می بینیم که مثلا در حوزه ورزش مناسبات تولیدی و رد و بدل پول خیلی مهم است. به نظر می آید جامعه اوایل انقلاب جامعه ای است که به سمت زهدگرایی می رود و مناسباتش برپایه سرمایه سالاری نیست؛ ولی چهار دهه که از انقلاب می گذرد سرمایه سالاری- حتی نه سرمایه داری- و شبکه های تولید ثروت در کنار خود شبکه هایی را ایجاد می کند که در آن ها تولید شهرت، قدرت و محبوبیت می شود.
در یک جامعه بسته مثل جامعه اول انقلاب، تلاش بر این بود که نوعی سلبریتی یا گروه مرجع دینی- مذهبی تعریف شود، ولی این گروه مرجع دینی- مذهبی قرار نبود تنها به خاطر سرمایه نمادینش شهره شود. ممکن است کسانی که می خواهند این را بازتعریف یا بازنمایی کنند، روی سرمایه نمادین متمرکز شوند، اما لازم است در این میان مناسبات جامعه را که بسیار متاثر از ساختارهای پولیتیکال اکونومی یا ساختارهای سیاسی- اقتصادی است، مد نظر قرار دهیم. حالا شما یک جامعه بازتر را نگاه کنید. در این جا نیز وقتی مفهوم سلبریتی را مثلا در حوزه ورزش یا هنر مورد بررسی و مطالعه قرار می دهیم، باز باید در کنار کیفیات شخصیتی که مهم است، به زیرساخت ها و نگاه شبکه ای هم نظر داشته باشیم.
سرمایه نمادین
اما سرمایه نمادین چیست؟ مثلا در همین اتفاق ناگواری که در زلزله کرمانشاه رخ داد، صادق زیباکلام گفت من فکر می کردم ۲۰۰، ۳۰۰ میلیون به من کمک می شود، ولی چند میلیارد جمع شد که مدیریتش را برایم مشکل کرد. بعضی ها خیلی زود نتیجه گرفتند که این اتفاق به این دلیل رخ داده که دانشگاه و دانشگاهی ها سرمایه نمادینی در جامعه پیدا کرده اند و ما باید از این سرمایه نمادین صیانت کنیم؛ اما فکر می کنم اتفاقی که در این جا افتاد این بود که ما فهمیدیم دانشگاهی ها یا فی نفسه انسان آکادمیک در ایران به شکل اتوماتیک دارای سرمایه نمادین نمی شوند، بلکه به دلیل ساختاری که در ایران وجود دارد، هر اندیشمندی یا متفکری که حالت اپوزیسیون به قدرت داشته باشد، می تواند به یک سلبریتی یا فرد شاخص تبدیل شود.
مسائل ما در جامعه ایران شاید هنوز بر می گردد به همان گفته تونیز، جامعه شناس آلمانی. او می گوید بعضی جوامع یمن شافت (جامعه بسته) هستند و بعضی یسل شافت (جامعه باز). در جوامع یسل شافت ارتباطات شخصی مهم نیست، بلکه یک سری قواعد در جامعه تنظیم شده و وقتی آن قواعد را رعایت می کنید و نهادینه می شود، اعتماد سیستماتیک شکل می گیرد؛ ولی در جوامعی که هنوز آن قاعده ها به صورت سیستماتیک نهادینه نشده، ارتباطات فردی یا اعتماد فردی است که جایگاه مهم ترین دارد. جامعه ایران نه به صورت یمن شافتی بسته کامل است و نه جامعه باز کامل و به نظر می آید در عرصه هایی جامعه به صورت باز عمل می کند و بعضی مواقع هم بسته. آن جاست که اعتماد فردی باعث می شود یک سری فرصت ها و حتی چالش ها ایجاد شود.
تاریخ سلبریتی
برای بررسی بهتر مسئله سلبریتی ها باید پاسخی نیز به این پرسش دهیم که از چه زمانی سلبریتی ها در جوامع شکل گرفتند؟ اگر مفهوم عام واژه سلبریتی را مدنظر قرار دهیم، به این معنی که در جامعه عده ای شهرتی دارند و این شهرت عام ممکن است باعث اقبال سیاسی، دینی، اجتماعی و فرهنگی شود، در می یابیم که این مسئله در طول تاریخ بشر وجود داشته است. حتی من فکر می کنم اسطوره ها به گونه ای مکانیزم ارجاع دهی بودند و افراد سعی داشتند هم رفتار شخصی خود و هم رفتار جمعی را ذیل اسطوره ای شکل دهند؛ ولی وقتی به مفهوم سلبریتی به مثابه یک امر خاص نگاه می کنیم،
سلبریتی در ایران و جهان
یقینا می توانیم تفاوت هایی را میان سلبریتی ها در ایران و جهان ببینیم، ولی به نظر من نقاط مشترکی هم هست. در اورپا یا امریکا نهاد قدرت فقط دولت نیست، مثلا فکر کنید یک بازیکن فوتبال برند کفشی را بپوشد. این اتفاق در مناسبات اقتصادی یا در ماتریکس نقل و انتقال سرمایه ممکن است وزن آن برند را در مقابل برندهای دیگر سنگین تر کند و در بازار از قدرت بالاتری برخوردار شود. این برندسازی می تواند فضایی ایجاد کند که ذائقه افراد را مدیریت کند. در زمینه مد وقتی سلبریتی عطری را استفاده می کند، می تواند مثلا ذائقه فرانسوی ها را تغییر دهد. یعنی سلبریتی ها خودشان تبدیل به مدیوم یا وسیله ای برای کنترل افکار عمومی می شوند؛ چه دانسته، چه نادانسته. آن ها وقتی به یک گروه مرجع تبدیل می شوند، کارکرد یا فانکشن یا کاربردی در سطح جهانی یا منطقه ای یا ملی دارند.
اساسا یکی از کارهایی که حاکمیت باید در ایران انجام دهد، تقویت نهادهای غیردولتی است. این همان چیزی است که به آن نهادهای مدنی یا جامعه مدنی می گوییم، اما چون اجازه نمی دهد جامعه مدنی به معنای عمیق کلمه شکل بگیرد و حتی سعی می کند آن جامعه مدنی را هم مدیریت کند و می خواهد رفتارهای مدنی را آن گونه که می خواهد و با آن تفسیری که دارد شکل دهد، جامعه مدنی و اعتماد ملی شکل نمی گیرد. حالا در این فضا سلبریتی ها می توانند این شکاف ها را پر کنند. به نظر می آید در جامعه ایران یکی از کارکردهای مهم سلبریتی ها همین مسئله باشد.
ارسال نظر