پیام استقبال از الیورتوئیست چیست؟
نمايش موزيكال اليورتوييست، شبهاي شلوغي را در تالار وحدت پشت سر ميگذارد؛ نمايشي كه منتقدان نسبت به آن نظرات متفاوتي دارند، اما مخاطبان تئاتر تا به امروز استقبال خيلي خوبي از آن كردهاند و سالن پر تالار وحدت در اين شبها گواهي اين ادعا ست.
ترافيك خيابانهاي اطراف تالار وحدت اين شبها از روزهاي ديگر بيشتر است. از ساعت 5 بعد از ظهر جلوي در ورودي تالار از جمعيت پر است و جالب اينكه مثل هميشه چهرهها همان شمايل تيپيكال هميشگي اهالي تئاتربين را ندارند. خانوادهها، افراد ميانسال، نوجوانها و بچهها منتظر ساعت 6 عصر هستند براي ديدن تئاتر موزيكال اليورتوييست به كارگرداني حسين پارسايي. فضاي داستانهاي ديكنز در حال و هواي لندن مهآلود به خودي خود ميتواند مخاطب را جذب خود كند. داستان اليورتوييست براي خيلي از ايرانيها آشناست، چون كه سريال و فيلم سينمايي از اين شاهكار ديكنز بارها از تلويزيون پخششده و بخش زيادي از مخاطبان حس نوستالژيكي نسبت به آن دارند و دوست دارند اينبار روايت آن را در سالن تئاتر و روي صحنه ببينند، آن هم به شكل موزيكال.
اليورتوييست داستان كودكي است كه در نوانخانه بزرگشده و براي تقاضاي يك كاسه سوپ بيشتر از آنجا هم طرد ميشود و در شهري به بزرگي لندن ناآگاه با كودكاني همخانه ميشود كه براي فاگين پير يهودي پولپرست جيببري ميكنند. چيزي كه در وهله اول مخاطب اين نمايش را غافلگير ميكند، طراحي صحنه آن است، به طوري كه مخاطباني كه زياد اهل ديدن تئاتر نباشند، از اين همه پيچيدگي و طراحي صحنه هم لذت ميبرند و هم غافلگير ميشوند. با توجه به تعدد لوكيشنهاي اين قصه، شش دكورگردان براي آن طراحي شده است. شايد بشود گفت يكي از سختترين بخشها طراحي و ساخت دكورهايي است كه مخاطب كاملاً خود را درون داستان حس میكند. سهيل دانش، طراح صحنه اين نمايش در چندجا از ترس خود از قبول طراحي اين دكور گفتهاست: «طراحي صحنه اين نمايش بسيار سنگين بود و تنها يك ماه براي اجراي آن وقت داشتيم و نكته مهمتر هم اين بود كه بايد همزمان هم از امكانات صحنه تالار وحدت استفاده ميكرديم و هم به نوعي در يك زمان محدود دكورها ساخته ميشد كه در برنامههاي ديگري كه در اين تالار در روزهاي نمايش برگزار ميشد، اختلالي ايجاد نكند كه اين موضوع كار را بسيار سختتر ميكرد.»
دكور و طراحي صحنه تا حد امكان بينقص و با در نظر گرفتن جزئيات ريز اجرا شده است. پل لندن با پرسپكتيوى كه در نوع اجراي آن است شايد پرطرفدارترين دكور اليورتوييست باشد و اين در مورد طراحي لباس هم صدق ميكند. مو به موي طراحيها به لباسهاي لندن قرن هجدهم شباهت دارد و در آكسسوار حتي پارچههاي پوسيده آويزان براي خانه فاگين هم فراموش نشده و همه اينها بدون طراحي گريمها تكميل نميشد. بيشتر بازيگرها گريمي سنگين دارند و برخي شايد چند بار گريم و لباس عوض ميكنند. شايد يكي از جذابترين بخشهاي نمايش صحنههايي است كه بچهها در آن حضور دارند، با استعدادهايي شگفتانگيز كه تماشاچي را به بارها دست زدن واميدارند؛ آنها ميخوانند و با اعتماد به نفس رو به روي جمعيت ديالوگ ميگويند و مخاطب را به تحسين وا ميدارند. بازي خوب و روان هوتن شكيبا در نقش فاگين هم يكي ديگر از ويژگيها و امتيازات اين نمايش است. شكيبا با آن گريم سنگين فاگين را خوب، با نمك، دوستداشتني و گرم بازي ميكند و نيروي پيشبرنده مخاطب در خيلي از صحنههاست. داريوش موفق هم در نقش قاضي تا جايي كه توانسته بازي گرمي از خود به نمايش گذاشته و صحنه را در لحظاتي پرهيجان و
جذاب کرده است. او در سه نقش و با سه گريم متفاوت با هوشياري، بيشك يكي از خوبهاي اين نمايش است. بازى او در نقش قاضي بارها مورد تشويق تماشاچيان قرار گرفته است. نويد محمدزاده و مهناز افشار مكمل خوبي هستند براي بازي در نقش بيل ساكس و نانسي و تماشاچي آنها را باور ميكند. در 15 شب اول به علت عدم حضور نويد محمدزاده در ايران نقش بيلي ساكس را سعيد چنگيزيان بازي ميكرد و محمدزاده در اين نقش از تمامي توان حيرتانگيز خود براي ايجاد حس جوانى كه جاه طلبى و سرخوردگى را با هم دارد، استفاده كرده است. در صحنه پايانى و قتل نانسى شاهد يكى از بهترين بازيهاى نويد محمدزاده هستيم. افشار نيز تمامي سعي خود را براي باور پذيركردن دخترى عاشق و خوشقلب كرده است، هرچند بازىاش در كاريزماى تئاترى بقيه بازيگران گم مى شود. همه اينها را اضافه كنيد به جادوي ساز و آواز. گروه نوازنده به رهبري برديا كيارس و آوازخوانها به رهبري هادي قضات که شايد مهمترين نقش را در دلچسب كردن تئاتر اليور توييست داشته باشند. آوازهاي كودكانه و اشعار دلنشين به همراه طراحيهاي خوب علي براتي تماشاچي را از تماشا خسته نميكند. اين روزها شايد منتقدان تئاتري از
پارسايي ايراد بگيرند كه چرا يك نمايش پر زرق و برق را با بازيگران سينمايي روي صحنه برده است، ولي واقعيت اين است كه استقبال از اين نمايش خود نشاندهنده اين است كه مخاطبان از نمايشهاي شبهروشنفكري، آبزورد و بيمحتوا خسته شدهاند و دوست دارند يك نمايش واقعي از يك داستان كلاسيك را ببينند كه در آن نزديك به دو ساعت بتواند هم قصه خوب بگويد و هم اينكه آنها را سرگرم خودکند و هم اينكه محتوايي درست را به مخاطب خود منتقل نماید. اليورتوييست را ميتوان از نمونه كارهايي به حساب آورد كه تا جايي كه توانسته سعي كرده است در خدمت شعور مخاطب خود باشد و عامه مردم را با تئاتر آشتي دهد.
نظر کاربران
رپرتاژ آگهی بود این. تکراری بود. تبلیغ نکنید