زن میانسال که از مسافرتهای مکرر همسرش در ۳۰ سال گذشته به تنگ آمده بود، به دادگاه خانواده رفت تا از او جدا شود. این در حالی بود که پیشتر دختر و پسرش در همین مجتمع قضایی از همسرانشان طلاق گرفته بودند.
روزنامه ایران: زن میانسال که از مسافرتهای مکرر همسرش در ۳۰ سال گذشته به تنگ آمده بود، به دادگاه خانواده رفت تا از او جدا شود. این در حالی بود که پیشتر دختر و پسرش در همین مجتمع قضایی از همسرانشان طلاق گرفته بودند.
«اکرم»- ۵۲ ساله- بارها پشتِ در اتاق دادگاههای مجتمع قضایی ونک نشسته بود تا مانع طلاق پسر و دخترش از همسرانشان شود. اما حالا خود منتظر بود با ورود به شعبه ۲۶۴ دادگاه خانواده دادخواست طلاق بدهد تا شاید تلنگری جدی به شوهرش بزند.او مادر دو پسر و یک دختر بود. پسر بزرگترش قبل از آنکه درسش تمام شود در پی یک آشنایی اینترنتی، با زنی مطلقه ازدواج کرده بود اما همسرش دو سال نشده با داشتن حق طلاق مهریه ۱۰۰ میلیونیاش را گرفت و رفت. دخترش هم سال گذشته به خاطر اعتیاد شوهرش راهی دادگاه شد و طلاقاش را گرفت.
وقتی اکرم وارد دادگاه شد، قاضی «غلامحسین گل آور» سرگرم مطالعه پروندهاش بود. روی صندلی که نشست. قاضی پرسید:«چه شده که تصمیم گرفته اید دادخواست طلاق بدهید؟»
اکرم در پاسخ گفت: «آقای قاضی دیگر خسته شدهام، بیشتر از ۳۰ سال است با مردی زندگی میکنم که اهمیتی به زندگی و فرزندانش نمیدهد. از روزی که با هم ازدواج کردهایم روی هم رفته حتی مدت پنج سال هم در خانه نبوده و دائم در مسافرتهای کاری بسر برده است.»
قاضی گل آور دوباره پرسید: «گویا این موضوع تازگی نداشته، چه شده که با داشتن سه فرزند جوان حالا به این نتیجه رسیدهاید؟»
زن جواب داد: «پساندازی داشتم که در نبود شوهرم خرج خودم و بچه هایم میکردم. اما از سال گذشته که دخترم طلاق گرفته و با ما زندگی میکند، هزینه هایمان بیشتر شده ولی شوهرم مسئولیتی قبول نمیکند. حتی برای ازدواج دخترمان هم هیچ کارینکرد و به بهانه مأموریت کاری سه ماه در خانه نبود. او اصلاً نمیتواند یکجا بند شود.
چند روزی که خانه بماند یک کاری جور میکند و از خانه بیرون میزند. در مدتی هم که نیست هزینههای زندگی روی دوش من است. اما دیگر پیر شدهام و توان کار کردن ندارم. میخواهم با گرفتن مهریه سرمایهای فراهم کنم و با سود بانکیاش زندگی خودم، دخترم وپسرم را بچرخانم. باور کنید پسر کوچکم از وقتی برادر و خواهرش طلاق گرفتهاند، از ازدواج ترسیده و میخواهد تا آخر عمر مجرد بماند...»
همان موقع قاضی به میان حرفاش آمد و گفت:«خب اینکه راه درستی برای سر عقل آوردن همــــــــــــسرتان نیست. بهتر است با ریش سفیدهای فامیل صحبت کنید یا از مشاورها کمک بگیرید.»
اکرم لحظهای سکوت کرد و سپس گفت: «از یک آشنای دور شنیدهام که شوهرم در شهر دیگری زن گرفته!» بعدهم بغض گلوی اکرم را گرفت و او را به گذشته برد. سپس رو به قاضی ادامه داد: «۱۸ سالم بود که شوهرم را برای نخستین بار دیدم. لباس سربازی به تن داشت وبرای خدمت از شمال به تهران آمده بود. من اصلاً دلم نمیخواست ازدواج کنم.
یکبار از مزاحمتهای این جوان به مادرم شکایت کردم و او هم زن داداشم را مأمور کرد با من همراه شود و با سرباز مزاحم برخورد کند. اما نمیدانم شوهرم به زن داداشم چه گفت که این زن به طرفداریاش درآمد و مادرم را راضی کرد خانواده سرباز جوان به خواستگاریام بیایند. دیپلم را که گرفتم سر سفره عقد نشستم و با مهریه ۱۱۰ سکه طلا زنش شدم. بعد رفتیم شمال و زندگیمان را شروع کردیم. اما آنقدر خانوادهاش در زندگی ما دخالت کردند که آمدیم اینجا یک اتاق اجاره کردیم و به زندگیمان ادامه دادیم. اما چند وقت بعد همسرم برای کار به ژاپن رفت و تا دو سال در آنجا ماند.
با پولی که میفرستاد و با کار هنری خودم توانستم یک خانه بخرم و بچهها را بزرگ کنم. چند سال بعد شوهرم آمد، اما دوباره به شهرستان رفت و تازه فهمیدم که زن دیگری گرفته.با اطلاع ازاین موضوع برای دو سال افسردگی گرفتم و بچهها نه پدر داشتند و نه مادر. بالاخره با دارو و درمان و ورزش خوب شدم.اما همینکه آمدم به زندگیمان سرو سامانی بدهم ماجرای طلاق پسر بزرگم پیش آمد. بعد هم دخترم طلاق گرفت...»
قاضی سعی کرد زن را از درخواست طلاق منصرف کند، اما او گفت:«شاید با این کار شوهرم به خودش بیاید و فکری برای زندگیاش کند. آنوقت شاید من هم نظرم عوض شد.» در ادامه جلسه دادگاه، قاضی دستور داد شاکی مدارک لازم را تهیه کند و در جلسه بعدی با همسرش در دادگاه حاضر شود تا به پرونده رسیدگی شود.
پ
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان
اپلیکیشن برترین ها
را نصب کنید.
خدا ازاین جور مردها نگذرد که هیچگونه مسئولیتی نمی پذیرند
بدون نام
هیچوقت نظرت رو عوض نکن مادر من تا قرون آخر مهریه ات رو هم از این نامرد بگیر بعد پرتش کن از زندگیت بیرون چرا باید زن ها همیشه بار زندگی رو به دوش بکشن و دم نزنن بذار بگن ناسازگار بود بذار بگن بد بود هر چی بگن مهم نیست تو زندگی کن برای خودت و اول به خودت اهمیت بده بعد به باقی خانواده کسی که به خودش احترام نذاره از دیگران حتی بچه هاش احترام نمی بینه این فرهنگ غلط بساز بودن بذارید کنار راه رو برای این مفت خور ها باز نذارید تا بچه پس بندازن و از زیر بار مسئولیت شونه خالی کنن و برن پی عیاشی وقتی با همه چی بسازی مرده میره یه زن دیگه میگیره مثل بلایی که سر شما اومده زن حق داره برای خودش زندگی کنه حق داره از زندگیش لذت ببره زن مستخدم و پرستار بچه نیست زنی که از زندگی لذت نبره نمیتونه لذتی به بچه هاش بده کاش همه زن ها یاد بگیرن در وحله اول خودشون و بعد خانواده کاش زن های خودشون رو مفت و مجانی فدایی زندگیی که ارج و قربی درش ندارن نکنن
من زنم نمیخوام بهشت زیر پام باشه میخوام زندگیم جهنم نباشه
گندم مجیدی ...15ساله...پونک قزوین
اینا که خانوادتن طلاق گرفتن .... زنه هم طلاق بگیره دیه ........ والا ....
پاسخ ها
بدون نام
گندم لایک عزیزم
بدون نام
زن بدبخت...
بدون نام
واقعا زندگی با این طور مردها سخته یکی از آشناهای ما هم یک سال بعد ازدواج شوهرش رفت تهران به بهانه کار بعد با زن دیگه ایی ازدواج کرد این بنده خدا هم 15سال با یک بچه تحمل کرد دید نشد بعد جدا شد هیچ وقت نباید انتظار داشت این طور مردا هوس باز یک روز سر عقل بیان
پاسخ ها
مهتاب
حالا مردهای زن ستیزبازم بگن مقصرخانم هاست لطفاکامنت بگذریدونظریه منطقی وصا
دقانه بدهید.حقیقتاانسان می ماندبه این ادم هاچی بگوییم.یاحق.
مهدی گلپا
باعرض سلام خدمت مهتاب خانم اولا همه مردها زن ستیز نیستن دوم زن ستیزی ..........
نظر کاربران
خدا ازاین جور مردها نگذرد که هیچگونه مسئولیتی نمی پذیرند
هیچوقت نظرت رو عوض نکن مادر من تا قرون آخر مهریه ات رو هم از این نامرد بگیر بعد پرتش کن از زندگیت بیرون چرا باید زن ها همیشه بار زندگی رو به دوش بکشن و دم نزنن بذار بگن ناسازگار بود بذار بگن بد بود هر چی بگن مهم نیست تو زندگی کن برای خودت و اول به خودت اهمیت بده بعد به باقی خانواده کسی که به خودش احترام نذاره از دیگران حتی بچه هاش احترام نمی بینه این فرهنگ غلط بساز بودن بذارید کنار راه رو برای این مفت خور ها باز نذارید تا بچه پس بندازن و از زیر بار مسئولیت شونه خالی کنن و برن پی عیاشی وقتی با همه چی بسازی مرده میره یه زن دیگه میگیره مثل بلایی که سر شما اومده زن حق داره برای خودش زندگی کنه حق داره از زندگیش لذت ببره زن مستخدم و پرستار بچه نیست زنی که از زندگی لذت نبره نمیتونه لذتی به بچه هاش بده کاش همه زن ها یاد بگیرن در وحله اول خودشون و بعد خانواده کاش زن های خودشون رو مفت و مجانی فدایی زندگیی که ارج و قربی درش ندارن نکنن
من زنم نمیخوام بهشت زیر پام باشه میخوام زندگیم جهنم نباشه
اینا که خانوادتن طلاق گرفتن .... زنه هم طلاق بگیره دیه ........ والا ....
پاسخ ها
گندم لایک عزیزم
زن بدبخت...
واقعا زندگی با این طور مردها سخته یکی از آشناهای ما هم یک سال بعد ازدواج شوهرش رفت تهران به بهانه کار بعد با زن دیگه ایی ازدواج کرد این بنده خدا هم 15سال با یک بچه تحمل کرد دید نشد بعد جدا شد هیچ وقت نباید انتظار داشت این طور مردا هوس باز یک روز سر عقل بیان
پاسخ ها
حالا مردهای زن ستیزبازم بگن مقصرخانم هاست لطفاکامنت بگذریدونظریه منطقی وصا
دقانه بدهید.حقیقتاانسان می ماندبه این ادم هاچی بگوییم.یاحق.
باعرض سلام خدمت مهتاب خانم اولا همه مردها زن ستیز نیستن دوم زن ستیزی ..........