سید احمد حسینی؛ تحلیل گرا ارشد مسائل سیاسی در نوشت: دیپلماسی ایرانی: روی کار آمدن دونالد ترامپ، همان گونه که در داخل آمریکا، شگفت انگیز و بهت آور بود، در عرصه سیاست خارجی نیز، پس لرزه ها و پیامدهای خود را داشت و تحلیل گران و صاحب نظران این امر را، مقدمه تغییرات مهم در رویکردهای سیاست خارجی ایالات متحده می دانستند.
منطقه جنوب غرب آسیا و جایگاه ایران در این حوزه از مسائلی بود که در تیررس اقدامات اولیه ترامپ و تیم او قرار داشت. دشمنی آشکار و بی پروا با توافق هسته ای و احمقانه دانستن اقدام دولت قبلی آن کشور در قبال توافق هسته ای، و عزم خود برای لغو و کنار گذاشتن این توافق از جمله خصوصیات و شاخصه های رفتاری رئیس جمهور جدید آمریکا بود.
علاوه بر برجام، نقش منطقه ای و توانمندی موشکی و نظامی ایران از بهانه های هایی بود که نشان می داد دولت جدید آمریکا، برخورد و مقابله با جمهوری اسلامی ایران را در کانون توجه و دیپلماسی خود، قرار داده است.
به همان نسبت که شخصیت ترامپ و بی پروائی او، محل بحث و مناقشه و جبهه گیریها بود، شرکائی در منطقه خاورمیانه خود را برای یک هم پیمانی و همکاری نزدیک با او، آماده کرده بودند که رژیم صهیونیستی و حکومت آل سعود در راس آنها قرار داشتند و این سه بازیگر اضلاع یک مثلث خطرناک را تشکیل دادند.
این مجموعه که از توافق هسته ای و برهم خوردن ائتلاف ها و اتحادهای ساختگی علیه ایران، ناراضی بیرون آمده بودند تلاش خود را برای طراحی و پیشبرد سناریو جدید آغاز کردند. هدف روشن بود، برجسته کردن مجدد موضوع ایران و گردآوردن کشورها پیرامون آن با هدف پنهان شدن و سرپوش گذاشتن بر رسوائی های که در لوای آن در حال انجام بودند.
نکته جالب این بود که رژیمی بنام سعودی که خود را ام القرای جهان اسلام و خادم حرمین شریفین و پرده دار کعبه می دانست همه چیز را بر سر معامله و خط قرمزها کنار گذاشت. در سایه چنین شراکتی، جنایتهای بسیار رخ داد و خونهای بسیار ریخته شد اما هنوز ماجرا به آخر نرسیده است.
اقدام ترامپ در به رسمیت شناختن بیت المقدس، بعنوان پایتخت رژیم غاصب صهیونیستی و تصمیم برای انتقال سفارت آمریکا به این شهر، اقدامی بود که معادلات را وارد صحنه جدیدی کرد و تلنگری به جهان اسلام و بشریت زده شد که فرزند رفاقت ها و شراکت ها، به دنیا آمده است.
این کار، آتشی بود که بر دلها زده شد و معادلات دیگری رقم خورد که دشمن فکر آن را نکرده بود و محاسبات آن گونه که طراحان فکر می کردند پیش نرفت و نه تنها جهان اسلام بلکه کشورها و اشخاص غیر مسلمان در مقابل آن موضع گرفتند.
نظر به اهمیت موضوع و تاثیر و تاثری که این حادثه بر منافع ملی و جایگاه منطقه ای و بین المللی جمهوری اسلامی دارد، در این نوشته، ابعادی چند از سلسله مسائلی که با این موضوع ارتباط دارد را مورد نظر قرار داده و در پایان، پیشنهادهایی چند برای مدیریت و عبور از مرحله کنونی، یادآور می شود:
مشروعیت زدائی از آمریکا:
برغم آنکه گفته می شود ترامپ تشخیص درستی داده و از انشقاق و بهم ریختگی جهان اسلام، استفاده کرد اما باید گفت که ایالات متحده بزرگترین ضربه را به وجهه، دیپلماسی عمومی و قدرت ایفای نقش خود در منازعه طولانی مدت فلسطین زده و با این اقدام، جایگاه داوری خود را از دست داد.
امروز در منطقه این حرف با صدای بلند شنیده می شود که آمریکا دیگر نمی تواند نقش دوگانه دوستی همزمان با اسرائیل و مسلمانان را بازی و از هر دو طرف منفعت کسب کند. امروز جانبداری آمریکا از رژیم صهیونیستی کاملا نمایان شده است.
تنزل جایگاه ایالات متحده:
ضربه دیگری که آمریکا در این اقدام متحمل شده، تاثیرپذیری و وامداری ترامپ و تیم او به لابی های یهود و رژیم جعلی اسرائیل است و این آسیب کمی نیست که کشوری که خود را الهام بخش و قدرت برتر در دنیای کنونی می داند، این گونه خود را کوچک کند که منویات اسرائیل را برآورده سازد. بدون تردید اگر رئیس جمهور عاقلی در کاخ سفید بود، این ضربه را بر وجهه کشور خود وارد نمی ساخت کما این که در موضوع مذاکرات هسته ای نیز جایگاه خود را ثابت کرد و به اسرائیل هشدار داد که مراقب حد و حدود و جایگاه خود باشد و بیش از این در روند مذاکرات اخلال نکند.
ناکامی در تغییر اولویت ها:
یکی از مهمترین اهداف ائتلاف سه گانه آمریکا، اسرائیل و سعودی ها که ریاض در واقع نقش پادو و مادر خرج این مشارکت را بر دوش می کشید، جابجائی موضوع اساسی و بنیادین فلسطین با موضوع ایران بود. سعودی ها هر چه داشتند به حراج گذاشته و حیثیت خود را معامله کردند که این جابجائی صورت بگیرد و کشورهای دیگر را در آن چنان شرایطی گذاشتند که حتی شرکائی مانند قطر و لبنان از فاز دوستی و رفاقت با سعودی ها، خارج و در مقابل آنها قد علم کردند.
اکنون موضوع قدس، موجب فریادی شده که این سناریوی شیطانی را برهم زده و فلسطین را در کانون توجهات قرار داده است و نه تنها جهان اسلام بلکه هر کشوری که اندک مسئولیتی حس می کند خود را مکلف می داند که به این رنج طولانی فلسطینی ها پایان دهد و شریک و همراه در جنایات و کودک کشی های صهیونیست ها نباشد.
نکته دیگر اینکه، ایجاد شکاف و دیواری در جهان اسلام با عنوان شیعه و سنی بود که سعودی ها آن را از اسلاف خود از صدر اسلام تاکنون به ارث برده و سعی در ایجاد جدائی در جهان اسلام کرده بودند که امت اسلام تا مدت های مدید کمر راست نکرده و در ذلت و خواری، فرو روند. اکنون به لطف الهی تا حدودی این نقشه نیز برملا شده و فلسطین یاران خود را نه فقط از کشورهای عربی، بلکه از کل جهان اسلام و بشریت طلب می کند.
پایان داعش و عبرت ها:
اقدام ترامپ که با پایان عمر داعش همزمان شده است، اهمیت و حساسیت خدمتی که جریان تکفیری و داعش قرار بود برای رژیم صهیونیستی انجام دهد را کاملا نمایان و برملا می سازد. اگر برای لحظه ای تصور کنیم که داعش و تکفیر موفق می شد و دولت خلافت را تثبیت می کرد اکنون رژیم صهیونیستی با چه اطمینانی به حیات ناپاک خود ادامه می داد و چه متحد نزدیکی را در کنار مرزهای خود داشت و چگونه کشورهای اسلامی را به چالش می کشید.
درست است که نیروی داعش خسارت های زیادی بر منطقه و کشورهای اسلامی وارد آورده اما از یک نکته نباید غافل شده که پرده ها فرو افتاده و ماهیت ها آشکار شده است و این کم دستاوردی نیست. بدون تردید زخم بزرگ و کشنده دنیای اسلام نه این رویاروئی ها بلکه رژیم هائی همچون سعودی و شرکای او هستند که بر صورت خود نقاب کشیده و خود را مدعی و مرکز جهان اسلام می دانند و با مهار انرژی طوفنده کشورهای اسلامی بزرگترین ضربه ها را بر آرمانهای مسلمانان و فلسطین واردکرده اند.
بیهودگی سازش، رونمائی از مقاومت:
تیر خلاصی که ترامپ بر موضوع فلسطین زد، این واقعیت را نمایان ساخت که بیش از دو دهه مذاکره و گفتگو نه تنها هیچ دستاوردی برای فلسطینی ها، نداشته بلکه حتی خوش بینانه ترین چهره های طرفدار گفتگو و سازش با اسرائیل را به قربانگاه برده است.
صحنه هائی از اعتراضات و فریادی که بر سر آمریکا و مقامات سعودی در فلسطین و کشورهای عربی منطقه و اقصی نقاط جهان کشیده می شود، دستاورد کمی نیست بلکه اعلام این موضع است که نسخه های آمریکائی سعودی برای آنها ارزشی ندارد و اکنون از میان گزینه ها، تنها مقاومت وایستادگی است که می تواند امیدی برای آزادی فلسطین و قدس ایجاد کند.
این امر برای جمهوری اسلامی که سالهای متمادی بر بی نتیجه بودن سازش و ضرورت مقاومت و ایستادگی تاکید و هزینه های آن را داده، یک دستاورد و نتیجه ملموس است و امروز بر خلاف گذشته صحبت از مقاومت طرفداران زیادی پیدا کرده و بسترهای گسترش جبهه مقاومت تا اعماق سرزمین های فلسطین فراهم آمده است.
حیثیتی و جهانی شدن موضوع فلسطین:
از جمله مهمترین آثار ناشی از اقدام آمریکا، خلع سلاح کشورهای عربی و قرار گرفتن موضوع فلسطین در دائره کشورهای اسلامی و حتی غیر اسلامی است. اکنون می توان امیدوار بود که انحصار خطرناک عربی بر موضوع فلسطین خاتمه یافته و جریان عربی همان طور که در اجلاس قاره نشان داد هیچ حرف و گزینه و علاقه جدی برای پیگیری موضوع فلسطین و قدس ندارد.
البته بهتر است بگوئیم پیگیری این موضوع قابلیت ها و ظرفیتهائی را طلب می کند که در شرایط عادی کشورهای عربی فاقد آن هستند چه برسد به مقطع کنونی که ریاض و برخی پایتخت های عربی، کاملا خود را در اختیار و دام آمریکا و اسرائیل قرار داده و نقش بانک مرکزی سناریوهای ضد اسلامی و انسانی این دو رژیم را بازی می کنند.
راهکارها و پیشنهادها:
جمهوری اسلامی ایران در گذر از مرحله حساس و سرنوشت ساز کنونی، با افق های جدیدی از نقش آفرینی خود مواجه شده است. این وضع هم فرصت های جدید آفریده و هم مسئولیت و مراقبت های بیشتری را طلب می کند. برای مدیریت هر چه بهتر سیاست خارجی کشور در شرایط کنونی، پیشنهادهای زیر ارائه می شود:
هشدار در مورد رفتارهای آمریکا:
در طول ماه های گذشته، صاحب نظران و تحلیلگران در مورد خطرات و تهدیدات ناشی از رویکرد ترامپ و تیم کنونی ریاست جمهوری آمریکا، نه تنها در مورد ایران بلکه برای کل جهان هشدار داده اند.
با روندی که طی شده، ترامپ سناریوی خود در مورد برجام را، عملی و نه تنها تعهدات خود را زیر پا خواهد گذاشت بلکه اساس آن را با چالش مواجه خواهد ساخت. مناسب است این وجه از مخاطرات ناشی از رفتار آمریکا مورد توجه جدی قرار گرفته و در لایه های مختلف دیپلماسی و مجامع بین المللی، روشنگری لازم، صورت بگیرد.
توجه به قابلیت ها و ظرفیتهای فلسطین:
برخلاف نگرش ساده انگارانه، فلسطین و موضوع قدس از موضوعات بسیار مهم و اثرگذار در سطح منطقه و جهان است. همان گونه که کشورهای عربی ناکارآمدی و اغراض سیاسی خود را نشان داده اند و موضوع به چالشی فراعربی تبدیل شده است، نگاه ایرانی نیز باید فلسطین را بالاتر از زاویه عربی و قشری نگاه کرده و ابعاد اسلامی وانسانی آن را مورد توجه قرار دهد.
همگرائی و اجماع سازی:
اکنون که فصل مشترکی بین همه ملت های اسلامی و غیر اسلامی در موضوع فلسطین پیدا شده باید به سمت همگرائی ها و ائتلافها در این زمینه حرکت و انگیزه و ظرفیتهای کشورها و ملت ها در این زمینه را بسیج کرد. رصد تحولات نشان می دهد که اشتراک دیدگاه بوجود آمده بین ایران، ترکیه در موضوع فلسطین، بستر خوبی برای نقش آفرینی دارد ضمن اینکه کشورهای دیگر نیز در این همگرائی می توان وارد کرد.
تحرک به دیپلماسی منطقه ای و بین المللی:
از آنجا که تحولات و رفت آمدها، شدت و سرعت زیادی گرفته و نخست وزیر رژیم صهیونیستی در اولین مرحله، دیپلماسی خود را بکار گرفته، ضروری است از فرصت ها بهره برداری و ضمن تلاش برای همگرائی اجازه نداد که بهم ریختگی و نابسامانی بوجود آمده در اتحاد سه گانه فوق الذکر، فرصت تنفس، بازیابی و هماهنگی بیشتر، پیدا کند.
ارسال نظر