۶۴۴۶۲۰
۳۰ نظر
۵۰۱۷
۳۰ نظر
۵۰۱۷
پ

زن جوان در دادگاه: شوهرم عاشق شده!

روزنامه ایران در گزارشی نوشت: پسر جوانی که در سودای زندگی رؤیایی خارج از کشور با زنی همسن مادرش ازدواج کرده بود درپی آشنایی با دختر جوانی، دل بسته او شد.تازه داماد بعداز پیداکردن عشق واقعی زندگی‌اش راهی دادگاه خانواده شد تا به ازدواج قبلی‌اش پایان دهد.

روزنامه ایران در گزارشی نوشت: پسر جوانی که در سودای زندگی رؤیایی خارج از کشور با زنی همسن مادرش ازدواج کرده بود درپی آشنایی با دختر جوانی، دل بسته او شد.تازه داماد بعداز پیداکردن عشق واقعی زندگی‌اش راهی دادگاه خانواده شد تا به ازدواج قبلی‌اش پایان دهد.
صبح یک روز سرد پاییزی؛ وقتی رسیدگی به پرونده‌های جاری شعبه ۲۷۶ به پایان رسید، منشی دادگاه به اطلاع قاضی رساند که یک زوج برای «طلاق توافقی» پشت در هستند. بدین ترتیب با دستور قاضی«غلامرضا احمدی» زنی میانسال با روسری رنگی و مانتوی گلدار وارد شد، سلام کرد و روی صندلی نشست. بلافاصله پس از او جوانی قد بلند، که شلوار جین قهوه‌ای و کاپشن سرمه‌ای به تن داشت وارد محکمه شد و کنار زن نشست. هر دو آرام و راحت به نظر می‌رسیدند و بر خلاف عمده مراجعان عصبانیت یا گرفتگی در چهرهایشان دیده نمی‌شد.
قاضی پس از ورق زدن پرونده گفت: «در وهله اول، به نظر نمی‌آمد زن و شوهر باشید، با این حال چرا می‌خواهید متارکه کنید؟»زن جواب داد: «هم ازدواج ما مصلحتی بوده و هم طلاقمان.»
بلافاصله مرد جوان ادامه داد: «همه چیز خوب است و هیچ مشکلی با هم نداریم. جز یک مسأله...»
و زن به میان حرف‌های شوهرش پرید و گفت: «جز این‌که او حالا عاشق شده و می‌خواهد با دختری همسن و سال خودش ازدواج کند. این موضوع چندان غیر طبیعی نیست و من هم به او حق می‌دهم و آرزوی خوشبختی برایشان دارم.»
...و مرد دوباره گفت: «البته فقط این نیست. حالا کار و بارم هم بهتر شده و فکر می‌کنم در وطن خودم می‌توانم آینده‌ام را بسازم.»
پس از آن زن و مرد از گذشته‌شان صحبت کردند. ماجرای ازدواج «ابراهیم» و «مهرناز» به ۴ سال پیش باز می‌گشت. در آن روزها مهرناز از شهر تورنتوی کانادا به تهران آمده بود تا به دوستان و اقوامش سری بزند. یک شب هم میهمان خانواده ابراهیم بود که حرف زدن درباره زندگی در کانادا ابراهیم را به مهاجرت علاقه‌مند کرد. چراکه او سودای اقامت در یک کشور خارجی همانند کانادا را در سر داشت. همان شب مهرناز تأکید کرد که در صورت ازدواج با یک شهروند کانادایی می‌تواند در مدت کمتری اقامت بگیرد و... همان شب ابراهیم به مهرناز پیشنهاد داد که او را با اماکن تفریحی و گردشی جدید تهران آشنا کند و به همین بهانه پس از یک هفته رفت وآمد سرانجام به او درخواست ازدواج داد. اما مهرناز تأکید کرد که باید ابتدا موضوع را با مادر و خانواده‌اش در میان بگذارد.این درحالی بود که مادر ابراهیم با این وصلت بشدت مخالفت کرد و گفت: «من آرزوهای زیادی دارم و نمی‌توانم دوستم را در لباس عروسم ببینم.» پدرش هم گفت:«دلم می‌خواهد اسم یک دختر جوان در شناسنامه پسرم ثبت شود، نه زن مطلقه‌ای که جای مادرش باشد.»
اما ابراهیم که پایش را در یک کفش کرده بود تا هر طور شده به کانادا برود، با کمک مهرناز، خانواده‌اش را متقاعد کرد که عقدشان فقط یک ازدواج مصلحتی خواهد بود که بعد از دریافت اجازه اقامت، با طلاق خاتمه خواهد یافت. بدین ترتیب آنها ناگزیرموافقت کردند و دو هفته بعد مراحل آزمایش و کارهای اداری صورت گرفت و مهرناز با مهریه ۱۳۴۳ سکه طلا و گرفتن حق طلاق بدون قید وشرط به عقد ابراهیم درآمد. او در روز عقد به پدر و مادرشوهرش اعلام کرد که رقم مهریه و اجازه طلاق را برای اطمینان از ممنوع الخروج نشدن از سوی ابراهیم ثبت می‌کند و چشمداشتی به مهریه‌اش ندارد. چند روز بعد هــــــــم تازه عروس ۵۰ ساله تهران را ترک کرد تا آن‌که سه سال بعد موفق شد مجوز اقامت ابراهیم را بگیرد. اما وقتی این خبررا به شوهرش داد و جواب او را شنید دهانش از تعجب بازماند. چرا که ابراهیم از آنسوی خط تلفن گفت:«من دیگه نمی‌خوام از ایران برم.من یه عشق واقعی پیداکردم ومی خواهم باهاش زندگی کنم. و...»
قاضی که بدین‌ترتیب از داستان ازدواج این زوج با خبر شده بود، از آنها پرسید: «آیا در این مدت همدیگر را ندیدید؟ یا روابط زناشویی نداشتید؟»
مهرناز جواب داد: «از روزی که با هم عقد کردیم فقط چند روز با هم بودیم. اما نه من و نه ابراهیم مثل زن و شوهر به هم نگاه نمی‌کردیم. برای من یک نوعدوستی بود و کمک به پسر دوست قدیمی‌ام. از تاریخ عقدمان نه ابراهیم به تورنتو آمد و نه من به تهران. تا این‌که خبردار شدم به دختری علاقه‌مند شده و کسب و کارش هم رونق گرفته است. حالا یک ماه است در تهران هستم و در هتل اقامت دارم. برای همین تصمیم گرفتیم طلاقمان را ثبت کنیم تا ابراهیم بتواند به خواستگاری دختر مورد علاقه‌اش برود. حالا هم مهریه و همه حقوقم را می‌بخشم.»
قاضی از ابراهیم پرسید:«باید به دختری که دوستش داری، موضوع ازدواج مصلحتی‌ات را گفته باشی. درست است؟»
و مرد جوان با تکان دادن سر، این موضوع را تأیید کرد.

قاضی سپس رو به زن گفت: «راستی شما در این سال‌ها هرگز ازدواج نکردید؟»

مهرناز جواب داد: «چرا. ولی همسر اولم معتاد بود و به سختی توانستم از او طلاق بگیرم. بعد از آن به کمک برادرم، فرزند شش ماهه‌ام را برداشتم و راهی غربت شدم. در همه این سال‌ها روی تربیت دخترم حساس بودم و حتی او را به مهدکودک هم نسپردم. باور کنید فرزندم را پشتم می‌بستم و در فــــــــــروشگاه کار می‌کردم. کم کم تحصیلاتم را ادامه دادم و حالا وضع مالی‌ام خیلی خوب است. هیچ نیازی هم به ازدواج نداشتم و ندارم و ترجیح می‌دهم فقط به آینده فرزندم فکر کنم.»

قاضی پس از شنیدن این حرف‌ها، فرم مربوط به طلاق توافقی را برداشت و مطالب مربوط به حقوق طرفین همچون مهریه، اجرت‌المثل، نفقه، جهیزیه و... را نوشت و از هر دو طرف خواست زیر آن را امضا کنند. وقتی که مهرناز و ابراهیم می‌خواستند دادگاه را ترک کنند، قاضی رو به زن کرد و گفت:«راستی جواز اقامت این جوان چه شد؟ حالا باطل می‌شود؟» و مهرناز جواب داد:«مشکلی نیست. هر وقت بخواهد می‌تواند بیاید. امیدوارم با همسرش بیایند و مدتی هم میهمان ما باشند.» و ابراهیم هم لبخندی زد و گفت:«ممنونم. تا همین جا هم بی‌جهت شما را به زحمت انداختم.» و..

پ
برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن برترین ها را نصب کنید.

همراه با تضمین و گارانتی ضمانت کیفیت

پرداخت اقساطی و توسط متخصص مجرب

ايمپلنت با 15 سال گارانتی 10/5 ميليون تومان

>> ویزیت و مشاوره رایگان <<
ظرفیت و مدت محدود

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

نظر کاربران

  • بدون نام

    چقدر بعضی از خانمها فهمیده هستن و واسه خودشون ارزش قایل هستن

    پاسخ ها

    • بدون نام

      مردک بخاطر پول شوهرش شده بعد زنه میگه می فهمم! چقدر بعضی زن ها احمق هستند!!

  • دراكولا تا به تا

    نفهميدم! اگر براش ويزاي نامزدي يا ازدواج گرفته، با طلاق باطل نميشه؟
    بعد دليل مهريه ١٣٤٣ سكه رو نفهميدم!
    پيشاپيش بابت روشنگري تان، ممنون

  • بدون نام

    الله اکبر ...

  • ا

    چه طلاق شیرینی نمردیم ویه قصه خوب شنیدیم خدایاشکرت ماایرانیاهرجای دنیاکه باشیم بازیک ایرانی هستیم زنده بادالبته این خانم زن نیست جوانمرده

    پاسخ ها

    • بدون نام

      این خانم ضعیفه ست که می گذاره مردها ازش سوء استفاده کنند.جوانمرد هم یک جور مرد قلدره

  • سنا

    ناراحت شدم از خوندن این داستان.کاری به اختلاف سنی ندارم.اما ارزوی مسخره این آقا احساسات یک انسان رو به بازی گرفت.خیلی نامردی کرد.برای خانومه از ته دلم آرزوی خوشبختی میکنم.

  • گندم مجیدی ...15ساله...پونک قزوین

    چقدر بعضی از آدمها فهمیده و روشن فکر هستن ......امیدوارم‌زندگی خوبی داشته باشند و پر از شادی باشه ... یاعلی.....

    پاسخ ها

    • بدون نام

      روشنفکری به معنی این نیست که بگذاری یک مردک پول دوست ازت سوء استفاده کنه

  • بدون نام

    باید در برابر بزرگواری این زن از خجالت میمرد
    آدم چقدر میتونه طماع و سواستفاده جو باشه

  • بدون نام

    چه دنیا شده به کام ابراهیم

  • امیر

    احسنت به درک وشعور این زن روشن فکر

  • بدون نام

    ما هم یکی توفامیلمون داریم دعا میکردم جدانشه ولی دارن مشاوره میره فایده نداره یک پسر11 ساله داره

  • بدون نام

    چه رمانتیک

  • بیتا

    چقدر داستان مسخره ای بود مثل افسانه جومونگ مزخرف

  • بدون نام

    احسنت به این بانوی فهیم و با کمالات

  • بدون نام

    الهی... بعضی خانمها فرشته ان

    پاسخ ها

    • محمد

      بعضی ها شون

    • بدون نام

      هر زنی که خوب به مردها سواری بده فرشته ست ولی زنی که قوی باشه و اجازه نده مردها از احساساتش و بدنش و زندگیش سوء استفاده کنند میشه سلیطه! هه

  • بدون نام

    خانم بیتا افسانه جومونگ مزخرف بود این همه بیننده نداشت حتی تو زمان اوایل پخشش درایران بیشتر خیابون ها خلوت بودازجوان وپیر وبچه عاشق این سریالند والا نمیدونم چراخوشتان نمیاد این سومین باره همراه خانواده نگاش میکنیم ساعت پخش جومونگ 22/15دقیقه درشبکه تماشا

  • بیتا

    مزحرف تر از جومونگ من ندیدم ما ایرانی ها همیشه دونبان افسانه ایم وخیال پرداز

  • بدون نام

    مجموعه جومونگ شایدیه خرده جاهاش افسانه باشه این جورجاهاش هم نبود شاید نمیشد، اما انسانیت و بزرگ بودن وگذشت کردن و پیشرفت کردنشون و...افسانه نیست بلکه واقعیت هست.

  • بدون نام

    به نظرم بیتا زیادی نگران شد ه.

  • AMIR SPORT

    خخخخ زرشک خدا بدہ شانس ی پیر زنی ی میان سالی ھم بماعنایت کند منم برم کانادا

    پاسخ ها

    • بدون نام

      مردها واقعا موجودات تهوع آوری هستند زنها رو به دو دسته جوان و پیر تقسیم می کنند و همیشه می خواهند از زنها یه جوری به منفعتی برسند .البته تقصیر خود زنها هم هست .از جمله همین زنی که این بالا در نقش فرشته مهربان ظاهر شده!

  • فردین

    لایک دوست عزیز.اتفاقا سریال های کره ای آموزنده و مخاطبان بسیاری دارند واین مهم شامل جومونگ هم میشه شما باافسانه بودنش چکاردارید مهم اینکه درذهن مخاطبش تاثیر مثبتی به نمایش بگذاره مزخرف همان هایی هست که راه وروش هرزه گی وخیانت رو به دیگران آموزش میدند منظورم همان سریال های ترکیه ای هست که بیشتر مخاطبشان زن وبعضا مرد هستند.

  • کاپیتان

    تیترتون منو کشته....زن جواااان عااخه!!!!!؟؟؟؟؟؟

  • جان علی

    کلا داستان ساخته گی و دروغ

  • محمد

    عجب خانم با گذشتی که پیله نکرد .واذیت نکرد.انشاالله خدا کمکت کند .با وجدان وادم خیلی بزرگ.

  • تینا

    چه زن احمقی

    گول حرفای مردارو نخوریدـ

    نر دوپا

    تا وقتی خر هست خرسوارم هست

ارسال نظر

لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

در غیر این صورت، «برترین ها» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.

بانک اطلاعات مشاغل تهران و کرج