جنبش دانشجویی بهعنوان زیرمجموعهای برای کنش اجتماعی، عمل جمعی دانشجویان را شامل میشود که افراد از طریق آن در پی اصلاح، تغییر و تاثیرگذاری بر وضعیت موجود جامعه در جزئیترین سطح یا سطوح کلان آن هستند. توجه به کنشگری و مسئولیتپذیری اجتماعی عاقلانه دانشجویان بحث مهمی است که امروزه در پی کاهش نقش و نفوذ دانشجویان در جامعه مطرح شده است.
روزنامه آسمان آبی: جنبش دانشجویی بهعنوان زیرمجموعهای برای کنش اجتماعی، عمل جمعی دانشجویان را شامل میشود که افراد از طریق آن در پی اصلاح، تغییر و تاثیرگذاری بر وضعیت موجود جامعه در جزئیترین سطح یا سطوح کلان آن هستند. توجه به کنشگری و مسئولیتپذیری اجتماعی عاقلانه دانشجویان بحث مهمی است که امروزه در پی کاهش نقش و نفوذ دانشجویان در جامعه مطرح شده است.
برای بررسی ویژگیهای جنبش دانشجویی با عماد بهاور، فعال سیاسی، گفتوگویی را انجام کردهایم که متن کامل آن را در ادامه میخوانید.
جنبش دانشجویی در گذشته چه ویژگیهایی داشته و در حال حاضر چه کارویژههایی را میتوان برای آن متصور بود؟
جنبش دانشجویی مثل همه جنبشهای اجتماعی کارکرد اجتماعی دارد، ضمن اینکه بهعنوان کارکرد سیاسی، بخشی از جنبش کلانتر جنبش دموکراسیخواهی در ایران در صد سال اخیر است، اما اینگونه نیست که مثل احزاب کارویژه مشخصی در ارتباط با قدرت یعنی کارویژه حرفهای سیاسی داشته باشد؛ یعنی اینکه مستقیما درگیر معادلات قدرت شود و بخواهد اپوزیسیون یا پوزیسیون یک دولت قرار گیرد و دولتی را بردارد یا دولتی را تعیین یا تقویت کند. جنبش اجتماعی کارکردهای مدنی و عامتری دارد که یکسری از آنها مشخصا درباره این جنبش دانشجویی بهعنوان خردهجنبش دموکراسیخواهی در ایران، بسط مفاهیم مدرن در ایران بوده است. دانشگاه مهمترین پایگاه مدرن در ایران برای جامعهای بوده که در حال گذار از سنت به مدرنیته است. دانشگاه از ابتدا چه از لحاظ فنی در بحثهای یک جامعه توسعهیافته و مدرن و مدرنسازیشده و چه از نظر اجتماعی و علوم اجتماعی نقش کلیدی داشته است؛ یعنی این دانشگاه است که همه مفاهیم مدرن مربوط به جامعه مدرن و در دموکراسی و حقوق بشر و مفهوم حقوق شهروندی را نمایندگی میکند و میکوشد در یک جامعه در حال گذار آنها را مدیریت کرده و بسط دهد. جنبش
دانشجویی نیز در این پایگاه تشکیل میشود و تلاش میکند بر آن مفاهیم سیاسی مدرن و حقوق شهروندی و دموکراسی کار کند و آنها را بهشکل عمومی به جامعه آموزش داده و گسترش دهد.
جنبش دانشجویی بهنوعی عمومیسازی مطالبات را نیز بهعهده دارد؛ به این معنا که دموکراسی و آزادی را که مثل نان شب برای همه واجب است، به یک مطالبه عمومی تبدیل و این پیام را از طرف بدنه دانشجویی به جامعه منتقل کند که بدون رسیدن به این مطالبات توسعه و گشایش اقتصادی نیز رخ نخواهد داد؛ در نتیجه، این جنبش بهجای درگیرشدن در معادلات قدرت، رسالتهای مهمتر و ریشهایتری در عرصه عمومی دارد که باید به آنها بپردازد.
این نسبت در گذشته در بین جریانهای دانشجویی و نهادهای دیگری که به دنبال بسط مفاهیم مدرن بودهاند، چگونه بود؟
در بسیاری از مقاطع تاریخی، یکسری وظایف به جنبش دانشجویی بار شده که اصلا جزو وظایف و کارویژههای آن نبوده است؛ در نتیجه، آنها ماهیت جنبشی و فراگیر خود را هم از دست داده و به گروههای نخبهگرای رادیکال بدل شده که کارکردهای خاصی داشتهاند؛ برای مثال، در یک دوره وارد فعالیتهای چریکی شده یا در دورهای به بازوهای حاکمیت برای اعمال گزینشها یا اعمال کنترلهای امنیتی تبدیل میشوند که ربطی به کارویژههای جنبشهای دانشجویی ندارد.
به نظر شما، نسبت جنبش دانشجویی با آن بخش از حاکمیت که رویکرد اصلاحطلبانه دارند، چگونه باید باشد؟
من این موضوع را در یک چارچوب تئوریک مشخص بیان میکنم که فقط هم به جنبش دانشجویی مربوط نیست و همه جنبشهای اجتماعی دموکراسیخواه را دربرمی گیرد. در حال حاضر، دموکراتیزاسیون در ایران سه حلقه دارد؛ حلقه اول، میانهروهای داخل حاکمیت هستند که کارکرد آنها در این پروژه، نرمالسازی وضع موجود است؛ یعنی یکسری زیرساختهای توسعهای را برای اینکه زمینههای دموکراسی گسترش یابد و توسعه سیاسی به وجود آید فراهم میکنند. حلقه دوم، فعالان اصلاحطلب دموکراسیخواه شامل احزاب از طیفهای مختلف هستند که در حال حاضر نیز بیشتر آنها بیرون از حاکمیت قرار دارند و بیشتر در عرصه مدنی فعالیت میکنند. کارکرد عمده این گروه، مدیریت این پروژه دموکراتیزاسیون است. حلقه سوم، حلقه فعالان جنبشی است که شامل همه جنبشهای دموکراسیخواه است. جنبش دانشجویی نیز ذیل همین است. کارکرد این حلقه آن است که مفاهیم و مطالبات را در همه اقشار مردم بسط و گسترش بدهد. به نظر من، این سه حلقه باید در یک اتحاد استراتژیک با هم قرار بگیرند و حرکت کنند. اگر این سه حلقه روبهروی هم قرار بگیرند، پروژه دموکراتیزاسیون پیش نمیرود. ما دیدهایم که هر وقت این سه حلقه کنار هم
بودهاند ما یک گام به جلو رفتیم و هر وقت اینها مقابل یکدیگر قرار گرفتند یک شکست یا عقبگرد جدی را مشاهده کردهایم.
به نظر شما، در شرایط فعلی کار درست چیست و مسئله درست جنبش دانشجویی چه باید باشد؟
ما نباید اشتباهات گذشته تاریخیمان را تکرار کنیم. میدانیم که این دولت، دولتی اصلاحطلب نبوده و از اول هم ادعای اصلاحطلبی نداشته و اسم خودش را اعتدالگرا گذاشته است. هیچوقت هم نگفته من دموکراسیخواه هستم؛ بنابراین اگر بدانیم این دولت در پروژه دموکراتیزاسیون چه نقشی و چه وظایفی دارد، شاید دیگر مطالبات چندان جدی دموکراسیخواهانه از آن نداشته باشیم. جنبش دانشجویی باید مسائل را روندی و کلان نگاه کند. ما دوباره نباید کاری کنیم که با تخریب پایگاه اصلاحطلبان یا دولت، پایگاه اجتماعی جناح ضد توسعه و ضد دموکراسی را تقویت کنیم.
جنبش دانشجویی باید نقدهایش را بهصورت درونجناحی و با روشهایی مطرح کند که به یأس عمومی و تخریب پایگاه اجتماعی اصلاحطلبان و اعتدالگرایان منجر نشده و اتفاقات سالهای 80 و 84 تکرار نشود. آن زمان بحث عبور از رئیس دولت اصلاحات هم همین بود، میگفتند رئیس دولت اصلاحات توانایی ندارد. اوضاع بدتر شد و طرف مقابل هم برای اینکه این نارضایتی را بیشتر کند فشارها را بیشتر میکرد. پس باید جنبش دانشجویی بداند که این سه حلقه باید با هماهنگی و اتحاد هم حرکت کنند. جایی که با هم مواضع مختلفی هم دارند باید کاملا مدیریتشده مطرح شود که این تفاوتها به تخریب پایگاه اجتماعی هیچیک از این سه حلقه منجر نشود.
در این شرایط وضعیت مطالبهگری دانشجویان چه میشود؟ جنبش دانشجویی چه نوع کنشگری و مطالبهگری باید داشته باشد و روی چه مسائلی باید دست بگذارد؟
دانشجو میتواند مطالبه کند، اما نه مطالبه مشخص سیاسی، باید مطالبه عمومی و کلی داشته باشد؛ یعنی مطالباتی که به بهبود وضعیت عموم مردم و جامعه منتهی میشود. نکته مهم دیگر این است که جنبش دانشجویی باید بداند طرف مقابل او برای مطالبه کیست و این طرف را اشتباه نگیرد. درست است که آنها ممکن است فکر کنند دولت مقصر بوده ولی باید این حلقه را به سمت هسته سخت حاکمیت ببرند و بدانند آنها هستند که به دولت در پشت صحنه فشار میآورند و دولت برای پیشبرد کارهایی که برای او اولویت دارد، مجبور است به صاحبان اصلی قدرت جاهایی باج بدهد. جنبش دانشجویی نباید این را اشتباه بگیرد.
اگر چنین اتفاقی بیفتد جنبش دانشجویی ماهیت جنبشی خودش را از دست نمیدهد؟
نه، من میگویم مطالبه خودش را مطرح کند، ولی نه به شخص روحانی و دولت. جنبش دانشجویی باید بداند نقد را به چه صورتی مطرح کند که به تخریب منجر نشود.
جنبش باید بداند خیلی مسائل دست روحانی نیست و باید این را استراتژیک پیش ببرد و دولت را نزند. باید بداند طرف مقابلش کیست و آن را اشتباه نگیرد. این به آن معنا نیست که باید از مطالبهگری دست بردارد، ولی باید بداند که اگر وزارت علوم دارد محافظهکاری میکند، چه فشارهایی روی آنهاست و به آنها باید نقد کند، نه به وزیر علوم؛ چون اگر بر او یا روحانی فشار نبود، آنها خیلی دموکرات میشدند. به هرحال قرار هم نیست که آنها کار دموکراسی کنند، ادعایی هم در این زمینه ندارند. آنها گفتند که ما آمدهایم کارهای توسعهای و صنعتی و اقتصادی و بینالمللی انجام دهیم که این کارها هم اگر انجام شود خوب است؛ بنابراین جنبش دانشجویی نباید در این شرایط شمشیر بکشد.
ما نمیگوییم که مدام هم تمجید و تعریف کند، ولی بدون تخریب باید آگاهانه و بدون القای یأس یا تخریب پایگاه اصلاحطلبان این نقد درونجناحی را انجام دهند. لازم نیست این پیامها در عرصه عمومی و با یک هجمه خیلی تبلیغاتی علیه دولت انجام شود. هزاران روش ابتکاری وجود دارد که هم نقدها مطرح شود و هم این اقدامات تبعات سال 84 را نداشته باشند. نکند سال 1400 شود و آنقدر علیه دولت روحانی حرف زده شود که آن زمان هیچکس پای صندوقهای رأی نرود. آن وقت نقض غرض میشود و همین اندازه پیشرفتی را هم که داشتهایم، از دست میدهیم.
پ
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان
اپلیکیشن برترین ها
را نصب کنید.
نظر کاربران
جنبش دانشجویی بایددرموردفقروبیکاری فسادمشکلات مردم اجماع داشته باش مثل مسکن مهریها وبیماران نادروخاص بدون داذومیمونند رسانه ای و اطلاع رسانی کنن