احمد عظیمیبلوریان - نویسنده و پژوهشگر در روزنامه شرق نوشت: در یادداشت ۲۵ مهر ۱۳۹۶ در روزنامه «شرق» نوشتم برجام بهانهای بیش نیست، هوشیار باشید که در تحولات بازسازی خاورمیانه کلاه سر ایران نرود.
احمد عظیمیبلوریان - نویسنده و پژوهشگر در روزنامه شرق نوشت: در یادداشت ۲۵ مهر ۱۳۹۶ در روزنامه «شرق» نوشتم برجام بهانهای بیش نیست، هوشیار باشید که در تحولات بازسازی خاورمیانه کلاه سر ایران نرود.
قدرتهای بزرگ دنیا که ما اصطلاحا به آنها ١+٥ میگوییم، با شدت هرچه بیشتر مانند صحنهگردانهای تئاتر، کارهای نمایشنامهنویسی و صحنهسازی را انجام داده و ما امروز مانند بچههای خوب شاهد و تماشاگر بازی هنرمندان محلی آنها هستیم. حواسمان از پشتصحنه گرفته شده و به جلوی صحنه متمرکز شده است.
در پشتصحنه ترزا می به عربستان آمد و سران کشورهای عربی خاورمیانه را بهصف و دستورات لازم را صادر کرد. دونالد ترامپ به خاورمیانه آمد و در ظاهر به رقص شمشیر با سران سعودی پرداخت. شیجین پینگ، رئیسجمهور چین و سپس پوتین تماسهای محرمانه و علنی لازم را با سران کشورهای عربی و کشورهای دیگر خاورمیانه گرفتند. آخر سر، امانوئل مکرون، رئیسجمهور فرانسه، سعد حریری را به کاخ الیزه خواند تا اطمینان حاصل کند سهم او از بازسازی خاورمیانه محفوظ است و کسی پا روی منافع فرانسه نمیگذارد.
آلمان تنها کشور از گروه ١+٥ است که آرامش نجیبانه خود را حفظ کرده و سربهسر قویترهای خود در نظام تعادل قدرتهای جهانی نگذاشته است. حق آلمان از تجارت و بازسازی خاورمیانه محفوظ است. پس از این رفتوآمدها، ناگهان پرده نمایش گشوده شد. تئاتر هملت خاورمیانه با رجزخوانی عربستان و پشتیبانی جوجهکشورهای عربی در منطقه بخش اول این نمایش است. عربستان برای ایفای نقش خود - یا در حقیقت در تلاش برای بقای رژیم آلسعود - یک باج ۴۰۰ میلیارددلاری به آمریکا پرداخت. این پرداخت پیشقسط هزینه پایدارماندن رژیم سعودی است.
ترامپ بلافاصله پیامدهای این دریافتی را در افزایش اشتغال در آمریکا علنا اعلام کرد. رقص شمشیر او در ریاض به مفهوم «آخجون»گفتن پس از دریافت پول بود. رفتوآمدها، نشستها، مانورهای تهدیدآمیز در خاورمیانه اتفاق تازهای نیست. درست صد سال پیش قدرتهای غربی امپراتوری عثمانی را نابود کرده و همین کشورهای نخودی را در خاورمیانه به وجود آوردند که عربستان سعودی، اردن، عراق، سوریه، لبنان و رژیم اسرائیل، نمودهای روشن تجزیه عثمانی در این منطقه هستند. در جنگ دوم جهانی، کنفرانسهای تهران و یالتا با حضور فعال روزولت، استالین و چرچیل نمونه دیگری از صحنهسازیهای سیاسی قدرتهای جهانی بودند که حد نفوذ هر یک را در شرق اروپا و خاورمیانه تثبیت کرد.
در کنفرانس تهران، سران کشورهای مورد اشاره اصلا به محمدرضاشاه - که برای ایرانیان «شاهنشاه» یا «شاه شاهان» بود - محل نگذاشتند و او را داخل آدم حساب نکردند و به اجلاس خود راه ندادند. درحالیکه بهلحاظ تاریخی، شاه ایران شاه ایران و انیران بود. ایران تاریخی در گذشتههای دوردست تقریبا همین ایران کنونی بود، اما شاهنشاه ایران بر ایران و انیران حکومت داشت که انیران تقریبا همه کشورهای خاورمیانه کنونی را دربر میگرفت. ایران در طول تاریخ از دید گستره جغرافیایی شباهتی به دریاچه ارومیه داشته است. دریاچه ارومیه در طول زمان به دلیل وضعیت جوی، گسترده یا کوچک شده است.
ایران امروز در کوچکترین اندازه خود قرار دارد و ای بسا به یک برگه کوچکتر تبدیل شود. آن زمان که ایران و انیران یکپارچه بود ایران قدرت بزرگ منطقه و هموزن روم بود. ٧٠٠ سال دائما با روم جنگید. چند امپراتور رومی در همین منطقه به خاک و خون کشیده شدند. در افسانههای خراسان، «ری و روم و بغداد» زبانزد مردم بود. ایران در تمام تاریخ چند هزارساله خود همواره روابط گرم و صمیمانهای با یمن داشته است. دربار یمن با دربار ایران روابط خویشاوندی برقرار میکردهاند و نام یمن در اشعار و فولکلور محلی هموار وجود داشته است («پادشاهی بود در شهر یمن....»). در همه ادوار تاریخ، کشورهای موسوم به عرب و جزایر خلیجفارس، با ایران رابطه نزدیک داشتهاند اما کارشان ارائه خدمات حملونقل (با شتر) به تجارت میان غرب و شرق و پذیرایی از هر کسی بوده که به منطقه سفر میکرده است. کاروان شتر در هزاران سال تاریخ تجارت بینالمللی مانند قطار امروزی عمل میکرده است. شاید حاتم طایی با داشتن هزاران شتر، بزرگترین کمپانی حملونقل در صحراهای عربی - از مدیترانه به اقیانوس هند - را در اختیار داشته است. امروز به دلیل حرکات مهاجرت از ١٥ قرن گذشته تاکنون، نظام
قدرت جهانی تغییر کرده است.
قدرتهای غربی نهتنها زورشان از ما بیشتر شده است، بلکه ایران و انیران مانند خانه خاله آنها در آمده و دائما در آن - از دورترین نقطه افغانستان تا شامات و سرزمینهای خلیجفارس و دریای عمان - وول میخورند و برای ما تعیین تکلیف میکنند. همین برجام نازنین ما نمونه روشنی از حضور آگاهانه غربیها در این منطقه است. پس، نمیتوان نقش غرب را در ایران و انیران یا همین خاور میانه امروز نادیده گرفت. حضور فعال و آبرومندانه ایرانیان در کشورهای غربی را هم نمیتوان نادیده گرفت. ایرانیان مقیم اروپا و آمریکا از سرفرازترین گروههای مهاجر در آن کشورها هستند. ایران باید با کشورهای قدرتمند جهان کنار بیاید و با آرامش با آنها زندگی کند بدون اینکه حقی را از دست بدهد.
فراموش نکنید که امروز پس از ٥٠٠ سال که از تشکیل امپراتوری عثمانی و صد سال از فروپاشی آن میگذرد، با همه قدرتی که اولاد چنگیزخان در خرابکردن و آبادانی سرزمین ترکیه امروز داشتهاند، باز هم جذابترین مکانهای دیدنی برای توریستها در ترکیه، همان آثار معماری رومی است. حتی مسجد قسطنطنیه نیز با همه ظاهر اسلامی که دارد یک کلیسای رومی بوده است.
امروز هم برجهای سر به فلککشیده امارات را غربیها میسازند. برخوردهای پراغتشاش نیروهای بزرگ جهانی در منطقه خاورمیانه - یا منطقه آسیای جنوب غربی - چند نکته روشن و مسلم را ارائه میکند که میتواند راهنمای سیاستمداران ایران در اداره کشور قرار گیرد. نخست اینکه روسها از زمان تزارها همواره در پی یافتن راهی برای رسیدن به دریای مدیترانه از مسیر ایران بودهاند و هنوز هم بر آن اصرار میورزند. این دالان از جنوب دریای خزر آغاز و به شامات - سوریه و لبنان کنونی - میرسد. غربیها، بهویژه آمریکا و انگلیس به دلیل رقابت سیاسی و اقتصادی همواره سد راه روسها بودهاند. بزرگراه سنتو در خراسان هنوز بازمانده مقاومت آمریکا و غرب برای جلوگیری از حضور فعال شوروی در این مسیر است.
جزایر امیرنشین خلیجفارس در همه طول تاریخ رقیب و دشمن یکدیگر و میهماندار کشتیهای تجاری و جنگی غربیها بودهاند. امارات متحده عربی را ابتدا انگلستان و سپس آمریکا به وجود آوردند که ایستگاه خدماتی آنها در حرکت اقتصاد غرب باشد. بازسازی این امیرنشینها با بالاترین استانداردهای غربی صورت گرفته تا برای سکونت تجار و متخصصان غربی محیطی دلپذیر باشد. مردم فقیر منطقه که در این امارات زندگی میکنند شباهت زیادی به بردگان قدیمی دارند و در بیغولههایی ساکنند که کیفیت زیستمحیطی آنها به هیچوجه قابل مقایسه با کیفیت برجهای مرتفع بالای سرشان نیست.
ایران هم اتحاد امارات را (که ساخته غرب است) به رسمیت شناخته اما از اغتشاشهایی که آنها به راه میاندازند رنج میبرد.
این اغتشاشها بخشی از نمایشی است که در آغاز این نوشته به آن اشاره شد. اما ما در ایران، دچار یک سردرگمی هستیم که گیجی حاصل از آن، همان ایدهآل قدرتهای جهانی است: رجال ما به جان یکدیگر افتادهاند. پشت پرده نمایش را نمیبینند و فقط متوجه ادا و اطوار و حرکات بازیکنان محلی تئاتر خاورمیانه شدهاند.
این سردرگمی برای قدرتهای جهانی یک وضع ایدهآل به وجود میآورد که بتوانند از اغتشاش ایجادشده در جو سیاسی داخلی به سود خود بهره بگیرند.
تکرار میکنم: ایرانیان باید بر معادلات جهانی و عملکرد اقتصاد منطقه خاورمیانه اشراف کامل داشته باشند. در غیراینصورت، قربانی بازیهای بینالمللی میشوند.
پ
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان
اپلیکیشن برترین ها
را نصب کنید.
ارسال نظر