از جنبش دانشجویی تا حزب دانشجویی در ایران
محمدجواد حق شناس عضو شورای مرکزی حزب اعتماد ملی معتقد است که جنبش دانشجویی پس از انقلاب در مقام یک حزب سیاسی توانست نقش آفرینی کند.
جایگاه جنبش های دانشجویی در تحولات سیاسی اجتماعی پس از انقلاب چه تفاوتی با بازیگری و ایفای نقش این جنبش با قبل از انقلاب دارد؟
زمانی که انقلاب پیروز شد، جنبش دانشجویی که قبل از انقلاب جنبشی علیه حاکمیت بود حس و موقعیتی متفاوت پیدا کرد. رهبران دانشجو چون انقلاب و حاکمیت را نتیجه کنش و فعالیتهای خودش میدانستند به نوعی احساس مالکیت نسبت به انقلاب پیدا کردند. به همین جهت مرکز ثقل تحولات سیاسی در دانشگاهرخ می دهد.این روند تا جایی پیش می رود که حتی نماز جمعه در محل دانشگاه اقامه می شود. در آن روزها عمده حرکت های سیاسی در دانشگاه تهران شکل می گرفت و جالب این است که جریان های سیاسی همراهی که قبل از انقلاب با یکدیگر علیه حاکمیت پهلوی متحد و منسجم بودند بلافاصله پس از انقلاب راهشان نه تنها از هم جدا شده بود که کارشان به رقابت با هم کشیده شده بود.
کدام گروه ها بیشتر با هم رقابت داشتند؟
برای مثال چپ ها و ملی مذهبی ها برای گرفتن سهم بیشتری از حاکمیت و قدرت به شدت با هم رقابت داشتند و در مقاطعی حساسی، با هم جدای از رقابت منازعه داشتند.
آیا بعد از انقلاب هم شاهد جسارت هایی که دانشجویان قبل از انقلاب داشتند، هستیم؟
ما لزوما نباید به سراغ این پرسش برویم. بعد از انقلاب به دلیل اتفاقاتی که رخ داد جنبش دانشجویی کشور باعث شد تا دانشجویان در حاکمیت پست بگیرند. مثلا جهاد سازندگی محصول اراده و تلاش دانشجویان فعالیت داشتند و محرومیت های این مناطقی را میدانستند یا نیاز به برقراری امنیت در مرزها به دلیل فعالیت های سیاسی گروهک ها باعث شد تا بخشی از دانشجویان به سمت تاسیس و همکاری با نهادهای امنیتی و نظامی بروند.همین است که باید گفت مدیریت سازمان امنیتی، کمیته، سپاه، جهاد سازندکی و ۰۰۰بر دوش نیروهای دانشگاهی است. دانشجویانی که تا پیش از پیروزی سهم جدی و درخشانی در مبارزه با رژیم خودکامه پهلوی داشتند و پس از انقلاب بر اساسی اصل ضرورت در خدمت نهاد سازی برای نظام قرار کرفتند.
پس می شود گفت که جنبش دانشجویی در ابتدای انقلاب به حزب دانشجویان تبدیل شد؟
بله. هم اراده دانشجویان برای سهیم بودن در ساختار قدرت و هم نیاز کشور باعث شد تا دانشگاه جنبه نهادهای متولد شده بعل. انقلاب دقیقا جریان دانشجویی تغذیه و هدایت می شوند. دانشجویان در این مقطع همزمان هم دانشجو و هم عضو سپاه یا جهاد و یا نهاد دیگری هستند. در این مقطع شاهد هستیم که در دانشگاه تقابل صورت میگیرد و در سال ۵۸ و ۵۹ دانشگاه به یک مرکز رودررویی نیروهای دانشجویی مخالف و موافق حاکمیت تبدیل می شود. علتش هم این است که برخی سهم بیشتری از قدرت میخواستند و برخی دیگرشان به دلیل جهان بینی و ایدئولوژی متفاوت قائل به این موضوع نبودند و همین امر، منجر به درگیری و ایجاد یک دو قطبی میان آنان شد. استمرار این تضادها وقتی به اوج خودش رسید باعث شد تا انقلاب فرهنگی و تعطیلی دانشگاه رخ دهد.
هزینه - فایدههای انقلاب فرهنگی برای کشور و نظام آموزشی چه بود؟
در این مقطع دانشگاه کارکرد اصلی خود را که علم آموزی و آموزش و پرورش نیرو برای اداره کشور بود از دست داد و به مرکزی برای تقابل نیروهای سیاسی موافق و مخالف حاکمیت انقلابی جدید تبدیل شد. عملا حاکمیت در این مقطع تشخیص داد که ادامه این وضعیت بحران زاست و تعطیلی دانشگاه به جهت تامین امنیت و برقراری ثبات بهتر از باز بودن درهایش است و همین شد که حکم به تعطیلی دانشگاه داده شد
جدای از انقلاب فرهنگی ماجرای تسخیر سفارت آمریکا هم هست. به نظر شما این دو اتفاق چه نتایجی برای جنبش دانشجویی به همراه داشت؟
من در یک کلمه نمی توانم بگویم که این اقدامات درست بود یا خیر و یا چه هزینه هایی را داشت و نداشت. اما قطعا این دو حرکت در آن مقطع هم طرفدارانی داشت و هم منتقدانی، امروز که بعد از گذشت سه دهه به این ماجرا نگاه می کنم به راحتی می توانم بگویم که این دو اقدام بی تردید آثاری برای کشور داشته و هیچ کسی امروز نمی تواند از سه سال تعطیلی دانشگاه در آن مقطع دفاع کند. با تعطیلی دانشگاهها عملا علم آموزی تعطیل شد. تعطیل شدن جایی که باید در آن مقطع نیازهای انقلاب را برای استقلال علمی، خودکفایی علمی و رفع نیازهای کشوری که درگیر انقلاب شده و آسیب های زیادی را دیده جبران کند قطعا زیان هایی داشت. تعطیلی دانشگاه شاید در آن زمان بر اساسی مقتضیات رخ داد اما از هر منظر که نگاه کنیم خیلی این اتفاق قابل دفاع نیست. در خصوص تسخیر سفارت آمریکا آثار زیان بار این اقدام هنوز هم بر حوزه های سیاسی، امنیتی و اجتماعی کشور برجا مانده است. گرچه در حوزه استقلال خواهی و با اشتباه استراتژیک آمریکایی ها در راه دادن شاه احتمال شکل گیری مجدد جریان ۲۸ مرداد نگرانی هایی را برای دانشجویان ایجاد می کرد اما تا زمانی که در قالب حرکت های دانشجویی بود می شد
این موضوع را مدیریت کرد اما بعد از اینکه به نوعی حاکمیت سیاسی از این جریان حمایت کرد؛ این حرکت از حرکت دانشجویی صرف خارج شد و منجر به سقوط دولت موقت مهندس بازرگان شد چون دولت دیگر نمی توانست حامی روندی باشد که با تعهدات و حقوق بین الملل هماهنگی نداشت. تسخیر سفارت آمریکا و گروگانگیری ۴۴۴ روزه کارمندان سفارت منجر به تغییر دولت موقت و جایگزینی شورای انقلاب به جای آن شد. واقعا اگر آن اتفاقات را دانشجویان رقم نمیزدند دولت مهندسی بازرگان استعفا می داد؟
عملا کشور از همین اتفاقات وارد فاز جدیدی شد که بی شک جنبش دانشجویی و دانشجویان در ایجاد چنین شرایطی، عاملین اصلی هستند.
ارسال نظر