۶۴۱۱۴۸
۵۰۱۴
۵۰۱۴
پ

از جنبش دانشجویی تا حزب دانشجویی در ایران

محمدجواد حق شناس عضو شورای مرکزی حزب اعتماد ملی معتقد است که جنبش دانشجویی پس از انقلاب در مقام یک حزب سیاسی توانست نقش آفرینی کند.

هفته نامه صدا: محمدجواد حق شناس عضو شورای مرکزی حزب اعتماد ملی معتقد است که جنبش دانشجویی پس از انقلاب در مقام یک حزب سیاسی توانست نقش آفرینی کند.
به گفته این استاد دانشگاه، عمده نهادهای متولد شده بعد از انقلاب از جریانهای دانشجویی تغذیه و هدایت می شدند و به همین دلیل بود که دانشجویان در مقطع صدر انقلاب اسلامی تنها یک دانشجو نیستند، چه آنکه آنان همزمان هم در سازمانهای امنیتی حضور دارند و هم در سپاه و نهادهایی همچون جهاد سازندگی. این فعال سیاسی اصلاح طلب البته در آسیب شناسی عملکرد جنبش دانشجویی با روایتی تاریخی از این جنبش با صراحت به سوالات پاسخ میدهد.

جایگاه جنبش های دانشجویی در تحولات سیاسی اجتماعی پس از انقلاب چه تفاوتی با بازیگری و ایفای نقش این جنبش با قبل از انقلاب دارد؟

قبل از اینکه به این سوال بپردازیم باید به نقش جنبش دانشجویی در پیروزی انقلاب توجه کنیم. انقلاب همچون یک قله تاریخی محسوب می شود که زمان و تاریخ تحولات سیاسی کشور را به بعد و قبل از خودش تقسیم می کند. در شکل گیری پدیده انقلاب یا آتشفشانی آن، چند عامل دخیل اند که در میان همه آنان نقش جنبش دانشجویی به شدت پر رنگ تر از بقیه علل و عوامل است. جنبش دانشجویی پدیده ای بود که بعد از دهه ۲۰ در کشور شکل میگیرد. بعد از اینکه دانشگاه به یک بلوغی می رسد و پهلوی اول در شهریورماه سال ۲۰ از کشور خارج می شود، شاهد هستیم که کم کم دانشگاه با فعالیت های سیاسی اشنا میشود. بخصوص بعد از ماجرای اشغال کشور ما همزمان شاهد حضور رگه های مختلف ایدئولوژیک در فضای سیاسی کشور و مشخصا بخش دانشجویی هستیم. در این زمان شاهد هستیم که سه جریان جنبش چپ با محوریت حزب توده، جنبش مذهبی سنتی و جنبش ملی در فضای سیاسی بعد از شهریور ۲۰ و بعد از پایان دوره دیکتاتوری رضاخان امکان ظهور و بروز پیدا می کنند. شکل گیری جنبش دانشجویی و تحول جدی آن را در بعد از مرداد ۱۳۳۲ شاهد هستیم که در دولت مصدق با همان اتفاق تاریخی ۱۶ آذر ثبت می شود
. محوریت حرکت ۱۶ آذر در دانشگاه تهران در اختیار دانشجویان چپ آن زمان است و جریانی نیز ضد آمریکایی است که با رگه های ملی پیوند خورده است. آغاز جنبش دانشجویی در این مقطع نسبت چندانی با مذهب ندارد اما بعد از یک دهه و با وقوع قیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ و شکل گیری نهضت آزادی در سال ۱۳۴۰ و همینطور تاسیس سازمان مجاهدین خلق ایران، فضای دانشگاه ها در دهه ۲۰ توجهی به مذهب پیدا می کند و نهایتا اوج بروز جریان سیاسی مذهبی - دانشجویی با حضور شریعتی در اواخر ۴۰ و اوایل دهه ۵۰ بود که فضای دانشگاه ها را از تسخیر جریان چپ در می آورد، متعادل می کند و در اختیار جریان مذهبی قرار می دهد. این روند گسترش دارد تا به سالهای انقلاب یعنی ۵۶ و ۵۷ میرسیم. در این سال ها اوج فعالیت های حسینیه ارشاد است و عملا با تیر خوردن جریان انقلاب با فوت مرحوم آقا مصطفی خمینی جریان توده انقلاب شکل میگیرد که به نظر من جنبش دانشجویی موتور محرکه این جریان انقلابی در شهرها و دانشگاه ها است.

زمانی که انقلاب پیروز شد، جنبش دانشجویی که قبل از انقلاب جنبشی علیه حاکمیت بود حس و موقعیتی متفاوت پیدا کرد. رهبران دانشجو چون انقلاب و حاکمیت را نتیجه کنش و فعالیتهای خودش میدانستند به نوعی احساس مالکیت نسبت به انقلاب پیدا کردند. به همین جهت مرکز ثقل تحولات سیاسی در دانشگاهرخ می دهد.این روند تا جایی پیش می رود که حتی نماز جمعه در محل دانشگاه اقامه می شود. در آن روزها عمده حرکت های سیاسی در دانشگاه تهران شکل می گرفت و جالب این است که جریان های سیاسی همراهی که قبل از انقلاب با یکدیگر علیه حاکمیت پهلوی متحد و منسجم بودند بلافاصله پس از انقلاب راهشان نه تنها از هم جدا شده بود که کارشان به رقابت با هم کشیده شده بود.

کدام گروه ها بیشتر با هم رقابت داشتند؟

برای مثال چپ ها و ملی مذهبی ها برای گرفتن سهم بیشتری از حاکمیت و قدرت به شدت با هم رقابت داشتند و در مقاطعی حساسی، با هم جدای از رقابت منازعه داشتند.

آیا بعد از انقلاب هم شاهد جسارت هایی که دانشجویان قبل از انقلاب داشتند، هستیم؟

ما لزوما نباید به سراغ این پرسش برویم. بعد از انقلاب به دلیل اتفاقاتی که رخ داد جنبش دانشجویی کشور باعث شد تا دانشجویان در حاکمیت پست بگیرند. مثلا جهاد سازندگی محصول اراده و تلاش دانشجویان فعالیت داشتند و محرومیت های این مناطقی را میدانستند یا نیاز به برقراری امنیت در مرزها به دلیل فعالیت های سیاسی گروهک ها باعث شد تا بخشی از دانشجویان به سمت تاسیس و همکاری با نهادهای امنیتی و نظامی بروند.همین است که باید گفت مدیریت سازمان امنیتی، کمیته، سپاه، جهاد سازندکی و ۰۰۰بر دوش نیروهای دانشگاهی است. دانشجویانی که تا پیش از پیروزی سهم جدی و درخشانی در مبارزه با رژیم خودکامه پهلوی داشتند و پس از انقلاب بر اساسی اصل ضرورت در خدمت نهاد سازی برای نظام قرار کرفتند.

پس می شود گفت که جنبش دانشجویی در ابتدای انقلاب به حزب دانشجویان تبدیل شد؟

بله. هم اراده دانشجویان برای سهیم بودن در ساختار قدرت و هم نیاز کشور باعث شد تا دانشگاه جنبه نهادهای متولد شده بعل. انقلاب دقیقا جریان دانشجویی تغذیه و هدایت می شوند. دانشجویان در این مقطع همزمان هم دانشجو و هم عضو سپاه یا جهاد و یا نهاد دیگری هستند. در این مقطع شاهد هستیم که در دانشگاه تقابل صورت میگیرد و در سال ۵۸ و ۵۹ دانشگاه به یک مرکز رودررویی نیروهای دانشجویی مخالف و موافق حاکمیت تبدیل می شود. علتش هم این است که برخی سهم بیشتری از قدرت میخواستند و برخی دیگرشان به دلیل جهان بینی و ایدئولوژی متفاوت قائل به این موضوع نبودند و همین امر، منجر به درگیری و ایجاد یک دو قطبی میان آنان شد. استمرار این تضادها وقتی به اوج خودش رسید باعث شد تا انقلاب فرهنگی و تعطیلی دانشگاه رخ دهد.

هزینه - فایدههای انقلاب فرهنگی برای کشور و نظام آموزشی چه بود؟

در این مقطع دانشگاه کارکرد اصلی خود را که علم آموزی و آموزش و پرورش نیرو برای اداره کشور بود از دست داد و به مرکزی برای تقابل نیروهای سیاسی موافق و مخالف حاکمیت انقلابی جدید تبدیل شد. عملا حاکمیت در این مقطع تشخیص داد که ادامه این وضعیت بحران زاست و تعطیلی دانشگاه به جهت تامین امنیت و برقراری ثبات بهتر از باز بودن درهایش است و همین شد که حکم به تعطیلی دانشگاه داده شد

جدای از انقلاب فرهنگی ماجرای تسخیر سفارت آمریکا هم هست. به نظر شما این دو اتفاق چه نتایجی برای جنبش دانشجویی به همراه داشت؟

من در یک کلمه نمی توانم بگویم که این اقدامات درست بود یا خیر و یا چه هزینه هایی را داشت و نداشت. اما قطعا این دو حرکت در آن مقطع هم طرفدارانی داشت و هم منتقدانی، امروز که بعد از گذشت سه دهه به این ماجرا نگاه می کنم به راحتی می توانم بگویم که این دو اقدام بی تردید آثاری برای کشور داشته و هیچ کسی امروز نمی تواند از سه سال تعطیلی دانشگاه در آن مقطع دفاع کند. با تعطیلی دانشگاهها عملا علم آموزی تعطیل شد. تعطیل شدن جایی که باید در آن مقطع نیازهای انقلاب را برای استقلال علمی، خودکفایی علمی و رفع نیازهای کشوری که درگیر انقلاب شده و آسیب های زیادی را دیده جبران کند قطعا زیان هایی داشت. تعطیلی دانشگاه شاید در آن زمان بر اساسی مقتضیات رخ داد اما از هر منظر که نگاه کنیم خیلی این اتفاق قابل دفاع نیست. در خصوص تسخیر سفارت آمریکا آثار زیان بار این اقدام هنوز هم بر حوزه های سیاسی، امنیتی و اجتماعی کشور برجا مانده است. گرچه در حوزه استقلال خواهی و با اشتباه استراتژیک آمریکایی ها در راه دادن شاه احتمال شکل گیری مجدد جریان ۲۸ مرداد نگرانی هایی را برای دانشجویان ایجاد می کرد اما تا زمانی که در قالب حرکت های دانشجویی بود می شد این موضوع را مدیریت کرد اما بعد از اینکه به نوعی حاکمیت سیاسی از این جریان حمایت کرد؛ این حرکت از حرکت دانشجویی صرف خارج شد و منجر به سقوط دولت موقت مهندس بازرگان شد چون دولت دیگر نمی توانست حامی روندی باشد که با تعهدات و حقوق بین الملل هماهنگی نداشت. تسخیر سفارت آمریکا و گروگانگیری ۴۴۴ روزه کارمندان سفارت منجر به تغییر دولت موقت و جایگزینی شورای انقلاب به جای آن شد. واقعا اگر آن اتفاقات را دانشجویان رقم نمیزدند دولت مهندسی بازرگان استعفا می داد؟

عملا کشور از همین اتفاقات وارد فاز جدیدی شد که بی شک جنبش دانشجویی و دانشجویان در ایجاد چنین شرایطی، عاملین اصلی هستند.

در دوره جنگ طیف چپ تحکیم بیشتر فعال بودند اما با آمدن آقای هاشمی این طیف منزوی شد، علت این موضوع چه بود؟ آیا دوران هاشمی دوره افول جنبش دانشجویی بود یا این جنبش به دنبال بازیابی خود بود تا در دوم خردادماه اقدام موثری انجام دهد؟ عملا اتفاقی که برای جنبش دانشجویی بعد از اشغال سفارت و تعطیلی دانشگاه میافتد، اداره کشور را در کنار طیفی از روحانیون مشترکا برعهده می گیرند اوج اقتدار جریان دانشجویی در مقطع دولت آقای مهندسی موسوی و مجلس سوم است. در همین دوره چهره های ارشد جنبش دانشجویی همچون ابراهیم اصغرزاده وارد مجلس شدند و بخشی از نیروهای شان با حضور آقای موسوی خویینی ها به سیستم قضایی کشور رفتند. عملا در این دوره جنبش دانشجویی به طور رسمی وارد قدرت شد. اما در میانه مجلس سوم و با درگذشت امام و تغییر قانون اساسی و همچنین آمدن آقای هاشمی در جایگاه ریاست جمهوری، جریان چپ که با موتور محرکه دانشجویان حرکت می کرد به نوعی در تقابل با سیاست های اقتصادی و سیاستهای فرهنگی دولت وقت قرار گرفت. در دوره آقای هاشمی عملا تقابل و رودررویی جدی میان جنبش چپ دانشجویی و دولت ایشان شاهد مثال های فراوانی دارد که نتیجه این تقابل و تضاد به نفع جریان چاپ و دانشجویان ورود کرده به قدرت نبود. جنبش دانشجویی که نمادش تحکیم وحدت بود و لیدرهای آنها که در مجلس سوم بودند به نوعی وارد یک تبعید ناخواسته و انزوای ناگهانی شدند که در نهایت باعث دور شدن آنان از قدرت و تاثیرگذاری شان در دانشگاه شد.اما در سال ۷۶ مجددا شاهد فعالیت مجدد جنبشی دانشجویی هستیم که با محوریت جریان چپ و مجمع روحانیون مبارز منجر به اتفاقات سال ۷۶ و آمدن آقای خاتمی شد که عملا بازگشت مجددی هم برای دانشجویان صدر انقلاب و هم برای رهبران جناح چپ محسوب می شد.
در این مقطع تغییر پارادایم در سیاست کشور رخ داد و جریان چپ و راست وارد جریان جدیدی به عنوان اصلاح طلبی و محافظه کاری شدند که باز هم موتور محرکه جریان اصلاح طلب رهبران دانشجویان قدیم بودند که این بار، با توجه به گذر عمر و انباشت تجربه پا به میدان گذاشتند توانستند پیوندی دوباره را بین دانشجویان این دوره با خود برقرار کنند اما هیهات که با اتمام دولت اصلاحات، نه تنها رمق جنبش دانشجویی گرفته شد که دانشگاه با آقای روحانی هم در این سالها تلاش کرده تا آسیب های به جا مانده از رفتار دولت نهم و دهم در دانشگاه را بزداید که البته موفقیت هایی حاصل شده اما ضرباتی که دانشجویان و تشکل های دانشجویی در دولت احمدی نژاد خورده اند نیاز به اقدامات جدی تر و حمایت های سفت و سخت تری دارد.
پ
برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن برترین ها را نصب کنید.

همراه با تضمین و گارانتی ضمانت کیفیت

پرداخت اقساطی و توسط متخصص مجرب

ايمپلنت با 15 سال گارانتی 10/5 ميليون تومان

>> ویزیت و مشاوره رایگان <<
ظرفیت و مدت محدود

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

ارسال نظر

لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

در غیر این صورت، «برترین ها» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.

بانک اطلاعات مشاغل تهران و کرج