بصیرت «آیت الله» در دوران بی بصیرتی مدعیان
مرحوم آیتالله هاشمی رفسنجانی که حقیقتاً باید او را «بصیرت دوران» نامید، دهه پایانی زندگی خویش را وقف بصیرت افزایی به جامعه برای شناخت جریان انحرافی و فرقه احمدینژاد کرد.
مفسران قرآن و صاحبنظران حوزه دین در رابطه با واژه قرآنی «بصیرت»، مباحث مختلفی را مطرح کردهاند و با تشریح و تبیین معانی برآمده از آن، به توضیح ابعاد مختلف معنایی و نحوه کاربست این واژه پرداختهاند. عالمان و بزرگان حوزه دین، «بصیرت» را مترادف «دلیل، حجت، برهان و بینایی دل» دانستهاند و آن را در یککلام به معنای «علم به موضوع و وقوف بر آن» بیان کردهاند.
بصیرت یعنی فاصله گرفتن از ظاهربینی و آنگاه؛ تصمیمگیری بر اساس حقایق موجود، یعنی خام نشدن در فضای ساختگی و درنتیجه؛ حقیقتبینی، یعنی کنار نهادن حب و بغضها و آنگاه جامعنگری، یعنی بهرهگیری از تجربه و علم در حوادث واقعه و درنتیجه؛ آیندهنگری.
بصیرت موجب میشود شخص دارای این خصیصه، چنان در موضوعات مختلف، دارای وقوف و علم شود که توان آیندهنگری را کسب کرده و مرتکب کمترین اشتباه و خطا شود. اگر اشخاصی یافت شدند که مدعی بصیرت بودند ولی بهطور مکرر، نسبت به انتخابهای خود و تصمیمات اتخاذشده درگذشته، پشیمان شده و یا اشتباهات خود را لاپوشانی کردند، آنان هیچگاه دارای خصیصه بصیرت نبوده و نیستند؛ هرچند تریبونهای آنان، گوش فلک را کر کرده باشند.
یک بررسی کوتاه در اسناد تاریخ معاصر ایران، نمایان میسازد که چگونه افراد دارای بصیرت و حقیقتبین، با هشدارهای خود نسبت به وقوع برخی موضوعات و یا با ترغیب کردنهای خود نسبت به برخی وقایع، دارای نقش مؤثر در رخدادهای کشور بودهاند و چگونه افراد بیبصیرت با پوشیدن لباس «ادعا»، کشور را در معرض تهدید و از بین بردن فرصتها قرار دادهاند و هیچگاه نیز عذرخواهی نکردهاند.
اگر روزگاری بر این کشور سپری شد که رضاخانها و اطرافیانش بر اریکه قدرت تکیه زدند و اختیار مردم و مملکت را در قبضه اراده خویش قراردادند، قطعاً بیبصیرتی برخی علمای دینی و بزرگان کشور در آن زمان که نامههای حمایت از سلطنت رضاخان را امضا کردند نقش مؤثری داشته است که بهواسطه تکیهبر ظاهربینی، به پابرهنه شدن و عزاداری رضاخان در مراسمات محرم اکتفا کرده و آن را مبنای درستی از نادرستی قراردادند.
در همان زمان نیز بصیرت «مدرس» ها و پای فشاری آنان بر حقایق، مورد هجمه مدعیان و عوامل حکومت بود و او را که از ابتدا، انتهای کار را میدانست با ترورهای فیزیکی و شخصیتی فراوانی مواجه ساخت و نهایتاً روزگاری را پدید آورد که بسیاری از بزرگان را از حمایت و همراهی با بزرگترین زمیندار کشور در هنگام تغییر سلطنت پشیمان ساخت.
روزگار چرخید و چرخید تا بار دیگر، دورانی در کشور سپری شود که بیبصیرتی مدعیان بصیرت، برای مردم نمایان شود. همانها که روزگاری محمود احمدینژاد را تا عرش رسانده بودند و او را در هالههای نور میدیدند و امام زمان (عج) را خرج رأی آوری او میکردند، اینک در اعلام برائت از او، مسابقه گذاشتهاند، اما صد حیف که این بار هم «بصیرت دوران»، پس از ترورهای شخصیتی فراوان و بیمهابا توسط مدعیان، در میان مردم نیست و حسرت تداوم حقیقتبینی و آیندهنگری آیتالله که نشات یافته از بصیرتش بود، بر دلهای مردم فهیم ایران باقیمانده است.
مردم ایران هیچگاه فراموش نخواهند کرد روزی را که مصباح یزدیها، رحیمپورها، سید احمد خاتمیها، صدیقیها، جنتیها و دیگر مدعیان بصیرت، چگونه احمدینژاد را منتخب امام زمان (عج) دانستند، چگونه او را تا عرش خداوند، بالا بردند، چگونه با هاله نوردیدن در اطرافش، او را در زمره پیامبران دانستند و چگونه او را متوهم ساختند که خود را از یاران قیامکننده امام زمان (عج) فرض کند، حال چه شده است که کوس بیبصیرتی آقایان به صدا درآمدهاست و از احمدینژاد، اعلام برائت میکنند؟
احمدینژاد سال ۹۶، همان احمدینژاد سال ۸۴ است، با همان شخصیت و همان دیدگاهها، پس چه شده است که در نظر آقایان مدعی بصیرت، سال ۸۴ از منتخبین امام زمان (عج) بود و اینک از منحرفین شده است؟ چه شده است که در سال ۸۴، رئیسجمهور باکفایت بوده است و در سال ۹۶ به «لات» تبدیلشده است؟ مگر بنا نبود نامههایش در مدارس کشور، تدریس شود، پس چه شده است که سخنرانیهایش را حاوی دهها دروغ و تهمت میدانند؟
شاید برخی آقایان مدعی بگویند که اعلام برائت ما و انحراف احمدینژاد، برای سالهای اخیر است اما باید از آنان پرسید چگونه در دورانی که بسیاری از صاحبنظران و دانایان کشور، نسبت به انحرافات احمدینژاد هشدار میدادند، روزهای جاری را پیشبینی میکردند و از حرکت قطار انقلاب در ریل انحراف، سخن میگفتند و عملکرد وی نیز در پیش چشم همگان قابلرؤیت بود، نسبت به حقایق آگاهی نیافتید و اینک که کوس رسوایی به صدا درآمده است، اعلام برائت میکنید؟ همین اعلام نیز نشانی دیگر بر بیبصیرتی شماست.
مرحوم آیتالله هاشمی رفسنجانی که حقیقتاً باید او را «بصیرت دوران» نامید، دهه پایانی زندگی خویش را وقف بصیرت افزایی به جامعه برای شناخت جریان انحرافی و فرقه احمدینژاد کرد و از همان ابتدای حکمرانی احمدینژادیها و اصولگرایان، هشدارهای لازم را ارائه کرد و با بهرهگیری از بصیرت خویش و حقیقتبینی، به تبیین «راه» از «چاه» پرداخت و در این مسیر، سختیها و هجمههای فراوانی را از دوستان دیرین تا دشمنان دیرین متحمل شد ولی از پای ننشست و تا آخرین لحظات عمر خویش، برای بازگشت کشور به مسیر اصلی خویش و بصیرت افزایی جامعه کوشید.
در دورانی که مدعیان بصیرت، با اعلام برائت از احمدینژاد، عملاً بیبصیرتی خویش را به نمایش میگذارند، جای خالی آیتالله هاشمی رفسنجانی، بیش از گذشته احساس میشود.
نظر کاربران
اقای تحلیگر و مفیسر چرا داری به فزندان خدا تهمت میزنی
روحت شاد یادت گرامی.....
اشتباه نکنید اکثر مردم نه آن موقع گول حرفای پر طمطراق را خوردند و نه الان خام این حرفا میشوند مردم دانای ایران خیلی فهمیده تر از مثلا خواص هستند و خواهند بود و به راستی جلوتر از خواص حرکت میکنند تنها مشکل مردم بی بصیرتی صاحبان بصیرت است اگر مسئولین بی مسئولیت به اندازه مردم درک داشتند وضع جامعه خیلی بهتر از اینی که هست، بود.
فقط میتانم بگم که تمانم حرفهات چرت و پرت است، چون بارها امام بصیرمان فرموده که میزان حال فعلی افراد است .
فراموش نکنید که احمدی نژاد استاندار آقای هاشمی در استان اردبیل بوده و سه سال استاندار نمونه معرفی میشه ودر ضمن رئس ستاد انتخابات آقای هاشمی در انتخابات ریاست جمهوری در استان اردبیل بوده و رئس ستاد انتخابات اقای هاشمی در دوره ششم مجلس شورای اسلامی
چ واژه های قشنگی