فرناز حسنعلی زاده در روزنامه ایران نوشت: یکی از باورهای خرافی عامه در ازمنه قدیم، بدشگون دانستن و پرهیز از ذکر نام برخی موجودات ترسناک یا حتی بیماریها بود؛ برخی معتقد بودند جاری شدن نام برخی امراض یا موجودات وهم انگیز، به احضار آنها میانجامد. مثلاً اعتقاد داشتند بالای سر نوزادی که زردی دارد، نباید نام بیماری را برد.
فرناز حسنعلی زاده در روزنامه ایران نوشت: یکی از باورهای خرافی عامه در ازمنه قدیم، بدشگون دانستن و پرهیز از ذکر نام برخی موجودات ترسناک یا حتی بیماریها بود؛ برخی معتقد بودند جاری شدن نام برخی امراض یا موجودات وهم انگیز، به احضار آنها میانجامد. مثلاً اعتقاد داشتند بالای سر نوزادی که زردی دارد، نباید نام بیماری را برد.
اما چون در عین حال ناچار از دفع این موذیان و مضران از زندگی خود بودند، هنگام صحبت کردن و به قولی تبادل اطلاعات برای بطلان قدرت جادویی و شیطانی بیماریها یا موجودات موهوم، از عبارت «اسمشو نَبَر» استفاده میکردند تا هم دربارهاش حرف بزنند هم به زعم خود آنها را احضار نکنند. اگرچه با پیشرفت علم و روشن شدن رابطه علی میان پدیدهها، سایه این اوهام هر روز کمرنگتر شد، اما عبارت «اسمشو نَبَر» با کارکردی شبیه ضربالمثل و مفهومی کنایی در فرهنگ لغات مردم باقی ماند؛ چنانکه در ابتدای شناخت محدود مردم از بیماری ایدز و منحصر دانستن انتقال آن به آمیزشهای نامشروع، برخی جراید از این مرض با عنوان «بیماریِ اسمشو نَبَر » یاد میکردند. در فیلم سینمایی عروسکی «شهر موشها» که سه سال پیش اکران شد، به این عبارت اشاره طنزآلود و ظریفی شده است.
از باب تمثیل که همواره گفتهاند در آن جای مناقشه نیست، میتوان با اندکی تساهل و تسامح رویکرد اصولگرایان حامی رئیس سابق دولت به محمود احمدینژاد را تأسی از همان شیوهای دانست که در قدیم برای دفع ضرر به کار میبردند. چه حامیان دوآتشه احمدینژاد که گاه حرف و سخن او را تا حد «وحی الهی» بالا میبردند و او را نظر کرده میدانستند؛ چه طرفدارانی که همپیاله شدن با احمدینژاد برایشان نام و نان داشت؛ چه آنهایی که به احمدینژاد و کشورداری او اعتقادی نداشتند اما برای اینکه رقیب روی کار نیاید با «چشم گریان» به او رأی دادند، در ۴ سال گذشته سعی کرده و امیدوار بودند جامعه و افکار عمومی، احمدینژاد، گفتار و رفتارش همچنین پشتیبانیهای آنان را به فراموشی بسپارند و به تعبیری اسمش را نیارند. در این میان، آنانکه نردبان ترقی وی بودند، «نفی ولد» کرده و گفتند «ما کجا و احمدینژاد کجا؟
او که از اول گفته بود من اصولگرا نیستم»؛ هواداران سرسخت گفتند: «احمدینژاد خوب بود؛ مشایی و بقایی بد بودند و او را منحرف کردند»؛ پشتیبانانِ مجبور هم گفتند: «ما نمیخواستیم رأی بدهیم اما چاره دیگری نداشتیم چون هاشمی یا میرحسین روی کار میآمد.» به رغم تفاوت استدلالها، اما مجموع اصولگرایان حامیِ احمدینژاد بر یک موضوع متفق القول بودند؛ اینکه دیگر نباید اسم احمدینژاد بیاید یا به اصولگرایان منتسب شود. به اعتقاد این گروه، رابطه اصولگرایان با احمدینژاد «سببی» بود و میتوانست با یک اعلام برائت، کان لم یکن تلقی شود. البته نتیجه انتخابات مجلس دهم، شورای شهر پنجم و ریاست جمهوری دوازدهم نشان داد این رویکرد و استدلال در اقناع افکار عمومی موفق نبود. حال هم برخلاف میل اصولگرایان، احمدینژاد به متن اخبار بازگشته است.
اگر چه تا چند هفته پیش مرجع ضمیر تهمتها و اتهامهای احمدینژاد، دستگاه قضایی و خانواده لاریجانیها بودند اما از یکی دو روز پیش دامنه منازعات به اردوگاه اصولگرایان کشیده شده است. دو روز پیش بود که حمید بقایی که حال میتوان او را موکل افتخاری احمدینژاد نامید، با انتشار یک ویدئو در توضیح «پرداختها و پاداشهای خارج از قانون» ادعا کرد: «در جریان جلسات سه قوه درباره تحریمها، در شب عید غدیر آقای فیروزآبادی به دکتر احمدینژاد گفت حالا که ما تا پاسی از شب میآییم هدیهای، پاداشی هم پرداخت بشود که مقرر شد پنج سکه به عزیزان پرداخت بشود!
کسانی که در آن جلسه حضور داشتند، سکه طلا دریافت نمودند: از جمله باهنر، حسین طائب، فیروزآبادی، عزیز جعفری، رئیسی، اژهای، مصباحی مقدم، سعید جلیلی و...!» فارغ از تناقض فاحش سخنان بقایی و سند ادعایی منتشر شده از سوی کانال تلگرامی منسوب به احمدینژاد که در یک نامه به امضای بقایی و مشایی ادعا دارد «یک سکه» و نه ۵ سکه به افراد یادشده پرداخت شده است، ذکر نام چهرههای ارشد اصولگرا از سوی احمدینژادیها، میتواند ابعاد این ماجرا را وارد فاز جدیدی کند. امروز اصولگرایانی که روزی طرفدار و حامی احمدینژاد بودند، چه اسم او را بیاورند یا نه، قادر به تبعید او به فراموشخانه ذهنها و ضمیرها نیستند؛ بویژه که بعید نیست گرد و خاک کردن امروز احمدینژاد، محصول و نتیجه تلاش دوستانِ دیروزش باشد که در ۴ سال گذشته تلاش کردند او را در عالمِ سیاست «زنده به گور» کنند.
شماری از ناظران از جمله اصلاحطلبان معتقدند «دی ان ای» رفتاری احمدینژاد، همان است که بود و او این روزها تنها مرجع ضمیر «بگم بگم»هایش را تغییر داده و بر این اساس بیش و پیش از احمدینژاد، حامیان اصولگرای او باید هم پاسخگوی دفاعیاتشان باشند و هم توضیح دهند چه زمانی نسخه کشف نامزدها را تغییر میدهند؟
همین چند ماه پیش بود که این طیف، درصدد جست وجوی نامزدی برای ریاست جمهوری برآمدند که بزرگترین ویژگیاش «ناشناخته بودن» باشد؛ به اعتقاد این گروه، اصولگرایان صاحبنام جذابیت لازم برای رأی آوری را ندارند و اصولگرایان نیازمند حمایت از چهرهای هستند که کارنامه اجرایی بلندبالایی نداشته باشد که محل نقد رقیب شود.
اینکه سید ابراهیم رئیسی تا چه حد با این الگو قابل تطبیق بود، محل بحث است اما روند تصمیمگیری اصولگرایان در سال ۸۴ و ۸۸ با سال ۹۲ و ۹۶ چه تغییری کرده است؟ همین چند ماه پیش بود که محمدباقر قالیباف در مناظرهها، نقش احمدینژاد را بازی کرد و نشان داد اصولگرایان حتی اگر اسم احمدینژاد را نبرند، میتوانند براحتی شیوه مذموم او را پیشه کنند. امروز نسخه اصلی احمدینژاد دوباره خود را به صدر اخبار رسانده است؛ هر ساعت از سوی او یا نزدیکانش ویدئو یا اتهاماتی علیه مدیران و مسئولان دیروز و امروز منتشر میشود؛ اما رسانههای منتسب به اصولگرا، دوربین خود را از روی وی برگرداندهاند و امیدوارند با ندیدن او، صورت مسأله پاک شود.
اما آیا در انتخابات بعدی، اصولگرایان میتوانند افکار عمومی را درباره رفتار امروزشان مجاب کنند؟ شاید بر همین اساس بود که محمد مهاجری از فعالان رسانهای اصولگرا به تازگی در توئیتی نوشت: «در فتنه ۸۸ مکرراً و بحق، خیلیها را توصیه به توبه میفرمودیم ما اصولگراها! درفتنه ۹۶ جماعت بستنشین زنبیل به دست، اما حناق گرفتهایم ما اصولگراها! گویی مصرع «توبه فرمایان چرا خود توبه کمتر میکنند» را حافظ برای کسی نگفته است، جز ما اصولگراها!»
پ
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان
اپلیکیشن برترین ها
را نصب کنید.
ارسال نظر