مردی که دوستش را به بهانه یافتن گنج به منطقه کوهستانی کشیده و به قتل رسانده بود، دستگیر شد.
روزنامه شرق: مردی که دوستش را به بهانه یافتن گنج به منطقه کوهستانی کشیده و به قتل رسانده بود، دستگیر شد.
زنی روز ششم آبان با مراجعه به کلانتری حسنآباد به مأموران اعلام کرد که پسرش به نام غلامرضا (٣٢ساله)، ساعت ١٦ روز قبل از منزلش بیرون رفته و هنوز به خانه بازنگشته است. با آغاز تحقیقات از خانواده غلامرضا، همسرش به نام «سمیه» (٢٩ساله) در اظهارات اولیه به کارآگاهان گفت: «شوهرم به دنبال گنج از خانه بیرون رفت». او در ادامه اظهاراتش به کارآگاهان گفت: «همسرم حدود ساعت ١٠:٣٠ روز جمعه، پنجم آبان، با من تماس گرفت و گفت بالای بلندی یک کوه ایستاده و زیر پایش دره عمیقی است که در آنجا بهدنبال آثار و علائم نقشه گنج میگردد و پس از اتمام کار تا چند ساعت دیگر به منزل خواهد آمد، اما پس از آن دیگر اطلاعی از او ندارم».
کارآگاهان با توجه به اظهارات همسر این مرد، با انجام اقدامات پلیسی و همچنین تحقیق از اعضای خانواده او، یکی از دوستان «غلامرضا» به نام «سعید» (٣١ساله) را شناسایی کردند که از حدود یکسالونیم پیش با غلامرضا آشنا شده و در ادامه روابط نزدیک خانوادگی پیدا کرده بودند. سعید پس از حضور در پایگاه نهم پلیس آگاهی، ضمن تأیید موضوع جستوجوی گنج همراه غلامرضا، به کارآگاهان گفت: «سال گذشته من و غلامرضا برای اینکه یکشبه راه صدساله را طی کنیم، بهدنبال گنج در منطقه حسنآباد رفتیم، اما پس از گذشت مدتی دست از پا درازتر برگشتیم و من شخصا در این موضوع بیش از هفتمیلیونتومان هزینه کردم. به اصرار پدر، مادر و همسرم دیگر بهدنبال این برنامه نرفتم اما اخیرا چند روزی بود که غلامرضا صحبت نقشه گنجی را میکرد که به دنبال آدرس آن بود.
چندبار از من درخواست کرد با او بروم اما من زیر بار نرفتم و همین موضوع باعث ناراحتی غلامرضا از من شده بود». سعید که در منطقه حسنآباد مغازه سیمپیچی دارد، در ادامه به کارآگاهان گفت: «من یکی از دوستان غلامرضا هستم و روز جمعه از مفقودشدن او باخبر شدم. از آن زمان دیگر هیچ خبری از او ندارم؛ غلامرضا روز پنجشنبه برای مغازهام سیم خریده بود و از بعدازظهر پنجشنبه دیگر از او اطلاعی ندارم و او را ندیدهام».
در شرایطی که تحقیقات اولیه همگی حکایت از آن داشت که غلامرضا برای جستوجوی گنج از خانه خارج شده و پس از آن مراجعتی به منزل نداشته بود، کارآگاهان در ادامه تحقیقات از خانواده غلامرضا اطلاع پیدا کردند که او اختلاف شدیدی با همسرش داشت و به همین علت بارها به مراجع قضائی مراجعه داشتند.
با تغییر روند رسیدگی به پرونده، تحقیق درباره اختلافات این مرد با همسرش در دستور کار کارآگاهان پایگاه نهم آگاهی قرار گرفت. سمیه با تأیید اختلافات خود با همسرش، مدعی شد که این اختلافات به پایان رسیده بود، اما در ادامه لب به اعتراف گشود و گفت که از مرگ همسرش اطلاع دارد، اما هیچ دخالتی در آن نداشته و به اصرار سعید مجبور به سکوت شده است.
سمیه در اظهارات جدیدش به کارآگاهان گفت: «سعید حدود یکسالونیم پیش وارد زندگی من و همسرم شد؛ اول با همسرم دوست بود، اما کمکم بهصورت خانوادگی وارد زندگی ما شد و رفتوآمد میکردند تا اینکه متوجه علاقه سعید به خودم شدم، سعید چندینبار از من خواست از غلامرضا جدا شوم و با او زندگی کنم. با شدت پیداکردن اختلافات من و همسرم، سعید از این فرصت استفاده کرد و مرا برای گرفتن مهریه از غلامرضا تحریک کرد. حتی یکبار نیز به مادرم گفته بود که قصد دارد بلایی سر غلامرضا بیاورد، اما من مخالفت کردم. بااینحال او خیلی درباره این موضوع صحبت میکرد و به من میگفت سرانجام این کار را انجام میدهد».
سمیه در ادامه اظهاراتش به کارآگاهان گفت: «روز جمعه همسرم سرکارش بود که با من تماس گرفت و گفت پیش سعید رفته است و چند ساعت دیرتر میآید. آن روز سعید و همسرم باهم بیرون رفته بودند تا اینکه سعید به من اطلاع داد بلایی را که گفته بود، سر غلامرضا آورده اما به دلیل آنکه من دل شنیدنش را نداشتم، توضیحی به من نداد». با توجه به اظهارات اخیر سمیه، سعید دستگیر و برای انجام تحقیقات به پایگاه نهم پلیس آگاهی تهران بزرگ منتقل شد.
سعید که متأهل هم هست، ضمن تکذیب اظهارات سمیه مبنیبر داشتن علاقه عاطفی به او، مجددا مدعی شد که از غلامرضا هیچ اطلاعی ندارد، اما در ادامه تحقیقات اظهارات جدیدی را مطرح کرد؛ او در اظهارات جدیدش به کارآگاهان گفت: «ساعت ٩ صبح روز جمعه با ماشین غلامرضا برای گرفتن عکس به کوه رفتیم و پس از آن غلامرضا به محل کارش در حسنآباد برگشت تا اینکه مجددا ساعت چهار بعدازظهر باهم به کوه برگشتیم؛ غلامرضا بهدنبال آثار و علائم میگشت و بههمینعلت از دره پایین رفت تا داخل دره را ببیند که ناگهان سنگ زیر پایش سر خورد و به پایین دره پرتاب شد. خیلی ترسیده بودم؛ برای کمک به غلامرضا به پایین دره رفتم اما وقتی بالای سرش رسیدم متوجه شدم که او فوت شده است. از ترس اینکه فردا نگویند غلامرضا را کشتهام، با ماشین غلامرضا به خانه برگشتم و ساعت ١١ شب ماشین غلامرضا را داخل پارکینگ خانهاش رها کردم و به خانه خودم رفتم».
در شرایطی که سعید در اظهاراتش مدعی شده بود هیچ دخالتی در مرگ غلامرضا نداشته و او فقط بهعلت یک اتفاق از بالای دره سقوط کرده است، اما در ادامه لب به اعتراف گشود و به طراحی نقشه جنایت و کشاندن مقتول به محل قتل اعتراف کرد و گفت که این اقدام را به اصرار همسر مقتول انجام داده است.
سعید در اظهارات جدید مدعی شد: «سمیه بهدلیل اختلافات شدیدی که با غلامرضا داشت، از من خواست کرد که این کار را تا پیش از برگزاری جلسه دادگاهشان برایش انجام دهم». سعید در اعترافاتش به کارآگاهان گفت: «صبح روز جمعه و به بهانه عکسگرفتن، غلامرضا را به درهای در حوالی کوههای آراد بردم تا کارش را تمام کنم اما قادر به این کار نشدم. به شهر برگشتیم؛ سمیه پس از اینکه متوجه شد که درخواستش را انجام ندادم، به من فشار آورد که باید این کار را برایش انجام دهم تا اینکه نهایتا تسلیم خواسته او شدم و مجددا غلامرضا را به داخل دره کشاندم. غلامرضا بالای دره ایستاده بود و دنبال آثار و علائم میگشت که او را از عقب هل دادم و به داخل دره انداختم. سپس به پایین دره رفتم. غلامرضا فوت کرده بود؛ بهسرعت به شهر برگشتم و ماشین غلامرضا را سر جایش پارک کردم و خودم به خانه برگشتم».
پ
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان
اپلیکیشن برترین ها
را نصب کنید.
نظر کاربران
آدم چی بگه از کارای بعضیا واقعا دست شیطونو از پشت بستن نمونش همین زنست
پاسخ ها
باز هم خبر تکراری ول کنین بابا خسته کردین مارو مگه مجبورین آخه
اون بگه..تو چرا کشتی بی وجدان؟تا کی میخواهید تقصیر ها رو گردن زن و شیطان و ...بندازید؟مگه انسان اراده نداره؟؟؟؟؟؟
وجداناخودتونومسخره کردین؟هرداستانیو15بارتکرارمیکنین وهمش زیروروش میکنین؟یبارگفتین شنیدیم بسه دیگه