علی دینی ترکمانی در روزنامه شرق نوشت: اعتماد اجتماعی، خشت اول بنا و فونداسیون زیربنایی و اساسی ساختمان توسعه است. به تعبیر شیخ اجل، سعدی رحمتاللهعلیه، اگر این خشت کج و سستبنیاد باشد، دیوار این بنا تا ثریا میرود کج است و هرآینه امکان فروریزی آن را در پی دارد.
علی دینی ترکمانی در روزنامه شرق نوشت: اعتماد اجتماعی، خشت اول بنا و فونداسیون زیربنایی و اساسی ساختمان توسعه است. به تعبیر شیخ اجل، سعدی رحمتاللهعلیه، اگر این خشت کج و سستبنیاد باشد، دیوار این بنا تا ثریا میرود کج است و هرآینه امکان فروریزی آن را در پی دارد.
به این اعتبار، امروزه در مباحث توسعه، بر این نکته تأکید میشود که سرمایه اجتماعی خشت اول، سرمایه انسانی خشت دوم و سرمایه مالی و فیزیکی خشت سوم است. دو سرمایه بعدی، بر پایه اولی شکل میگیرند و چرخه توسعه را رقم میزنند. در غیاب این پایه، سرمایه انسانی و فیزیکی شکل نمیگیرد و در صورت انباشت با بهرهوری پایین عمل میکند.
اعتماد اجتماعی با انتظارات مرتبط است. هرچه انتظاری که ما از دیگران داریم تأمین شود، اعتماد تقویت میشود. انتظار وفای به عهد، انتظار خیانتنکردن در امانت، انتظار حرمتنگهداشتن ارزشها، تعهدات و... . در سطح خانواده، در غیاب اعتماد طرفین به هم، خشت روی خشت بند نمیشود. لغزشی کوتاه، میتواند اعتماد را مخدوش و روابط را تیرهوتار کند، در سطح اجتماعی نیز چنین است. در همهجای جهان، مردم از دولتها و نظامهای حکمرانی انتظاراتی دارند. انتظار استفاده از منابع درآمدی مختلف در جهت رفاه عموم شهروندان، انتظار درگیرنشدن در فساد، انتظار پاسخگویی و مسئولیتپذیری، از آن جملهاند.
همچنین انتظار رعایت عدالت، انتظار حفظ امانتهای اجتماعی، انتظار تأمین نظام اداری با کیفیت خوب و به دور از فساد و... . مخدوششدن این انتظارات موجب ازدسترفتن اعتماد مردم میشود. آن سوی افزایش بیاعتمادی اجتماعی، کاهش مقبولیت سیاسی است. میان اعمال قدرت از طریق اقتدار و اعمال قدرت، تفاوت خیلی زیاد است. در اولی، هزینههای اجتماعی و سیاسی مدیریت و کنترل جامعه کم و در دومی بالاست؛ علاوه بر این، در اولی، اگر به هر دلیلی مشکلی برای دولتها پیش بیاید، مردم پشتش میایستند و از آن حمایت میکنند؛ ولی در دومی، صحنه را خالی میکنند.
تجربه انقلابهای کلاسیکی مانند انگلیس، فرانسه، روسیه و ایران در گذشته خیلی دور تا انقلابهای موسوم به بهار عربی در همین اواخر، دال بر این نکته است. افزایش بیاعتمادی اجتماعی باعث قرارگرفتن جامعه در موقعیت خاصی میشود. علاوه بر این، به معنای شکست در پیشبرد پروژهها و اقداماتی است که همکاری جمعی پیششرط آنهاست؛ برای مثال محققنشدن انتظارات دولت هنگام اجرای حذف یارانهبگیران به روش خوداظهاری و داوطلبانه، ریشه در بیاعتمادی اجتماعی داشت. هنگام آمادهسازی ذهنی افکار عمومی برای مشارکت در انصراف داوطلبانه از دریافت یارانه نقدی، من از نزدیک، در برنامههای تلویزیونی، شاهد بودم که مردم از طریق پیامک این پرسش را پیدرپی مطرح میکردند: اگر انصراف دهیم آیا تضمینی وجود دارد که منابع صرفهجوییشده به تخلفهای سه هزار و شش هزار میلیارد تومانی بانکی تبدیل نشود؟
حضور این پرسش در عرصه سپهر عمومی، بهمعنای امکانناپذیری پیشبرد اقدامی جمعی از طریق همکاری عموم مردم است. بههمیندلیل میزان مشارکت و همراهی داوطلبانه با این طرح، بالا نبود. استمرار این روند فرجام خوشی ندارد. ترجیح اجتماعی بر کمک به هموطنان عزیز زلزلهزده کرمانشاه از طریق همیاریهای مردمی و کمپینهای مدنی و پرهیز از واریزکردن پول به حسابهای اعلامشده، شاخصی مهم و فراگیر از وضعیت اعتماد اجتماعی است؛ زنگ خطری است جدی که بیتوجهی به آن میتواند در آینده زمینهساز وقایعی دیگر شود.
پ
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان
اپلیکیشن برترین ها
را نصب کنید.
ارسال نظر