چرا ایرانی ها خاطره نمینویسند؟
احمد پوری تابوهای زیاد در فرهنگ ما، خودسانسوری و ترس از قضاوت دیگران را از دلایل ننوشتن خاطره در کشورمان میداند.
احمد پوری تابوهای زیاد در فرهنگ ما، خودسانسوری و ترس از قضاوت دیگران را از دلایل ننوشتن خاطره در کشورمان میداند.
این مترجم و داستاننویس درباره خاطرهنویسی اظهار کرد: خاطرهنویسی به این معنی است که رویدادهایی را که در طول روز و یا در لحظات مختلف برایتان پیش میآید، یادداشت کنید تا برایتان به یادگار بماند؛ خاطرهنویسی چیزی مانند عکس گرفتن است.
پوری درباره اتوبیوگرفی نیز گفت: اتوبیوگرافی از خاطرهنویسی عمومیتر است و فرد تصمیم میگیرد زندگی خود را بنویسد؛ اینکه چه بلایی سرش آمده است. این موضوع نیز در ادبیات ما کم است، زیرا ما سانسور زیادی میکنیم و خیلی چیزها را نمیخواهیم مردم بدانند. اصولا در فرهنگهایی که در آنها تابوهای زیادی وجود دارد، چیزهای زیادی سانسور میشود، زیرا از قضاوت مردم میترسیم.
این مترجم خاطرنشان کرد: صراحتی که در اتوبیوگرفیهای غربی هست، در نمونه ایرانی پیدا نمیکنید؛ به طور مثال اگر «اعتراف به زندگی» پابلو نرودا را بخوانید، حیرت خواهید کرد، او چیزهایی را نوشته است که اگر ما بودیم نمینوشتیم. نرودا ترسی از قضاوت شدن نداشت، هرچند مردم آنها قضاوت نمیکنند. ما یک اتوبیوگرافی خوب در کشورمان نداریم، اگر هم داریم به قدری کم است که من خبر ندارم.
احمد پوری در ادامه اظهار کرد: اصولا سرگذشت افراد مخصوصا به قلم خودشان جذاب است. ما به خاطر کنجکاویای که همیشه داریم، مثلا دوست داریم بدانیم زندگی یک هنرمند چطور بوده، چه بر سرش آمده، عکسالعملش در مقابل حوادث بیرونی به چه شکل بوده و چه خصلتهایی داشته است. زمانی که این موضوعات را خودشان مینویسند لذتبخش است. از یک نظر هم خوب است که تخیلی در کار نیست؛ در این صورت از نزدیک میتوانیم ببینیم چه عواملی باعث شده این فرد محبوب مردم شده است.
او همچنین خاطرنشان کرد: اتوبیوگرافی برای کسانی که میخواهند درباره حالت اجتماعی و روانی یک نویسنده و یا هنرمند مطالعه کنند مفید است و معمولا جذابیت خود را نیز دارد.
این مترجم در پاسخ به این سوال که آیا اتوبیوگرافیها و خاطرات ارزش ادبی نیز دارند، گفت: این موضوع به نویسنده بستگی دارد که چگونه بنویسد. گاهی اوقات نویسنده متن فقط گزارش میدهد که چندان ارزش ادبی ندارد و ممکن است ارزش تحقیقی و اجتماعی داشته باشد. اما گاهی اوقات کسی که خاطراتش را مینویسد مقداری ادبیت وارد اثرش میکند مانند نرودا. در «اعتراف به زندگی» فقط با سرگذشت روبهرو نیستید؛ مقداری شاعرانگی، تخیل و زیبایی دست به دست هم داده تا مجموعهای را درست کند که شما آن را به عنوان یک مجموعه ادبی بخوانید تا یک اثر تحقیقی.
احمد پوری درباره کار جدید خود نیز گفت: یک رمان با نام «فقط ده ساعت» با نشر چشمه دارم که در حال طی کردن مرحله دریافت مجوز نشر در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی است. این کتاب رمانی اجتماعی درباره عشق و مرگ است.
نظر کاربران
سن من هفتاد سال است.اگر از خاطرات زیبای جوانی ام بنویسم، کسی باور نمیکند.
از این گذشته، خودم هم میترسم که بنویسم زیرا که چاشنی شادی و شعف آن مغایر با زندگی امروزیست .
چون خاطره ها توام با رنج است
این عادت زشت قضاوت کردن ها و کاستی های خود ندیدن ها در جامعه ما به طرز بیمارگونه ای رواج دارد .
نخیر زیرا دیگر روزهای خوشی ندارند وانقدر درگیر مشکلاتشان هستند که خاطره نوشتن جزو اولویت اصلیشان نیست
واسه کدوم زندگی خوب خاطره بنویسیم؛دلخوشی نیست؛.
بدبختی که نوشتن نداره
پاسخ ها
دقیقا
اگه بجای خاطره نویسی از محبت و لطفی که خداوند در حق شما نموده است بنویسید بهتره. تا در آینده اون نوشته ها رو بخونید و به یاد بیارید که خدا چقدر هواتونو داشته. مثلا بنویسید که فلان مشکل رو داشتم و جز خداوند کس دیگه ای نمیتونست حل کنه و خداوند اون مشکلمو برطرف کرد.... این بهتره
چی بنویسیم از ار زوهایی که می دانیم حتی نباید تصورش کنیم از زندگی وشغل ازداج ومسافرتها بنویسیم جز بدبختی وناامیدی چیزی داریم اینها نوشتن داره
به نظرتون ما خاطره نویسی کنیم مشکل حله !!شما تضمین میکنی در اینده اگه کسانی شروع به مطالعه این خاطرات کنن دچار افسردگی و از هم پاشیدگی روحی یا بحران روانی در اخر دست به خودکشی نزنن !خاطرات ما پره از سر خوردگی کمبودها تحقیرها جنگ کشتار وگرانی زلزله ووووووو!!!
پاسخ ها
پنج ساله بودم پدرام مرد از 7 سالگی رفتم سر کار از 9 سالگی آواره شدم الان 60 سال دارم هنوز آوره ام : این هم خاطر
خاطرات ذلت بار که نوشتن ندارد اگر خاطرات الان را بنویسیم بعد از ۵۰ سال بخوانیم دوباره عزادار میشیم
اخه با این اوضاع ،همینکه زنده ایم جای شکرش باقیه،اخه این زندگیایی ک ما داریم نوشتن داره؟!!!
از صبح تا شب سگ دو میزنیم برای شندرغاز حقوق،شبم خسته میاییم خونه،گرفتاریای خانوادمونو میبینیم با هزار درد و غصه میخوابیم .باز فرداش روز از نو روزی از نو، همون کارا باز تکرار میشه.
نه خوشی دیدیم نه جوونی داشتیم،همش درد و گرفتاری،
خداییش اینا نوشتن داره؟!!!