از «کلاه قرمزی» تا «خوش رکاب»
هوشنگ جاوید، موسیقیدان و پژوهشگر به دعوت آکادمی موسیقی پوپیتر واقع در خیابان فاطمی در سومین جلسه از سلسله جلسات پژوهشی و درس گفتارهای این آکادمی به بررسی رابطه اتومبیل و موسیقی پرداخت.
هوشنگ جاوید، موسیقیدان و پژوهشگر به دعوت آکادمی موسیقی پوپیتر واقع در خیابان فاطمی در سومین جلسه از سلسله جلسات پژوهشی و درس گفتارهای این آکادمی به بررسی رابطه اتومبیل و موسیقی پرداخت.
او در این نشست ضمن اشارهای کوتاه به زمان و چگونگی ورود اتومبیل به ایران به بررسی جزئیات چگونگی ورود این واژه و دایره واژگان همراه آن، به موسیقی پرداخت و این سیر را تا بعد از انقلاب اسلامی و زمان معاصر پیگیری کرد.
«ارابه شیطون اومده، از پیش سلطون اومده»؛ نخستین مظهر ورود اتومبیل به ترانههای عامیانه
هوشنگ جاوید با اشاره به اولین اتومبیلی که توسط مظفرالدین شاه وارد ایران شد توضیح داد: «مظفرالدین شاه در سفرش به فرانسه اولین اتومبیل زندگیاش را هدیه میگیرد. میگویند پس از دریافت این هدیه از قیمت آن میپرسد و چون میشنود با پول ایران میشود یک تومان، دست در جیب میکند یک تومان میدهد و میگوید پس یکی هم به اتابک اعظم، صداعظمم، بدهید!»
جاوید ادامه داد: «این اتومبیل اما از برای مظفرالدین شاه خوشیمن نبود. با ورودش به تهران، در طول پیمودن مسیر کاخ گلستان تا قصر فیروزه مردم به دنبالش افتادند، ارابه شیطان لقبش دادند و به طرفش سنگ پرتاب کردند. «ارابه شیطون اومده از پیش سلطون اومده....» نخستین مظهر ورود اتومبیل به ترانههای عامیانهای بود که مردم برای ساختنش از کسی اجازه نمیگرفتند یا منتظر ورود ترانهسرا یا آهنگساز به ماجرا نمیشدند.»
مردمی که بیش از آن که موسیقی شنو باشند، تولیدکننده موسیقی بودند
او افزود: «موسیقی اصولا با خلق و خوی جامعه نزدیکی بسیاری دارد. بخشی از این موسیقی، ترانههای عامیانه است که به شکل مستقیم از این خلق و خو برمیخیزد و بخش دیگری از آن، تلاشهایی است برای شکلدهی به این خلق و خو توسط نهاد قدرت و دیکته کردن اندیشههای دلخواه به آن.»
این پژوهشگر موسیقی نواحی ادامه داد: «از جمله این ترانههای عامیانه همسو با خلق و خوی جامعه، موسیقیهای کارگری و موسیقیهای پیش پرده، موسیقی پیش از شروع تئاترها، بود. از سوی دیگر موسیقی نواحی و اقوام نیز به شدت با تغییرات زمانه هماهنگ بود. فراموش نباید کرد که مردم ما بیش از آن که موسیقی شنو بوده باشند، تولیدکننده موسیقی بودند.»
تشبیه چراغها به چشم گرگ و دودِ اگزوز به تنوره کشیدن دیو
او در مورد آن دسته از ویژگیهای اتومبیل که وارد موسیقی و ترانهها شد توضیح داد: «زیباییشناسی نَقلی یکی از این موارد بود. نَقلی در معنای نقل شده و دهان به دهان گشته میان مردم. به عنوان مثال چراغهای اتومبیل را به چشم گرگ تشبیه کردند یا دودِ اگزوزش را تنوره کشیدن دیو خواندند. مورد دیگر گرایش فطری به کشف و شهود بود. همان طور که به عنوان نمونه ما در دوران کودکی اطراف اتومبیلی که در محلهمان تازهوارد بود جمع میشدیم، آن زمان این بزرگترها بودند که چنین کاری میکردند. بزرگترهایی که میخواستند بدانند این موجود تازهوارد چطور راه میرود؟ کاه میخورد یا یونجه؟! اگر خواست آب بخورد، رویش بریزند یا کنارش بگذارند؟! پس از این هر دهه که جلوتر میرویم بحث مقایسه پیش میآید. مقایسه اتومبیلهای هر دهه با دهه قبل.»
از سر راهت نِشینُم خسته خسته تا دمِ گاراژ بودم یارم سوار شد
جاوید با اشاره به روند ورود انواع اتومبیل به ایران تصریح کرد: «بعد از آن شاهد ورود اتومبیلی هستیم که به آن میگویند لاری، اتومبیلی که روی سقفش و باربندش، هم مسافر مینشست. آرام آرام گاریخانهها تبدیل به گاراژ شدند، سَراجها و چرمدوزها، به سمت صندلیسازی برای اتومبیل رفتند، نعلبندها، پنچرگیر شدند و دیگر شغلهای مرتب با گاری نیز همین طور.»
او ادامه داد: «تا پیش از این انتظار معشوق به گونهای دیگر در ترانهها روایت میشد؛ سر راهِت نِشینُم خسته خسته/ گل ریحون بچینُم دسته دسته... و بعد از آن میشود؛ دم گاراژ بودم یارم سوار شد/ دل مسافرا بر من کباب شد... و این طور میشود که موسیقی خود را با تحولات جامعه هم گام میکند.»
دو روایت از «ماشین مشدی ممدلی»
جاوید با تمرکز بر ترانه معروف «ماشین مشدی ممدلی» گفت: «این ترانه به دو شکل تولید شده است. شکل اول به عنوان موسیقی کافهای بود که مردم ساخته بودند؛ ماشین مشدی ممدلی/ نه بوق داره نه صندلی/ با پردههای مخملی/ با چوبهای جنگلی/ صندلیهاش فنر داره/ شوفر بیهنر داره/ شوفر اون دوا خوره/ دودی و اهل منقله...»
او افزود: «قرار بود این ترانه عامیانه یا برای رادیو ساخته شود یا تبدیل به صفحه شود که رادیو قبول نکرد و مرحوم مهرتاش با ایجاد تغییراتی در آن ترانه دوم را ساخت؛ ماشین مشدی ممدلی، ارزون و بیمعطلی/ این اتولی که من میگم، فورد قدیم لاریه/ رفتنِ توی این اتول، باعث شرمساریه/ نه بابِ کورس شهریه، نه قابل سواریه/ بار کشیده بسکی از قزوین و رشت و انزلی/ ماشین مشدی ممدلی، ارزون و بیمعطلی/ ماشین مشدی ممدلی، صندلیاش فنر داره/ بلیتفروش مشدی و شوفُر بی هنر داره/ بهر مسافرینِ خود، زحمت و دردسر داره... نکته مهم در این جا نگاه مولف به جامعه است. عبارتی مثل بلیتفروش مشتی اشاره دارد به این که بلیتفروشهای آن زمان، افراد جاهل مَسلَک و کمسوادی بودند که در فضایی لمپنمآبانه قدرت هم داشتند. شوفرِ بیهنر اشاره دارد به این که رانندهها، از نظر مولف ترانه آدمهایی بودهاند که نه ظاهر خوبی داشتند، نه رفتار درستی و همین طور میتوان تا پایان ترانه ادامه داد.»
«یالا شوفر» با صدای حسن زیرک
هوشنگ جاوید با رفتن به سراغ نمونهای از موسیقی نواحی در مورد اتومبیل گفت: «حسن زیرک، ترانههایی دارد که در آنها از انواع اتومبیل نام میبرد و یکی از آنها «یالا شوفر» است. ابراهیم تاتلیسس، در اوایل انقلاب بدون آن که نامی از او ببرد و ذکر ماخذ کند این ترانه را از زیرک که به عقیده من شوالیه موسیقی کردی است، بازخوانی کرد.»
وضع اولین مقررات رانندگی و واکنش ترانههای عامیانه به آن
جاوید در مورد وضع اولین مقررات رانندگی و واکنش جامعه نسبت به آن گفت: «مقررات رانندگی از طرف طبقه فرودست جدی گرفته نمیشد و ناآگاهیشان نسبت به آن موجب میشد در جهت رعایتش برنیایند. طبقه بالادست نیز با احساسی از تفاخر نسبت به این قوانین رفتار و گمان میکردند این قوانین است که باید خود را با آنها مطابقت دهد نه برعکس.»
او ادامه داد: «انتقادات از عدم رعایت این مقررات در ترانههای عامیانه آن دوران دیده میشود اما انتقاداتی ضعیف که پایش به رسانهها باز نمیشود و در حد تختحوضیهای مراسم عروسی باقی میماند و هدفش میشود بیان زشتیها و بیتناسبیها.»
ورود اولین تاکسیها
جاوید در مورد ورود تاکسیها به خیابانهای تهران و در عین حال به ترانههای عامیانه گفت: «از سال ۱۳۲۶ با ورود تاکسیها چهره شهرها دگرگون شد و از همان زمان خوانندگان محبوب کافهای، بدون آن که خود برنامهریزی خاصی برای این موضوع داشته باشند از طرف آهنگسازها، کافهدارها و کسانی که مسئول جهتدهی به این ترانهها بودند به طرف خواندن ترانه برای تاکسی سوق پیدا کردند که از جمله نمونههای آن میتوان به «آی تاکسی» با صدای آفت اشاره کرد.»
معضلات ترافیکی و ترانههای عامیانه
او افزود: «واکنش ترانههای عامیانه به معضلات ترافیکی زیربنایی نبود و بیشتر حکم تلنگری ساده را داشت، هر چند که مشکل به شدت اساسی بود و از سال ۱۳۴۶ دفتر مهندسی ترافیک به راه افتاده بود اما در ترانهها چیزی در مورد کوتاهی و کمکاری و بیعملی آن ها شنیده نمیشد و مخاطب افرادی در ردههای پایینترِ اداری بودند. از جمله این اشارهها میتوان از برنامهای نام برد که در فاصله سالهای ۱۳۵۵ تا ۱۳۵۷ از رادیو پخش میشد و از گروهی خواننده جوان که یکی از آنها بهروز مقدم بود دعوت کرده بودند تا در کنار طنزپردازانی چون عباس تهرانی و منوچهر اشتهاردی، با زبان طنز از معضلاتی چون ترافیک بگویند.»
جاوید با ذکر مثال ادامه داد: «از جمله ترانههایی که برای ترافیک خوانده شد میتوان به «ترافیکِ» پرویز کاردان یا برادران طلایی اشاره کرد اما نباید فراموش کرد که همگی اینها طنزی ساده و زودگذر داشتند و نیشتری به غده چرکین نمیزدند.»
دوره «کلاه قرمزی» و «خوش رکاب»
او ادامه داد: «با وقوع انقلاب این شکل از موسیقی برچیده میشود و پس از آن هم که با وقوع جنگ مورد قابل اشارهای نمیبینیم تا پرداختن به اتومبیل در «کلاه قرمزی» و «آقای رارنده، آقای رارنده/ یالا بزن تو دنده/ برو به سمت تهرون/ میخوام برم تلویزیون...» اما باز هم اتومبیل و راننده وسیلهای است برای رساندن ما به آرزوهایمان و خبری از نگاه کردن به اتومبیل به عنوان امکانی که کار را تسهیل میکند نیست. در دورههای پیش از این هم همینطور بوده است و اگرچه به ترافیک و سر و صدای اتومبیل میپرداختند اما مواهب آن مورد اشاره قرار نمیگرفت. از نمونههای بعد از آن نیز میتوان به تیتراژ سریال «خوش رکاب» اشاره کرد.»
هوشنگ جاوید در پایان گفت: «نکته آخر این است که باید دید آیا میخواهیم تولیدی جدی در زمینه نسبت موسیقی و اتومبیل داشته باشیم یا خیر؟ تولیدی که در آن به مسائل و مشکلات رانندگان پرداخته شود، یا تولیدی که به درد رانندگان در حین رانندگی بخورد. این نشست را میتوان اولین گام در این زمینه در نظر گرفت.»
ارسال نظر