ادامه ائتلاف یا تغییر رویکرد و حضور با هویت مستقل از سوی اصلاحطلبان مهمترین بحث این روزهای محافل اصلاحطلبی است. این جریان سیاسی نیم نگاهی به موفقیت دولت داشته و از سوی دیگر هم تلاش دارد در صورت عدم موفقیت کامل دولت روحانی در عمل به وعدههایش فاصله خود را حفظ کرده تا در درازمدت آسیبی نبیند.
روزنامه آرمان- محمد طاهریجو: ادامه ائتلاف یا تغییر رویکرد و حضور با هویت مستقل از سوی اصلاحطلبان مهمترین بحث این روزهای محافل اصلاحطلبی است. این جریان سیاسی نیم نگاهی به موفقیت دولت داشته و از سوی دیگر هم تلاش دارد در صورت عدم موفقیت کامل دولت روحانی در عمل به وعدههایش فاصله خود را حفظ کرده تا در درازمدت آسیبی نبیند.
در عين حال برخى اصلاحطلبان از گوشه و كنار از تقدم استراتژى بر ايدئولوژى دم مى زنند و بر حمايت از نامزدى تاكيد دارند كه اصلاحطلب نيست اما احتمالا براى روشن نگه داشتن موتور اصلاحات تاثيرگذارتر خواهد بود. اين ايده به مذاق عمده اصلاحطلبان و بدنه اجتماعيشان خوش نيامده است. چراكه قبول كردن روحانى اعتدالگرا نيز به دليل شرايط خاص بود و انتظار مىرود پس از هشت سال اين جريان با نامزدى به عرصه وارد شود كه مطالبات فراموش شده اصلاحطلبان مانند توسعه سياسى و جامعه مدنى را جدىتر بگيرد. در همین راستا «آرمان» گفتوگویی داشته با محمدصادق جوادی حصار فعال سیاسی اصلاحطلب، که در ادامه از نظر میگذرانید.
اخیرا برخی درون جریان اصلاحات از تقدم استراتژی بر ایدئولوژی سخن میگویند. از نظر شما چنین رویکردی برای جریان اصلاحطلبی مفید خواهد بود؟
اگر بخواهیم از منظر اصلاحطلبانه به مسائل ایدئولوژیک آنگونه که تا کنون دیده میشد، نگاه کنیم و ایدئولوژی را منشأ تصمیمات خود قرار دهیم، این ایدئولوژی باید مبنای همه بایدها و نبایدهای عملی و نظریمان باشد. در آن ساحت سخن ایدئولوژیک گفتن نمیتواند مغایرتی با استراتژی ما داشته باشد. مثلا استراتژی یک موحد با تاکتیکهای او مغایرت نخواهد داشت. نمیشود در استراتژی خداپرست باشد و در تاکتیک بیدینی را دنبال کند. این مساله از منظر ایدئولوژیک قابل قبول نیست. نمیدانم کسانی که تقدم استراتژی بر ایدئولوژی را مطرح میکنند چه هدفی را دنبال میکنند، اما این دقیقا مصداق «هدف وسیله را توجیه میکند» است. معتقدم کسانی که میگویند زمامداری را باید ایدئولوژیک نگاه کرد حرف خیلی دور از آزادیای نمیگویند. البته ما بین ایدئولوژی و مکتب (که برای ما اسلام است) تمایز قائلیم، چراکه مکتب عام است و ایدئولوژی خاص. کسانی که از دریچه ایدئولوژیک به مسائل نگاه میکنند زمامداریشان هم ایدئولوژیک خواهد بود.
جامعه مدنی یکی از واژگانی بود که پس از دوم خرداد در ادبیات سیاسی ما رواج پیدا کرد. اما در سالهای اخیر بسیار از درجه اهمیت آن بین سیاستمداران و مسئولان کم شده است. شما دلیل مطرح شدن و افول اهمیت جامعه مدنی بین سیاسیون را چه میبینید؟
جامعه مدنی قرائتی از مجموعه مطالبات مطرح در جامعه ایران بود. جامعه مدنی مورد نظر آن سالها جامعهای بود که در فرم نشات گرفته از جوامع اروپایی و با شکلی برخاسته از دموکراسی بود و در محتوا به مدینهالنبی میرسید. قانونگرایی، رعایت حقوق شهروندان و سایر مسائلی که ریشه در یونان داشت اما با درنظر گرفتن تام و تمام شریعت اسلام. خود رئیس دولت اصلاحات هم این جامعه مدنظر خود که مبتنی بر حقوق شهروندی و قانون بود را مدینهالنبی دانست. این مدینهالنبی با جامعه ایدئولوژیکی که برخی دوستان به آن تاکید میکنند، تفاوتهای بسیاری دارد. آن جامعه ایدئولوژیک بر اصول صرف فقهی و نه عرفان اسلامی تکیه دارد و تعارضهای عملی با جامعه مدنی داشت. ما باید به شکلی تجربهشده و جهانی از زمامداری برسیم که در آن طبق فرموده کلام الهی، دین ورزی آزاد باشد و حکومت مبتنی بر قانون داشته باشیم و این قانون هم نباید در مغایرت با دینداری باشد.
مبنا و اصول این زمامداری باید چه باشد؟
مبنا باید مطالبه انسانی باشد و در غیر این صورت تعارضات ادامه خواهد یافت و موردی مانند آقای سپنتا نیکنام پیش میآید. نماینده مردم یزد که بیش از همکیشانش از مسلمانان این شهر رای گرفت. این مورد بین منافع مردم و آرمانهای ملی با قرائت دینی تزاحم ایجاد میکند و این تزاحم و تحمیل قرائت دینی جامعه را دچار تعارض میکند. در این شرایط به ضرر اصول اسلامی اقدام شده، چرا که برداشتی سختگیرانه موجب بدبینی مردم به این اصول خواهد شد. زمامداری مردمسالارانه با تکیه بر قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران چنین مسائلی را برای خود حل کرده، ولی قرائتهای جزماندیشانه و متصلبانه از نگاه فقهی برخی اوقات نمیتواند چنین مسائلی را حل کند.
حضور بانوان طی سالهای اخیر به مطالبهای مهم برای جامعه ایران تبدیل شده است. موانع رسیدن به مرحلهای که بانوان بتوانند در جامعه حقوق اصلی خود را داشته باشند، چیست؟
یک وجه ماجرا فقدان بستر مناسب برای رشد و شکوفایی توانایی بانوان ماست. استعدادهای مدیران زن معمولا نادیده گرفته میشود و نگاه خاص و یکجانبهگرایانهای که صرفا تکیه فقهی دارد تا اسلامی، حضور بانوان را تحمل نمیکند. از سوی دیگر تمایز و تبعیض فرهنگی پذیرفته شدهای در جامعه سیاسی و فرهنگی ایران از ادوار گذشته برای زنان ما نهادینه شده است. به طور طبیعی در فرهنگ طبیعی ما جا افتاده که زنان ما نمیتوانند خیلی از کارهاکنون تاثیر بیرونی آنچنانی از زنان ندیدهایم بهاین دلیل است که بستر ظهور و بروز برایشان آنچنان فراهم نشده است. در صورتی که در جایی مانند دانشگاه وقتی بستر نسبتا عادلانه برایشان بود با تمام محدودیتها حتی از مردان موفقتر بوده و استعداد و قدرت خود را نمایش دادند. اگر بخواهیم به این مساله درست توجه کنیم باید تا مدتی به تبعیض مثبت به نفع بانوان قائل باشیم.
یعنی فرصتهایی که تا کنون به زنان داده نشده را بیشتر به آنان بدهیم و ایشان را در یک شرایط مساوی با امتیازی برتر به کار بگماریم و بعد هم واقعا شایسته سالارانه به مساله نگاه کنیم. هرجا شایستگی و توانایی وجود داشت تمایزی بین زن و مرد قائل نشویم و کار را به سمتی ببریم که بتوانیم از شایستگان استفاه کنیم و جنسیت در تشخیص این شایستگی نقش برجستهای نداشته باشد. اگر این اتفاق بیفتد در آینده شرایطی فراهم خواهد شد که این نیم دیگر جامعه هم بتواند سهم خود را در مدیریت کشور ایفا کرده و با این اتفاق کمک بزرگی به کشور خواهد شد. تفکیک زن و مرد جایگاه منطقی ندارد و باید بر اساس شایستگی و استعداد و تجربه فرصتها را به افراد دهد. امیدوارم روزی باشد که به آن نقطه برسیم.
دولت از همین ابتدای آغاز کارش مورد انتقادات بسیاری چه در جناح مقابل و چه حتی از سوی حامیانش قرار گرفته است. برخی نگرانیهای اصلاحطلبان در مورد احتمال تغییر رویکرد روحانی را تا چه حد بجا میدانید؟
احتمال چنین اتفاقی وجود دارد، اما آنچنان زیاد نیست. آقای روحانی به شکلی با اصلاحطلبان وارد گفتوگو و مذاکره شد که به قول آقای نبوی علنی نگفت: «در مورد این تعداد وزیر و... با شما پیمان یا معاهدهای میبندم». در این میان اتفاقی رخ داد و آن اینکه روحانی از اردوگاه اصلاحطلبی تقاضای همکاری کرد و این همکاری هم اتفاق افتاد و به موفقیت رسید. اکنون اما به هر دلیلی برخی از این مطالبات پیگیری نمیشود یا امکان پیگیریاش موجود نیست و گزارش عدم امکان پیگیری آن هم به جامعه ارائه نمیشود. بنابراین اصلاحطلبان از طرف بدنه خود تحت فشار هستند که این حمایت از آقای روحانی باید از سوی سران اصلاحطلب مدیریت میشد. هرچند در دوره اول، معاهده یا پیمانی مکتوب برای این همراهی به دست نیامد. حداقل در دور دوم باید رقم میخورد و بهگونهای ثبت و ضبط میشد که روحانی پس از پیروزی بداند که اصلاحطلبان چه نقشی داشتند و چه سهمی باید داشته باشند. این فشاری که از جانب بدنه اصلاحطلبان به رئوس و سران اصلاحطلب وارد میشود انتقال مطالبات به بالاترین سطح را جدیتر میکند.
عدم تحقق یا اولویت نبودن برخی مطالبات دلیل اصلی نگرانی است. شما به رئیس جمهور برای ایجاد شرایط میانه پس از انتخابات حق میدهید؟
آقای روحانی یا نمیتواند به مطالبات پاسخ دهد یا شرایط را فراهم نمیبیند و یا اولویتهای دیگری دارد که موجب شده برخی نارضایتیها پیش بیاید. هر کدام از این عوامل درست باشد یک وجه از دوری و فاصله بین روحانی و شعارهایش را به نمایش میگذارد. رئیسجمهور همان طور که خودش گفت بنای دوری گزیدن از برنامهها و فراموشی وعدههایش را ندارد، اما امروز دستگاههای تبلیغی جریان مخالف دولت و اصلاحطلبان مواردی چون حضور گسترده اصولگرایان یا ماندن مخالفان دولت در عرصه را به شدت تبلیغ میکنند. چنین مسائلی طبعا باعث اعتراض بدنه اجتماعی اصلاحطلبان میشود اما آقای روحانی هم تحت فشار است. رئیس جمهور در شیوه پیشبرد امور به وجوهی توجه میکند که احتمالا تا کنونمورد توجهش نبوده است. به طور مثال ممکن است نمود حضور آقای جهانگیری تا کنون بیشتر بوده و شاید به دلایلی نقش او نشان داده نمیشود و آقای واعظی بیش از پیش به نظر میآید. چنین مواردی نباید جدی گرفته شود و نباید به هر خبری بدون استناد واکنش نابجا نشان داد و به آن دامن زد. آقای جهانگیری معاون اول رئیسجمهور است و سرمایهای بزرگ برای جریان اصلاحات در دولت است. روحانی همه امور دولت را
از طریق یک نفر پیگیری نمیکند و تقسیم وظایفی صورت داده است. با وجود شایعات و شبهههایی که مطرح شد من به کمتوجهی روحانی به اصلاحطلبان یا کمرنگ شدن حضور جهانگیری باور ندارم.
پس به گردش به راست روحانی که مدام از آن صحبت میشود اعتقادی ندارید؟
آقای روحانی از اول اصولگرا بوده و در عین حال فردی معتدل در این جریان به حساب میآمده است. گردش به راست و چپ را باید در برنامهها و وعدههای دولت او پیگیری کرد. اگر رئیس جمهور جایی اعلام کرد از پیگیری حقوق شهروندی پشیمانم یا از وعدههایم به مردم دست کشیدم و به دنبال تحققش نیستم، میتوان چنین قیدی را پذیرفت. اما روحانی از اول گفته بنا دارم با نیروهای همه جناحها کار کنم و اعتدال را از نگاه خود استفاده از هر اصولگرا یا اصلاحطلب همراه و همگام با برنامههایش تعبیر کرده است. تشخیص همراهی وزرا و معاونان با وعدهها و اهداف دولت به عهده خود روحانی است و در کارنامه او درستی یا اشتباه بودن چنین نظری ثبت خواهد شد. باید به این مسائل از منظر تحقق برنامهها و اهداف رئیس جمهور نگاه کنیم نه دیدگاه شخصی. من عدم وفای به عهد و بیتوجهی به مطالباتی که تا کنون مورد توجه بوده را گردش میدانم نه رویکرد دولت تا امروز.
اقداماتی که تا کنون انجام شده و بعضا خلاف انتظار به نظر میرسد، یا به دلیل مصلحتی بوده و یا با هدف دفع مضرتی. اگر روحانی با بدنه حامیانش تعامل بیشتری داشته باشد بهتر میتواند این مصلحتها یا مضرات را برای آنان توضیح دهد. در این میان باید مراقب بود که اگر رئیس جمهور سوالات مردم حامیاش را پاسخ ندهد نتیجه خوبی برایش نخواهد داشت. هرچند باید به آقای روحانی در مورد ایجاد باب تعامل با برخی جریانات و... حق داد، چرا که جایگاه رئیس جمهور چنین اقداماتی را میطلبد.
روحانی باید باب گفتوگو و تعامل با همه جریانها را مفتوح نگه دارد تا با توان و تعامل بیشتری برنامههایش به پیش رود. آقای زیباکلام به تازگی گفت روحانی حس میکند دیگر به رای مردم نیاز ندارد و از آنها گذشته، اما من معتقدم نباید به این سادگی قضاوت کرد. آقای روحانی شاید فکر کردن به مسائل مهمتری را تکلیف خود میداند. همانگونه که مرحوم آیتا... هاشمی، رئیس دولت اصلاحات و خیلی از بزرگان دیگر فکر میکردند. هیچ بعید نیست پارهای از مصلحت اندیشیها با تفکر به آینده کشور باشد. عدم وفای به وعدها، پشت کردن به حامیان و بیتوجهی به بدنه اجتماعی از سوی آقای روحانی باید مورد نقد قرار بگیرد اما تعامل با جریانهای غیر حامی دولت و افرادی غیر از اصلاحطلبان نه تنها ایرادی ندارد بلکه در مسیر کار دولت میتواند راهگشا هم باشد.
پ
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان
اپلیکیشن برترین ها
را نصب کنید.
نظر کاربران
عمری باقی نماد تا بد قولیهای روحانی را ببینیم
بازنشسته ها هم منتظرند آقای رییس جمهور عزیز....،