آدمهایی که قربانی زورگیری شدهاند ...
از بانك بيرون آمد و قرار بود پول را به برادرش برساند. فقط يك خيابان مانده بود به خانه برسد كه قرباني دزدان شد. دو موتورسوار او را در كوچه خلوتي به دام انداختند. ترك نشين ها با قمه پياده شدند و پول هايش را خواستند...
از بانك بيرون آمد و قرار بود پول را به برادرش برساند. فقط يك خيابان مانده بود به خانه برسد كه قرباني دزدان شد. دو موتورسوار او را در كوچه خلوتي به دام انداختند. ترك نشين ها با قمه پياده شدند و پول هايش را خواستند. او مقاومت كرد و به التماس افتاد. هر چقدر گفت اين پول قرار است خرج زايمان همسر برادرش شود، آنها گوششان به اين حرفها بدهكار نبود. وقتي ديدند او دو دستي كيسه پول را به بدنش چسبانده با ضربه قمه يكي از دستهايش را نشانه گرفتند.
پرده دوم
خيابان كيپ تا كيپ از ماشين هايي كه پشت هم قطار شده بودند پر بود. ساعت هفت شب ، آن هم در خيابان حافظ كه هميشه خدا شلوغ است، همه چيز و هر اتفاقي ممكن است براي آدم اتفاق بيفتد به جز زورگيري. محسن، جوان ٢٥ ساله اي كه از سركار به خانه برمي گشت لا به لاي همين ترافيك قرباني توطئه جوانكهايي شد كه چهارچشمي او را مي پاييدند تا در فرصت مناسب نقشه شان را عملي كنند.
پرده سوم
چند قدم بيشتر تا ماشينش نمانده بود كه سردي تيزي را روي گردنش حس كرد. صداي بم و خش داري به او گفت هر چيزي كه همراه دارد رو كند.سجاد، عكاس خبري است.
از شانسش آن شب دوربين روزنامه را همراه نياورده بود. دوربيني كه اگر همراهش بود، بايد تا چند سال غرامت آن را به روزنامه مي پرداخت. توي يكي از كوچه هاي خيابان نيلوفر تهران خفتش كردند و تلفن همراه ، ساعت و چند ۱۰ هزارتومان پولي كه همراهش بود را گرفتند و وقت رفتن نيز با چاقو ضربه اي به او زدند. خدا به او رحم كرد و تيزي فقط كف دستش را بريد.سجاد شب ها تنهايي براي رفتن به كوچه روبهرويي روزنامه كه ماشينش پارك است نمي رود.
پرده چهارم
« مهسا» كه سه ماه پيش كيف و تلفن همراهش را به سرقت بردهاند،مثل بقيه كساني كه قرباني زورگيري شدهاند از سايه خودش ميترسد. شب از سركار باز ميگشته است كه موتور سواري كه خودش و سرنشينش ماسك زده بودند، جلوي پايش ترمز ميكند. راننده از او آدرس ميپرسد، هنوز دهانش باز نشده، سرنشين موتور پياده شده و او را به ديوار چسبانده است. دهانش را ميگيرد و چاقو را زير گلويش مي گذارد. راننده موتور كيف و تلفن همراهش را از دستش مي كشد و هر دو فرار ميكنند.
پرده پنجم
« مصطفي» نيز قرباني زورگيري است. سال پيش در فاصله ١٠٠ متري دادگاه انقلاب مشهد، سه نفر با چاقو وقمه از او زورگيري كردهاند. جايي كه آنها از موتورشان پياده شدند، بقالي بود. ميخواسته به داخل مغازه فرار كند كه مرد بقال كركرهاش را پايين كشيد؛ او ماند و سه جوان خشن. زورگيرها براي اينكه ضرب شصتي به او نشان دهند با قمه ضربهاي به سرش ميزنند و خون از سر و صورت مصطفي جاري ميشود. آنها او را لخت كردند و حتي به كاپشنش نيز رحم نميكنند. او به پليس زنگ ميزند و ماموران بعد از نوشتن صورتجلسه به او ميگويند اين چندمين زورگيري در طول سه روز گذشته است.همه آدمهايي كه قرباني زورگيري و سرقت شدهاند، دچار بيمارياي به نام «عدم احساس امنيت» ميشوند؛ احساسي كه اگر جريحهدار شود به اين راحتي ها خوب نخواهد شد.
قربانيان زورگيري در مصاحبهها بيان ميكنند دوست دارند شب ها مثل بقيه مردم پياده روي كنند، پارك بروند و از فضاي عمومي استفاده كنند ولي مي ترسند!
نظر کاربران
قطعا اکثر ماها یا خود یا خانواده هامون قربانی زور گیری شده اند این بدترین نوع جنایت و دزدی است که آثار روحی و عواقب آن همیشه بر جا میماند
بعلت عواقب بسیار بالا این نوع جرم در جامعه دستگاه قضای باید جزای این جرم را افزایش و تا حد اعدام برساند چون افراد زیادی هستند که قربانی این جرم وحشیانه شده اند
باید خیلی سریع زورگیرو اعدام کنن تا بقیه حساب دستشون بیاد.