چرا آمریکا مخالف استقلال اربیل است؟
آنچه به ایده ها اصالت تعیین کنندگی می دهد جوهره اجتماعی آنها و ویژگی های حیات در اشکال مادی و روانی آن است که هویت جامعه را ترسیم می کند.
با وقوف به این نگاه مهم که بستر اجتماعی الزام اجتناب ناپذیر برای قوام یافتن ایده ها هستند، پس تنها راه محو و بی اثر کردن آنها نیز محققا فقط و فقط فرصت ندادن به تجلی بستر متناسب است که این تنها از راه حیات یافتن معادلات اجتماعی متفاوت است که به هیچ روی تناسبی با به کاربردن خشونت ندارند.
سرمایه داری و حاکمیت
ایده برقراری یک ساختار سیاسی مستقل و استقرار حاکمیت در محدوده جغرافیایی مشخص، پویایی را در بطن شکل گیری سرمایه داری و الزامات مرتبط با آن به دست آورد. قدرت مداری بدون منازعه کلیسا در طی قرون وسطی و حضور برجسته آن در سده های منتهی به قرن هفدهم به هیچ روی با منطق بنیادی سرمایه داری که همانا حضور یک اقتدار یکپارچه سیاسی برای دفاع از سرمایه و مشروعیت بخشیدن به انباشت سرمایه است همخوانی نداشت.
کلیسا به عنوان سمبل زمینی اقتدار آسمانی شرایطی را به وجود آورده بود که از یک سو وجود جغرافیاهای کوچک، پراکنده و جدا از یکدیگر را در هماهنگی با یک جغرافیایی قوی تر به عنوان مرکز اعطاکننده حمایت و دفاع نظامی را تشویق می کرد و از سویی دیگر با تاکید بر جوهره متفاوت (آسمانی بدون) برای خود حق وتو در رابطه با تمامی گروه های اجتماعی و نهادهای مستقر قائل بود.
کلیسا با توجه به این که منبع قدرت خود را در چارچوب مناسبات اجتماعی و قد و وزن ناشی از ظرفیت ها و توانمندی های زمینی محاسبه نمی کرد پرواضح است که برای خود جایگاهی متمایز و منحصر به فرد در رابطه با دیگر گروه های اجتماعی که صاحبان سرمایه از زمره آن گروه ها هستند برای خود ترسیم می کرد.
این بدان معناست که کلیسا منابع مالی صاحب سرمایه را که برخاسته از تجارت است (شکل اولیه سرمایه داری) تصاحب می کند یا در شکل حداقلی مورد بهره برداری قرار می دهد، بدون اینکه در قبال آن خود را موظف بداند تا امتیازی اعطا کند چرا که بده و بستان تنها در شرایطی امکان پذیر است که تمامی گروه ها احساس از دست دادن جایگاه و به عبارت دیگر آسیب پذیری کنند که کلیسا با توجه به جوهره آسمانی و اتصال فرازمینی چنین معضلی را احساس نمی کرد.
الزامات برخاسته از گریزناپذیر شدن رشد سیستم اقتصادی سرمایه داری به صحنه آمدن و مشروعیت یافتن ایده های متناسب و همنواز سیاسی را به یک واقعیت غیرقابل مبارزه تبدیل کرد. اقتدارهای پراکنده جغرافیایی در یک محدوده سرزمینی خاص با توجه به نیاز برای وجود یک اقتدار متمرکز برای ممکن کردن انباشت وسیع تر سرمایه، گسترده شدن بازارهای سرمایه و شکل دادن به ماهیت قوانین و سیاست ها غیرکارآمد جلوه کردند و حکومت ها مستقل، متمرکز در قواره یک اقتدار مرکزی قدرتمند به صحنه آمدند.
در چنین فضایی و محیطی صاحب سرمایه از قدرت چانه زنی بالا در تعاملات خود با صاحبان قدرت سیاسی و دیگر گروه های اجتماعی برخوردار می شود.
سرمایه داران نیازهای مالی حکومت مرکزی برای ابتیاع سلاح و پیاده سازی برنامه های عمرانی و رفاهی را فراهم می آورند و در قبال آن از قدرت اجبار و توانمندی های مبتنی بر زور حکومت مرکزی بهره می برند تا با فراغ بال به انباشت سرمایه و کسب سود بپردازند و در عین حال با کمک حکومت، بازارهای فروش داخلی و خارجی خود را گسترش دهند.
حکومت مرکزی برای تداوم حضور خود نیاز به نمایش ظرفیت های خشونت آمیز دارد که مهم ترین ویژگی یک قدرت مرکزی بوده است. سرمایه دار از طریق پرداخت مالیات یا دیگر اشکال تعامل نیازهای مالی حکومت را در این زمینه فراهم می آورد و این امکان را از این راه برای حکومت به وجود می آورد که هم در داخل کشور بلامنازع بماند و هم این که در فرای مرزها به جنگ متوسل شود که این خود می تواند به بسط بازار فروش منجر شود.
آمریکا و التهاب در منطقه
آنچه از انکارناپذیری فزاینده ای برخوردار است این نکته کلیدی باید قلمداد شود که نیات و خواست آمریکا در منطقه از شفافیت فراوان بهره مند است. به دلایل اقتصادی، سیاسی، ارزشی و جایگاهی واشنگتن خواهان نهادینه کردن سلطه و ماهیت روزمرگی بخشیدن به نفوذ خود در خاورمیانه است. این سیاستی است که از زمان ناکامی قدرت های استعماری کهن در موضوع کانال سوئز در سال ۱۹۵۶ از انسجام و یکپارچگی هنجاری و مادی برخوردار بوده است.
در بطن رقابت ایدئولوژیک در این مسیر آمریکا در برابر، رقابت تنگاتنگی را با اتحاد جماهیر شوروی داشت و به همین روی سیاست های خود را به گونه ای تنظیم می کرد که فرصت برای مسکو ایجاد نشود و در عین حال قدرتمندتر شدن نافذتر شدن نفوذ ممکن شود. در دوران کنونی که هراسی از چالش برای جایگزینی از سوی یک قدرت همتراز نظامی یا اقتصادی وجود ندارد آمریکا به طور مستقیم تر، خشن تر، بی محاباتر و باحوصله تری سیاست های همیشگی را دنبال می کند.
در عراق دوران پساسقوط صدام، قادر به برنامه ریزی نبودند. در مصر به تناوب حمایت از حسنی مبارک، محمد مرسی و السیسی را با توجه به شرایط بیان داشتند.
در لیبی فاقد کمترین درکی از اوضاع هستند و به همین روی عملا از طراحی یک سیاست مناسب با منافع برای سامان بخشی به نظم بی بهره هستند. شاید بتوان سوریه را در راس کشورهایی قرار داد که از دوران باراک اوباما، آمریکا با عملکرد خود فرصت شعله ورتر شدن بحران را آن جا مهیا کرد.
آمریکاییان با وقوف کامل به این ضعف بنیادی خود در رابطه با اوضاع منطقه خاورمیانه دارند ولیکن به سبب عدم هراس از این که جایگاه آنان در منطقه به وسیله یک قدرت بزرگ دیگر به چالش جدی گرفته شود، هزینه های شکل گرفته با قابل مدیریت و قابل جبران یافته اند.
این ذهنیت سبب شده که دغدغه ای درخصوص تداوم بحران ها، طولانی شدن منازعات، افزایش تخریب ها و از میان رفتن سرمایه های انسانی در سرزمین های منطقه در میان نخبگان فعال در قلمرو سیاست خارجی از هر دو حزب به وجود نیاید. آمریکاییان این باور را دارند که زمان، به نفع آنان در منطقه است و متحدین آنان موفق شده اند که دشمنان آمریکا را در شرایطی قرار دهند که هزینه های سنگین اقتصادی را برای پیش بردن سیاست های خود متحمل شوند و این محققا منجر به تشدید فرآیند کاهش رفاه عمومی و از میان رفتن اجماع و انسجام میان نخبگی خواهدشد.
آمریکا و کردها
آمریکا که در طول تاریخ عراق از زمان قیمومت در سال 1290 و استقلال در سال 1932 از کمترین حضور و ایفای نقش در معادلات سیاسی این کشور بی بهره بود، در بطن حمله 2003 به این سرزمین اساس سیاست خود را ایجاد یک عراق قدرتمند قرار داده است. این دیدگاهی است که تصمیم گیرندگان سیاست خارجی از هر دو حزب بر آن اتفاق نظر دارند. اما یک نکته کلیدی که باید مورد توجه قرار گیرد این واقعیت است که با توجه به ترکیب قومی و جمعیتی عراق در شکل کنونی آن ایجاد یک حکومت مرکزی قدرتمند و نافذ امکان پذیر نیست.
از نقطه نظر تاریخی و با توجه به ویژگی های هویتی حضور کردها در جغرافیایی به نام عراق تحت هر شرایطی پاشنه آشیل برای یک مجموع تاثیرگذار سیاسی در کشور خواهدبود. اگر هدف ایجاد یک حکومت مرکزی مقتدر و برخوردار از ظرفیت حکومت داری باشد، محققان وجود اقلیتی بیست درصدی به نام کردها آسیب پذیری فزاینده ای را برای بغداد رقم خواهد زد. به همین روی آمریکاییان، عراق بدون کردها را تنها مسیر برای ایجاد یک کشور مقتدر و قدرتمند در مرزهای کشورهای غیرعرب یافته اند.
عراق در این شکل با درگیری های سیاسی بین شیعیان و سنی مواجه خواهدبود و از سوی دیگر در برابر منازعات درون شیعه را تجربه خواهدکرد. اما حکومت مرکزی از ظرفیت بالای مدیریتی مباحثات سیاسی برخوردار خواهدبود چون نماد یک جامعه کلا عرب است. یک عراق برخوردار از حکومت مرکزی قدرتمند به ضرورت الزامات داخلی، ملاحظات منطقه ای و نیازهای سرمایه داری جهانی سیاست دوری از وابستگی به کشورهای همسایه و ارتقاء جایگاه خود در منطقه و معادلات خاورمیانه را تامین کننده منافع ملی خود خواهدیافت.
در چارچوب این درک عراق نزدیکی به آمریکا را تنها مسیر تحقق حضور مستقل و پرتوان در منطقه و دستیابی به منابع سیستم چه از نظر مادی و چه از زاویه اعتباری خواهدیافت.
آمریکاییان اساسا با استقلال کردهای عراق مخالفتی ندارند ولیکن آنچه را سعی کردند به بارزانی تفهیم کنند این موضوع بود که شرایط در حال حاضر به گونه ای است که برای آمریکا مقرون به صرفه نیست که حرکت برای استقلال را تایید کند.
آمریکاییان با توجه به مناسبات سیاسی در داخل کردستان عراق به وضوح کامل به این نکته وقف دارند که رقابت فزاینده و شدیدی بین دو جریان اصلی سیاسی میان گروه های منسوب به بارزانی و طالبانی وجود دارد. هر یک از این ساختارهای نخبگی خواهان این است که رهبری در اقلیم مستقل را در اختیار داشته باشد و آنچه مدنظر نیست اولویت بخشیدن به ملاحظات جمعی به منافع فردی است.
عدم حمایت آمریکا برای همگان محرز شد که این تلاش برای استقلال محکوم به شکست است و این باعث شد تا مخالفان سیاسی در داخل اقلیم هزینه ای را برای مخالفت و حمایت از به کارگیری قدرت نظامی بغداد در اقلیم برای خود ترسیم نکنند. آنچه این اوضاع در اقلیم کردستان بار دیگر به صحنه آورد، این واقعیت و تجربه تاریخی است که در این منطقه دوست و دشمن با توجه به شرایط تعیین می شوند و تمام اتحادها و بده و بستان های سیاسی به همان سرعتی که شکل می گیرند قابل محوشدن هستند. شاید این مهم را بتوان علت اصلی توفیق آمریکا و غرب در تداوم حضور در منطقه خاورمیانه قلمداد کرد.
نظر کاربران
اراجیف زیادی بافتهای
معلوم نیست هدف کرد ها از اعلام استقلال در عراق فدرال چیست؟
گویا انها منتظر جنگی خانمان سوز در منطقه هستند که خود قربانی اصلیش هستند.
و دولت عراق بدش نمیاید بعد از نابودی داعش حالا حساب انها را هم تسویه کند.
تقریبا سه ماهه مطالبتون رو مطالعه میکنم . کافیه یه نظری کمی با مذاقتونخوش نیاد یا درجش نمیکنید یا سانسورش میکنید . تفاوت با دیگر سایتها و رسانه ها ندارید . امیدوارم یه روزی فارغ از غم نان آزاده باشید.