محمدعلی کامفیروزی در روزنامه شرق نوشت: در سال ١٣٩٠ پس از چند سال وقفه، کارشناسی ارشد دانشگاه تهران قبول شدم. برای منی که دوران کارشناسی را در سالهای ابتدایی دهه ٨٠ تجربه کرده بودم، وضعیت رفاهی-آموزشی دانشگاه تهران آنقدر خراب شده بود که باورم نمیشد. اما باورنکردنیتر، سکوت و رکود فراگیر حاکم بر دانشگاه و کوی دانشگاه بود.
محمدعلی کامفیروزی در روزنامه شرق نوشت: در سال ١٣٩٠ پس از چند سال وقفه، کارشناسی ارشد دانشگاه تهران قبول شدم. برای منی که دوران کارشناسی را در سالهای ابتدایی دهه ٨٠ تجربه کرده بودم، وضعیت رفاهی-آموزشی دانشگاه تهران آنقدر خراب شده بود که باورم نمیشد. اما باورنکردنیتر، سکوت و رکود فراگیر حاکم بر دانشگاه و کوی دانشگاه بود.
در همان ماههای اول بود که دو، سه دانشجو به اتاق ما در کوی دانشگاه آمدند. توضیح دادند که قرار است وضعیت رفاهی از این هم نامساعدتر شود و خواستند زیر یک نامه اعتراضی امضا بزنیم. نامه هیچ چیزی جز اعتراض به تصمیم دانشگاه درباره افزایش هزینه خدمات رفاهی نداشت. من هم با درج نام و شماره دانشجویی امضا کردم. مدت زیادی نگذشت که متوجه شدم نامهای از سوی حراست کوی دانشگاه به اتاق ارسال شده است.
از زمان شنیدن این خبر تا مراجعه به حراست کوی، هزار جور احتمال مختلف از ذهنم گذشت؛ از سوابق فعالیت دانشجویی دهه ٨٠ تا مسائل متفرقه کاملا بیارتباط. اما وقتی وارد دفتر حراست شدم، مأمور حراست گفت احضاریه ارسالشده مربوط به امضای من پای آن بیانیه کذایی ساده بوده و بعد هم تذکراتی با لحن تهدیدآمیز داد. از فرط تعجب و شگفتی زبانم بند آمده بود. واکنشی نشان ندادم و آمدم. وقوع گسترده اتقاقات مشابه و البته بهمراتب شدیدتر از تجربه ساده من، واقعیت آن روزهای دانشگاه در کشور بود. دقیقا به خاطر دارم زمانی را که معاون فرهنگی دانشگاه تهران مصاحبه میکرد و با افتخار از نظارت غیرقانونی پیش از انتشار بر نشریات دانشجویی میگفت. واقعیت این است که در آن سالها قانونشکنی و نقض حقوق دانشجویان، عادت برخی مسئولان دانشگاهی و رویه اداری جاافتاده در بخشی از نظام آموزش عالی شده بود. وضعیت دانشگاه و آموزش عالی آنقدر نابسامان بود که همه میدانستیم انتخابات ١٣٩٢ آنچنان دردی را دوا نمیکند.
حتی پس از پیروزی روحانی در انتخابات، تصورمان این بود که فضای دانشگاه به این زودی دچار تغییر و تحولی بنیادی نمیشود. هر قدر نسل فعالان دانشجویی در دهه ٨٠ پرجنبوجوش بودند، نسل دهه نودی، بلاتکلیف، نگران و منزوی و محافظهکار شده بودند. شکاف نسلی کار خودش را کرده بود و جریانهای دانشجویی دهه ٩٠، نه چندان آرمان و ایده مشخصی داشتند و نه میتوانستند خود را از زیر سایه ترس و نگرانی ناشی از برخوردهای امنیتی و شبهامنیتی -خصوصا در سالهای پایانی دهه ٨٠ و سالهای ابتدایی دهه ٩٠- بیرون آورند؛ گویی که پناهگاهی برای نجات از اعمال سلیقه رخنهکرده در فرهنگ مدیریتی دانشگاهها نداشتند.
همان اوایل شروع کار دولت دهم بود که بحث نگارش منشور حقوق دانشجویی در وزارت علوم بر سر زبانها افتاد. متن اولیه که نوشته شد، نسخهای از آن را دیدم. نظرم این بود که این کتابچه، حاوی نکته خاص یا ویژگی بارزی نیست و صرفا تکرار بدیهیاتی است که در همین مقررات هم گفته شده است. اما پس از پخش آن، اقبال عمومی دانشگاهیان و واکنشهای برخی مسئولان شگفتزدهام کرد. کتابچه منشور حقوق دانشجویی به سرعت در میان دانشجویان و خصوصا فعالان دانشجویی دست به دست شد و همزمان نیز مقاومتهای جدی در برابر توزیع آن از سوی برخی مسئولان شکل گرفت؛ انگار که داشت در دکان مدیریت سلیقهای برخی را تخته میکرد.
فراگیرشدن کتابچه منشور حقوق دانشجویی حکایت از واقعیتی تلخ داشت؛ در وزارتخانههای علوم و بهداشت و دانشگاهها در دولت آقای احمدینژاد چنان بلایی بر سر دانشگاهیان آمده بود که حتی آگاهی حداقلی هم از حقوق ابتداییشان نداشتند، چه برسد به اینکه بخواهند خود را محق به پیگیری آن بدانند. آنقدر قانونشکنی باب شده بود و آنقدر سلیقه و مصلحت خود را بر قانون تحمیل کرده بود که انتشار حقوق دانشجویی مستخرج از مقررات موجود، اقدامی پیشرو و جسورانه تلقی میشد. دانشجویانی که تا پیش از این، در برابر سليقههاي رایج، راه مفری نداشتند، به سرعت دست به انتشار و پخش این منشور زدند.
گروهها و کانالهای مجازی با کارویژه انتشار مواد منشور حقوق دانشجویی، به سرعت شکل گرفت و حتی نرمافزارها و عکسنوشتههای متعددی طراحی شد. آرام آرام منشور حقوق دانشجویی به کتابچهای مرجع در میان دانشجویان و بهویژه فعالان دانشجویی تبدیل شد؛ بهگونهای که شخصا بارها شاهد استناد دانشجویان به مفاد آن در نامهنگاریها، سخنرانیها، اظهار نظرات و... بودم. امروز اما مخاطب دولت جدید، دیگر دانشگاهیان ناآگاه و دانشگاه ترسزده نیست.
دولت امروز با دانشجویانی روبهروست که بهخوبی از حقوق شهروندی خود آگاه شده و بهدرستی برای احقاق آن تلاش میکنند. حجم تجمعها، بیانیهها، نشریات، برنامهها، همایشها و... به خوبی نشاندهنده وضع کنونی است. به نظر میرسد دیگر گفتاردرمانی جواب نمیدهد. دولت امروز اگر میخواهد کاری از پیش ببرد، باید عزم و ارادهاش در تحقق حقوق دانشجویی را در عرصه عمل نشان دهد.
پ
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان
اپلیکیشن برترین ها
را نصب کنید.
ارسال نظر