پرستار جوانی توسط یک مرد جذاب اغوا میشود و در یک بازی مرگبار گیر میافتد. فیلمی سیاهو سفید با حال و هوای نوآر که معمولا از سینمای ایران انتظار نمیرود.
دنیای تصویرآنلاین: پرستار جوانی توسط یک مرد جذاب اغوا میشود و در یک بازی مرگبار گیر میافتد. فیلمی سیاهو سفید با حال و هوای نوآر که معمولا از سینمای ایران انتظار نمیرود.
اما این تجربهای است که فریدون جیرانی در آخرین ساخته خود به سراغش رفته و خیلی از منتقدان و تماشاگران را غافلگیر کرده. فیلمی که از الگوها و قواعد رایج امروز سینمای ایران پیروی نمیکند و در عین تلاش برای فرار از جغرافیا و نزدیک شدن به مفهوم «فیلم ژانر»، از نظر اجتماعی و اخلاقی هم نگاه متفاوتی به جامعه امروز ایران دارد.
فریدون جیرانی در سینمای ایران نام مهم و قابل بحثی است، چه بهعنوان یک فیلمساز موثر اجتماعی و چه بهعنوان یک ژورنالیستم صاحب نگاه در مطبوعات سینمایی. نمایش خفهگی بهانهای شد برای گفتگو با جیرانی. گفتگویی که به بحث درباره چگونگی ساخت فیلم و تلاش برای رسیدن به تجربهای تازه در سینمای ایران محدود نماند و به ریشهیابی خیلی از مسائل مهم امروز رسید. مانند مفهوم ژانر، ساختار و سرمایه و مهمتر از همه تصویر طبقه متوسط طی سالیان مختلف در سینمای ایران.
متن کامل گفتگوی کسری ولایی با فریدون جیرانی را میتوانید در شماره اخیر مجله بخوانید. بخشهایی از این گفتگو را در ادامه مرور میکنیم:
معتقدم لحن در فیلمنامه در میآید و به نظرم شما همه چیز را در فیلمنامه قرار میدهید و سپس باید در اجرا آن ایدهها را ترمیم کنید. از همان اول میخواستم که فیلم فضای بسیار سردی داشته باشد، مانند فیلمهای روسی که در دهه هفتاد تکنی اسکوپ و سیاه و سفید ساخته میشدند. مانند جنایات و مکافات که همان زمان در ایران هم با استقبال مواجه شده بود.
در سینمای ایران که دو ژانر ملودرام وکمدی قالب است، من با اینکه فیلمساز تماشاگرپسندی هستم و فیلمساز روشنفکر و اهل رئالیسم اجتماعی به حساب نمیآیم، پیش خودم فکر کردم اگر فضای این فیلم در نیاید اصلا چرا باید آن را بسازم؟ به این نتیجه رسیدم که این یک فیلم را دیگر باید برای دل خودم بسازم!
اگر من و نسل من به روز نشویم از زمانه امروزمان عقب میمانیم و نمیتوانیم همراه نسل جوانی که به نظرم خیلی خوب جلو آمدهاند، پیش برویم. باید در خفهگی به روزتر عمل میکردم. لازمهی این بهروز شدن حذف تاکیدها و توضیح واضحات و رسیدن به مینیمالیسم بود.
اصغر فرهادی تاثیر عجیبی بر سینمای ایران گذاشت و قبلا هم گفتهام که فیلمنامهنویسی ایران به دو دوره قبل و بعد از درباره الی… تقسیم میشود. خردهپیرنگ قبل از این هم در سینمای ایران بود ولی این ترکیب با سینمای اجتماعی را فرهادی آورد. البته خود فرهادی زرنگ است و توضیح درستی هم در مورد فیلمنامهنویسیاش میدهد که میگوید تعلیق هیچکاکی را با سینمای نئورئالیستی ترکیب کرده. مشکل اینجا است که همه رفتهاند دنبال جنبه رئالیستی و آن تعلیقی که سینمای فرهادی را داستانی و علت و معلولی میکند نگرفتهاند.
الان سینما را جریان سرمایههای سرگردان میچرخاند نه تهیهکنندگان حرفهای و قدیمی. شما اگر آمارها را بررسی کنید میبینید اسامی محدودی در تهیهکنندگی هستند که از جیب پول بگذارند. یک سری سرمایه سرگردان به دلیل اقتصاد غیرتولیدی و تجاری وارد جامعه شده و الان این نوع اقتصاد غالب است. این سرمایه افزوده به سمت هنر آمده و از طریق همین سرمایهها سینمای ایران سرپا ایستاده است.
هدیه تهرانی محصول اصلاحات است. اصلاحات مطالبات جدیدی را وارد جامعه ایران میکند که بیشتر مطالباتِ سیاسی هستند. از دل نگاه تحقیرآمیز و محدود کننده به طبقه متوسط در دورهی اول ریاست جمهوری آقای احمدینژاد، جریان فیلمسازی مانند اصغر فرهادی و نگاهش به طبقه متوسط زاییده میشود.
پ
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان
اپلیکیشن برترین ها
را نصب کنید.
ارسال نظر