ناصر ایمانی میگوید: «اشتباهی که برخی اصلاحطلبان مرتکب شدند، این است که انتظار بیش از اندازه از آقای روحانی داشتند چون او را یک چهره کاملا اصلاحطلب تلقی کردند و الان که آقای روحانی برخی حرکتها را انجام میدهد، تعجب میکنند.
مثلث آنلاین: ناصر ایمانی میگوید: «اشتباهی که برخی اصلاحطلبان مرتکب شدند، این است که انتظار بیش از اندازه از آقای روحانی داشتند چون او را یک چهره کاملا اصلاحطلب تلقی کردند و الان که آقای روحانی برخی حرکتها را انجام میدهد، تعجب میکنند.
در صورتی که آقای روحانی هیچ گاه آقای خاتمی نبود.» این تحلیلگر مسائل سیاسی میگوید: «آقای روحانی امروز نیز آقای روحانی زمان انتخابات نیست چون خود او پس از انتخابات حتی به فاصله یکی، دو روز در برخی دیدارهای خصوصی و در برخی مجامع غیرخصوصیتر این مساله را خیلی صریح بیان کرد.»
آیا آقای روحانی به لحاظ سیاسی چرخش به راست کرده است؟
خیر، من چنین تصوری ندارم. اصلاحطلبان در دور دوم ریاستجمهوری آقای خاتمی چنین بحثهایی را مطرح کردند، به این معنا که آقای خاتمی از منصب لیدر جریان اصلاحات خارج و یک رئیسجمهور شده است و که بعدها موضع عبور از خاتمی مطرح شد. معمولا در دور دوم ریاستجمهوری، روسای جمهور با سبقه سیاسی و جناحی چنین بحثهایی مطرح میشود. یعنی خصلت دور دوم ریاستجمهوریها همین است. دوره اول روسای جمهور سیاسی و جناحی مثل آقای روحانی و خاتمی بیشتر رنگ و بوی جناحی دارند چون چهار سال بعد آنها میخواهند کسب آرا کنند و این کسب آرا باید با اتکا به جناح سیاسی خودشان تأمین شود اما در دور دوم این وضعیت وجود ندارد چون دیگر نیازی به جلب توجه آرای پایگاه اجتماعی جناح خود از هر طریقی از جمله شعار نمیبینند.
از طرف دیگر در دور دوم روسای جمهوری بیشتر توجهشان به این است که کشور را اداره کنند. اگر در دور اول مساله خصلتهای سیاسی غلبه دارد، در دور دوم یک عقلانیت مدیریتی بر روسای جمهور حاکم میشود چون میخواهند در پایان مسئولیتشان از آنها نام نیک در صحنه مدیریتی کشور باقی بماند.
در واقع سعی میکنند از این جهت بیشتر تلاش کنند تا این هشت سال دوره مدیریتی آنها ختم بهخیر شود بنابراین رویکردشان به این سمت است که هر اقدام لازمی را برای اینکه کشور خوب اداره شود انجام دهند که یکی از مهمترین لوازم و ضرورتهای نیل به این عقلانیت مدیریتی، کاهش تنشهای سیاسی داخل کشور و همکاری با همه نهادهای مختلف نظام است تا آنکه مدیریت اجرایی خوبی به منصه ظهور رسد اما وقتی این اتفاق میافتد، جناح متبوع آنها برداشت میکند که رئیسجمهور دارد از آرمانهای خودش کوتاه میآید و به سمت فلان جناح چرخش کرده، در حالیکه آن رئیسجمهور مشغول اداره مطلوب کشور برای مردم است.
البته یک نکتهای فراموش نشود و آن اینکه خواستگاه سیاسی آقای روحانی در گذشته جناح اصلاحات نبود و شاید اشتباهی که برخی اصلاحطلبان مرتکب شدند، این است که انتظار بیش از اندازه از آقای روحانی داشتند چون او را یک چهره کاملا اصلاحطلب تلقی کردند و الان که آقای روحانی برخی حرکتها را انجام میدهد، تعجب میکنند.
خیر آقای روحانی هیچ گاه آقای خاتمی نبود اینها هستند که چنین تلقی داشتند. حتی اگر به دور دوم ریاستجمهوری آقای خاتمی نگاه کنیم، میبینیم هرچه دوره ریاستجمهوری آقای خاتمی به آخر نزدیک شد، او از آن تندرویها و رادیکالیسم جناح اصلاحطلب فاصله گرفت که خیلی تعجب آنها را برانگیخت. آقای خاتمی اساسا و ذاتا اصلاحطلب بود حال آنکه آقای روحانی اساسا و ذاتا اصلاحطلب نیست. یعنی انتظاری که اصلاحطلبان از آقای روحانی داشتند انتظار بیجایی بود ضمن آنکه دور دوم یک چنین خصوصیتی دارد.
زمان انتخابات برخی اصلاحطلبان در خفا و آشکار پیغام دادند که آقای روحانی آهستهتر برو تا ما هم به شما برسیم، آیا آقای روحانی سر جای خودش مانده است؟ کسی که اگر به ۵ ما پیش برگردیم و مواضع انتخاباتیاش را ببنیم، آیا همان خصوصیات را دارد؟
نخست آنکه آقای روحانی امروز، آقای روحانی زمان انتخابات نیست. خود او پس از انتخابات حتی به فاصله یکی دو روز در برخی دیدارهای خصوصی و در برخی مجامع غیرخصوصیتر گفته بود: «من آن روحانی انتخابات نیستم فضای انتخابات یک اقتضائاتی دارد و آن اقتضائاتش را ما انجام دادیم که منجر به این آرای مردم شد اما انتخابات تمام شد».
شما میگویید انتظار اصلاحطلبان از آقای روحانی نا بجا بود، این مساله به کجا میانجامد آیا اصلاحطلبان روز به روز فاصله میگیرند یا سعی میکنند روابط شان را با او حفظ کنند تا حداقل منافع شان تأمین شود؟
اصلاحطلبان یک اشتباهات استراتژیک داشتند، این اشتباه نظیر آن اشتباهی بود که در سال ۸۴ اصولگراها نسبت به آقای احمدینژاد داشتند. اصلاحطلبان آمدند، تمام حیثیت سیاسی و ایدئولوژیک خودشان را به پای آقای روحانی ریختند و هزینه زیادی بابت این کار دادند. خیلی هم در این دوران قبل از انتخابات ریاستجمهوری دوازدهم یا حتی در دوره ۴ سال اول انتخابات ریاستجمهوری، توسط خیرخواهان مختلف اعم از اصولگرا و اصلاحطلب به اصلاحطلبان تاکید شد «اگر میخواهید از آقای روحانی حمایت کنید و چارهای هم جز این ندارید، حمایت کنید اما دلیلی ندارد که همه اعتبار جریان اصلاحات را به پای آقای روحانی بریزید و حمایت بیقید و شرط از آقای روحانی انجام دهید» اما اصلاحطلبان خلاف این توصیه اقدام کردند.
این خطای بزرگ باعث شد که آنها بعدا نتوانند موضوع را در نسل دوم جریان اصلاحطلب جمع کنند. اصلاحطلبان میتوانستند بگویند «در شرایط فعلی بهترین گزینه آقای روحانی است اگرچه او مثلا نواقصی دارد و ما حمایت کامل از همه مواضع و مدیریت او نمیکنیم ولی بالاخره او بهترین گزینه است.» منتها اصلاحطلبان بهخاطر اینکه بازی مرگ و زندگی در انتخابات کردند یعنی اگر آقای روحانی رئیسجمهور نمیشد، اصلاحطلبان هیچ جایگاهی در قدرت نداشتند، بازی صفر و صدی کردند و حمایت کامل و بیقید و شرط و مطلق از آقای روحانی انجام دادند، در حالیکه خودشان هم قبل از انتخابات ۹۲ هم شخصیت فردی آقای روحانی و هم خواستگاههای سیاسی او را میدانستند و هم در چهار سال نخست ریاستجمهوری این مساله را فهمیدند، بنابراین دلیلی نداشت که این نوع حمایت مطلق را انجام دهند.
اصلاحطلبان مجبور بودند بازی صفر و صدی بکنند چون در قدرت نبودند و باید میآمدند قدرت را میگرفتند، ولو نصفه و نیمه با وجود آقای روحانی باشد. پس همه اعتبار خود را به پای آقای روحانی ریختند. وقتی چنین کاری کردند پس باید هزینه هم بدهند. مشکل اصلاحطلبان این است که نمیخواهند هزینه بدهند. این بزرگترین ایراد سیاسی است که من به جریان اصلاحطلب میگیرم. در واقع این رویکرد، کار اصلاحطلبان را مشکل میکند. اصلاحطلبان در مرحلهای قرار دارند که نه میتوانند در چهار سال دوم سفت و محکم مقابل آقای روحانی بایستند چون هنوز خودشان را در قدرت ناپایدار میدانند. از طرف دیگر حرکتها و انتصابات آقای روحانی را قبول ندارند اما میخواهند ژست اپوزیسیونی خود را هم حفظ کنند چون اساسا اصلاحات با همین ژست اپوزیسیونی زنده است. حالا چه باید کنند؟ من بهعنوان یک دلسوز میگویم جریان اصلاحات آن کاری را که قبل از انتخابات سال ۹۲ و انتخابات سال ۹۶ انجام نداد باید الان انجام دهد.
یعنی آنجایی که مواضع آقای روحانی را قبول ندارد باید به صراحت بیاید و سفره خودش را جدا کند. اما جریان اصلاحطلبی این کار را نخواهد کرد و همچنان به حمایتهای خود از آقای روحانی ادامه خواهد داد البته نه به پررنگی گذشته ولی انجام میدهد. بهطوری که هم آقای روحانی از آنها نرنجد و هم فضا را طوری آماده کنند که اگر ۴ سال آینده خواستند یک رئیسجمهور اصلاحطلب را به صحنه بیاورند، جامعه آماری خودشان این را از آنها بپذیرد و نگوید «شما ۸ سال گذشته هم این بلا را سر ما آوردید و الان هم میخواهید یک کسی را معرفی کنید تا ما به او رای دهیم اما میدانیم که اتفاقی نمیافتد».
در مجموع اصلاحطلبان کار بسیار سختی در پیش دارند. اصلاحطلبان همین رویکرد حمایتی خود را از آقای روحانی ادامه میدهند، منتها یک مقدار اعتراضهایی بهطور ضمنی خواهند داشت، البته تا حدی که آقای روحانی را هم عصبانی نکند. چون آقای روحانی خیلی زود عصبانی میشود.
اصلاحطلبان از زمان معرفی کابینه دوازدهم برخی نقدها و انتقادها را به آقای روحانی شروع کردند، مثال بارزش هم معرفی وزیر علوم بود که به مخالفت جدی با او پرداختند، آیا میتوان گفت این اولین مواجهه و اعتراض علنی به آقای روحانی بود؟
موضوع انتقاد اصلاحطلبان به آقای روحانی درباره معرفی کابینه ابتدا ملایم بود اما در زمان معرفی وزیر علوم خیلی جدیتر شد چون اصلاحطلبان اساسا وزارت علوم و مدیریت دانشگاهها را برای خودشان میدانند. وقتی آقای روحانی، آقای غلامی را معرفی کرد و مجلس رای اعتماد داد، این مساله بیشتر موجب عصبانیت جریان اصلاحطلب شد، ضمن آنکه از فراکسیون امید مجلس هم ناامید شدند.
فکر میکنید همین رویکرد دلخوری اصلاحطلبان از آقای روحانی تا انتخابات مجلس شورای اسلامی خیلی حاد شود؟
اصلاحطلبان وضعیت خیلی پیچیدهای دارند. آنها به هر قیمتی ولو به قیمت پرنسیپ فروشی و قلب ماهیت ایدئولوژیک خودشان تلاش دارند در قدرت بمانند. این جریان اصلاحطلب، جریان اصلاحطلب تا سال ۸۸ نیست. جریان اصلاحطلب از سال مجلس سوم تا سال ۸۸ جریانی بود که حاضر نبود در قدرت به هر قیمتی باشد. یعنی عملگرایی نمیکرد کاملا ایدئولوژیک صحنه را نگاه میکرد و بنابراین خیلی وقتها از صحنه قدرت قهر کرد و کنار رفت. از سال ۸۸ به بعد یک تلنگر جدی به جریان اصلاحطلبی وارد آمد که آنها را به تغییر ایدئولوژیک رساند و تغییر ایدئولوژیک هم این بود که باید کاملا عملگرایانه به صحنه سیاست نگاه کرد و ایدئولوژی را در پس پرده عملگرایی دید.
بودن در قدرت برای آنها یک اصل شد و چون یک اصل است خیلی وقتها حاضرند ماهیت اصلاحطلبی خودشان را موقتا به کناری بگذارند اما در قدرت حضور پیدا کنند. بنابراین این مساله خیلی کار را برای آنها مشکل میکند از جمله آنکه با دولت فعلی آقای روحانی چگونه رفتار کنند که طوری نشود همین نصفه نیمه حضور در مجلس را هم از دست بدهند، یعنی کاری نکنند که دستگاههای نظارتی حساس شوند و آنها را از حضور در مجلس منع کنند. در واقع اصلاحطلبان میخواهند نه آقای روحانی را از خودشان برنجانند چون استعداد آقای روحانی برای اینکه جلوی آنها بایستد خیلی زیاد است، حتی آقای خاتمی هم در دو سال آخر ریاستجمهوری یک مقاطعی جلوی اصلاحطلبان ایستاد. ثانیا دستگاههای نظارتی روی آنها حساس نشوند تا در قدرت بمانند. البته رعایت این دو مساله را با حفظ ماهیت ایدئولوژیک و حالت نیمه اپوزیسیونی خودشان دنبال میکنند تا سبد آرایشان حفظ شود حال آنکه جمع اینها بسیار مشکل است.
پ
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان
اپلیکیشن برترین ها
را نصب کنید.
نظر کاربران
درود بر سید محمد خاتمی رئیس جمهور سابق کشورمان