به بهانه ۱۳ آبان در مصاحبه با محمدرضا تاجیک، استاد علومسیاسی و استراتژیست اصلاحطلب، چرخش چپهای دیروز به اصلاحطلبان امروز را مورد مداقه قرار دادیم. در ادامه مشروح گفتوگو با این استاد علومسیاسی دانشگاه بهشتی را از نظر میگذرانید.
روزنامه شرق: به بهانه ۱۳ آبان در مصاحبه با محمدرضا تاجیک، استاد علومسیاسی و استراتژیست اصلاحطلب، چرخش چپهای دیروز به اصلاحطلبان امروز را مورد مداقه قرار دادیم. در ادامه مشروح گفتوگو با این استاد علومسیاسی دانشگاه بهشتی را از نظر میگذرانید.
ما یک چپ نداریم؛ ما بعد از انقلاب چپها و راستها داریم. بنا بر این روایت، هر چپ با چپ دیگر متفاوت است؛ مثلا اگر از دولت میرحسین به عنوان چپ سنتی و اصولگرا نام میبریم، به مجمع روحانیون مبارز که جناح چپ روحانیت هستند نیز چپ میگوییم؛ اما آیا گفتمان این دو چپ یکی بود یا جایی زاویه داشتند؟ طبیعتا جایی زاویه داشتند.
شریعتی به یک معنا دین را ایدئولوژیک کرد، از دین یک ایدئولوژی به دست آورد. بسیار از جوانان و دانشگاهیان به افکار شریعتی گرایش پیدا کردند و این نسل شاید همان روشنفکران دینیای بودند که بار انقلاب را بر دوش کشیدند و در دوران پساانقلاب تلاش کردند که آموزههای او را رنگ واقعیت ببخشند. تلاش کردند او را از عرصه تئوریک وارد عرصه پراتیک کنند و با آن یک جامعه را اداره کنند و یک جامعه ایدهآل را بسازند. بنابراین قبول دارم که جریان اصلی چپ بیشتر از روشنفکری دینی ما تأثير داشت اما بیتردید نیمنگاهی هم به فقه داشت اما فقه پویایی که خود مطرح میکرد.
ما یک شیفتی در روشنفکری دینی داشتیم. روشنفکری دینی قبل از انقلاب اصلا شبیه روشنفکری دینی بعد از انقلاب ما نیست. نماد روشنفکری دینی بعد از انقلاب امثال سروش، مجتهد شبستری و ملکیان هستند. اینها یک زاویه انتقادی با امثال شریعتی میگیرند و نسبت به ایدئولوژیککردن دین انتقاد میکنند.
این روشنفکران میآیند تا از رهگذر گفتمانی تغییر ایجاد کنند، از یک رهگذر دموکراتیک وارد فضا میشوند و با دیالوگ به دنبال تأثيرات مدنظرشان حرکت میکنند و دیگر شاهد راهکارهای رادیکال نیستیم. اینجا دقایق گفتمانی چپ دچار تغییر میشود و از عدالت به آزادی شیفت میکند، به سمت دموکراسی، پلورالیسم و به سمت گفتمان بهجای ایدئولوژی. این شیفتی است که در روشنفکری ما ایجاد میشود و سایه سنگینش را بر جریان چپ میاندازد.
این حکم جاری است که اصلاحطلبی بدون اصلاحطلب داریم؛ یعنی کسانی که از اصلاحطلبی کاملا ابزاری استفاده میکنند، کاملا در جهت منافع و قدرت خودشان از آن استفاده میکنند. اصلاحطلبی را کارتی میدانند که میتوانند آن را روی میز بگذارند و چون کارتی در دست دارند میتوانند پشت میز قدرت حاضر شوند. همه دردشان هم این است که ممات و حیات اصلاحطلبی را به مایکروفیزیک قدرت خلاصه کنند که اگر ما در مایکروفیزیک قدرت حضور داشتیم حیات داریم و هستیم و اگر نبودیم در حال احتضاریم و مردهایم، بنابراین برای اینکه در بازی قدرت حضور داشته باشیم، حاضریم صورتک دیگران را به چهره بگذاریم، به صورت دیگران درآییم تا امکان حضور در بازی قدرت را داشته باشیم.
من معتقدم و بارها گفتهام در اولین گام باید اصلاحطلبی را از چنبره این شبهاصلاحطلبانی که دارند بهشدت از آن ابزاری استفاده میکنند و از فرهنگ اصلاحطلبی چیزی ندارند؛ نه یک کلمه به اصلاحطلبی افزودهاند و نه هزینهای برای اصلاحطلبی پرداختهاند و فقط از مواهبش بهره بردهاند، رها کنیم. کسانی که جایی که تقسیم قدرت بوده حضور داشتهاند و در فردای انتخاباتها غیبشان زده است، دچار شیفت گفتمانی شدهاند و دفعتا سر از جای دیگری درآوردهاند و با نُرمهای دیگری بازی کردهاند.
من این موضوع را یک تهدید جدی برای اصلاحطلبی میدانم و در مقابل این مسئله ایستادهام و اگر لازم باشد در مصاحبههای بعدیام شارپتر راجع به اشخاصی که از شخصیتها و جریان اصلاحطلبی استفاده ابزاری میکنند، سخن خواهم گفت. از دیدگاه من - بهعنوان كسي که دوتا کتاب استراتژی خواندهام و دوتا کار استراتژی کردهام - ما کماکان در دهه پنجم خود هم آلترناتیوی جز اصلاحطلبی نداریم و نباید این آلترناتیو را به حاشیه بکشانیم.
این آلترناتیو جامعه ماست، اگر این آلترناتیو به حاشیه برود راه برای یک جریان متفاوت و رادیکالتر که تلاش ندارد در قالب یک اپوزیسیون قانونمند یا یک پوزیسیون تغییرات را رقم بزند بازخواهد شد و حتما یک شیوه رادیکال را در پیش خواهند گرفت که به نفع جامعه ملتهب ما نیست.
پ
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان
اپلیکیشن برترین ها
را نصب کنید.
ارسال نظر