امير پوريا در روزنامه اعتماد نوشت: معضل انتظار فيلمها در صف اكران و رسيدن به ترافيك كاذب ماههاي پيش از جشنواره فيلم فجر تا بهمنماه، قصهاي قديمي و مكرر است. معاونت سينمايي و شوراي صنفي هيچ يك از دورهها هم نتوانستهاند راه گريزي از آن بيابند و اجرا كنند.
امير پوريا در روزنامه اعتماد نوشت: معضل انتظار فيلمها در صف اكران و رسيدن به ترافيك كاذب ماههاي پيش از جشنواره فيلم فجر تا بهمنماه، قصهاي قديمي و مكرر است. معاونت سينمايي و شوراي صنفي هيچ يك از دورهها هم نتوانستهاند راه گريزي از آن بيابند و اجرا كنند.
هر سال فيلمهاي بسياري براي اكران نوروزي سر و دست ميشكنند و باقي ماندهها در بقيه ماههاي بهار روي پرده ميروند و تابستان هم در تسخير فيلمهايي كه خود و پخشكننده و كارگردان شان بيشتر اهل شلوغ كاري و مهم جلوه دادن كار خود بوده؛ ميگذرد و فيلمهايي پرشمار، گاه مهم و اغلب هم مهجور و كم هياهو، به منزله واگنهاي جامانده قطار، ميمانند براي اين ماههاي شلوغ.
مديران هم ميخواهند تا پيش از جشنواره، حجم فيلمهاي اكران شده و جا نمانده جشنواره سال قبل و توليدات جاري امسال را هر چه بيشتر كنند تا به اصطلاح، «سال سينمايي» ايران تا رسيدن به سرآغاز تقويم سالانهاش يعني همان مقطع جشنواره، با كمترين معترضان به اينكه فيلم ما براي سال بعد ماند، سر برسد. غافل از آنكه امكان اكراني در حد «دل خوش كنك» در اين بحران، بسيار بالاست.
اين سالها با افزايش پرديسهاي سينمايي و بالا رفتن ظرفيت سالنهاي موجود، شاخه تازهاي هم بر درخت مستحكم اين معضل روييده و آن، قرباني شدن فيلمهايي است كه بالاخره در گوشهاي از سالنهاي متعدد پرديسهاي سينمايي اكرانكي ميگيرند و بايد به همين حداقل امكان ديده شدن، دلخوش باشند. چون هياهو و ولع عمومي براي روي پرده رفتن هر فيلم، بيش از ميزان تصور است و زمان زيادي طول نميكشد تا صاحبان هر فيلم به «اكران به هر بهايي» رضايت دهند و عطاي اكران درست و هدفمندتر را به لقايش ببخشند.
بر اين صفت اخير مكث كنيم و آن را تصادفي يا تزييني نپنداريم: هدفمندي.
ياد علي معلم عزيزمان زنده است كه همواره اين مبحث را در جايگاه مساله مورد غفلت نظام نمايش فيلم در ايران طرح ميكرد و به روش خودش، با آميزهاي از طنز و حرص خوردن، زير سوال ميبرد.
اينكه «مخاطب هدف» فيلم را بداني و او را پيشاپيش انتخاب كرده باشي، مهمترين غايب چرخه اكران و توزيع فيلم ما است. به اين معنا كه همه براي همه تماشاگران ممكن، تبليغ ميكنند و هنوز اين امر بديهي در فرهنگ عرضه فيلم در ايران جا نيفتاده كه هيچ؛ حتي به شكلي درست و درمان به گوش همه نرسيده كه فيلم را براي تماشاگري كه هدف قصه گويي و دنيا و لحن و فضاي آن نيست، نبايد تبليغ كرد.
تبليغاتچيهاي سنتي هميشه ابزار آشناي تيزر تلويزيوني و بيلبورد را آخر تبليغ ميانگارند و روابط عموميچيهاي محيط مجازي گمان ميكنند دوربين و ميكروفن گذاشتن جلوي هر فردي كه از فيلم تعريف كند يا انتشار تصوير شلوغي اكران مردمي هر فيلمي و قرض گرفتن بازيگري كه حتي در فيلم نبوده و آوردن او و برايش جشن تولد برپا كردن در اكران مردمي فيلم، ميتواند تماشاگر جذب كند. بيتوجه به اينكه براي بسياري فيلمها، همين كه تيزرشان از تلويزيون پخش شود، به منزله نوعي سازشكاري و تخفيف شأن خواهد بود.
به نظرتان آقاي بهمن فرمان آرا كه تجربه پخش و توزيع فيلمهاي كارگرداناني در ابعاد مارتين اسكورسيزي و اسپايك لي را داشته، امكان دارد هنگام اكران فيلم اميدبخش آماده نمايش خود «دلم ميخواد» با نام اصلي و سانسورشده «دلم ميخواد برقصم» و فيلم تازهتر و روياگون و سودايي «دل ديوانه» كه در مراحل فني است، به صف متقاضيان نمايش تيزر فيلمهايش از تلويزيون بپيوندد؟ براي كسي كه در دولت دوم محمود احمدينژاد، سيمرغهاي بُردهاش را به جشنواره فجر پس فرستاد، اميد بستن به جلب بينندهاي كه بخواهد از طريق آنتن صدا و سيما به ديدار فيلم او ترغيب شود، كسر شأن نخواهد بود؟
يا فيلم همچنان غافلگيركننده «اِئو/ خانه» كه همين حالا روي اكران گروه هنر و تجربه است، اگر در تمام تبليغات خود بر اين تاكيد ميكرد كه آدمهايش به تمامي به زبان آذري ديالوگ ميگويند، انبوه بينندههاي تُرك زبان را كه همه جاي كشور و در تهران هم فراواناند، بيشتر و بهتر به تماشاي فيلم فرانمي خواند؟ تصور عمدهاي كه بر پنهان كردن اين ويژگي در تبليغات، تاكيد ميكند، همان نگراني سنتي را دارد كه با اعلام ضرورت زيرنويس خواندن در طول فيلم، بينندههاي غيرتُرك را از دست خواهد داد.
در حالي كه همين بينندهها دارند هفتهاي چند فيلم غيرايراني را در خانههايشان با زيرنويس فارسي ميبينند و چه بسا همين كه فيلمي به تُركي ساخته شده و حتما دليلي براي اين خصلت بومي در درام آن وجود داشته، برخي را كنجكاو و راهي سينماهاي هنر و تجربه كند. كسي كه اين نوع كنجكاوي در او پديد ميآيد، از باقي تعليقها و غافلگيريهاي روند درام فيلم «خانه» هم لذت خواهد برد و عامل تبليغ فيلم در مهمترين ابزار تبليغات در ايران يعني تبليغ دهان به دهان خواهد شد.
اصل، همين است: هر فيلمي تماشاگران متناسب دنياي خود را بايد صدا بزند. اينكه فيلم را به قصد جذب همه و با ابزار موردنظر عام و عموم تبليغ ميكنيم، باعث انواع دلزدگيهاي تماشاگر خواهد شد؛ چون تماشاگر هدف آن فيلم نبوده و با آدرسهاي ديگري به تماشايش كشيده شده. اين اتفاق هم در همين اكران فشرده شلوغ، بهشدت تاثير مخربتر خواهد داشت؛ چون فرصتي براي آنكه تماشاگر مطلوب فيلم پيدا و باخبر شود،وجود ندارد.
پ
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان
اپلیکیشن برترین ها
را نصب کنید.
ارسال نظر