نقوی حسینی: مواضع روحانی تغییر نکرده است
سیدحسین نقویحسینی نشست روحانی با جامعه روحانیت مبارز را گامی به پیش میداند و معتقد است: «خاستگاه سیاسی روحانی از ابتدا نیز همین بود و هیچ تغییری نکرده است.» سخنگوی فراکسیون نمایندگان ولایی مجلس یادآور میشود: «روحانی بعد از انتخابات ریاستجمهوری میتواند بهعنوان یک رجل سیاسی نقشآفرینی و اثرگذاری کند اما قطعا لیدر جریان اصولگرا یا اصلاحطلب نخواهد بود.
از انتخابات ریاستجمهوری دوازدهم حدود پنجماه میگذرد اما در همین مدت با رویکردهای متفاوتی از آقای روحانی مواجه هستیم. او در زمان اوج تبلیغات انتخاباتی بیشترین فاصله را از جریان اصولگرا پیدا کرد، حتی جامعه روحانیت بهعنوان خاستگاه سیاسی آقای روحانی از او فاصله گرفت و عضو دیگری از تشکیلات خود را تایید و حمایت کرد اما بعد از مدتی به ویژه وقتی مراسم تحلیف و تنفیذ برگزار شد، شاهد آقای روحانی متفاوتی بودیم. اخیرا نشستی با حضور رئیسجمهور و اعضای جامعه روحانیت مبارز انجام شد. تصاویر نشست نشان میداد که دو طرف لبخند بر لب دارند و این مساله پالسهای مثبتی را از همگرایی به جامعه منتقل میکند. ارزیابی شما از فضایی که آقای روحانی در آن قدم گذاشته و پیش میرود، چیست؟ امروز اصلاحطلبان با بیان نقدهایی به ترکیب کابینه دولت دوازدهم معتقدند رئیسجمهور محافظهکاری پیشه کرده و به همین دلیل هرچه زمان میگذرد، حمایت جریان اصلاحات از آقای روحانی در حال کمرنگ شدن است و در عوض نقدها و انتقادهایشان بیشتر و صریحتر میشود. آیا میتوان گفت آقای روحانی تغییر مشی سیاسی داده است؟
آقای روحانی آن طور در انتخابات ریاستجمهوری دوازدهم موضعگیری میکرد که حتی برخی اصولگرایان معتقد بودند او از خطوط قرمز نظام گذشته است اما امروز کار به اینجا رسید که اصلاحطلبان منتقد او شدند چون میگویند آقای روحانی کابینه را به میل اصولگراها بست. به نظر شما چه اتفاقی در حال وقوع است؟ آیا آقای روحانی محافظهکاری پیشه کرده است یا اصلاحطلبان زیادهخواهتر شدند، در واقع این اختلاف سلیقه بین آقای روحانی و جریان اصلاحات از کجا ناشی میشود؟ چون هرچه پیش میروند فاصله بین آقای روحانی و اصلاحطلبان بیشتر میشود.
خودتان وقتی عکس دیدار آقای روحانی را با جامعه روحانیت مبارز دیدید چه پیامی از آن گرفتید؟
برای من البته اتفاق عجیبی نبود، یعنی وقتی این عکس را دیدم تعجب نکردم. اگرچه آقای روحانی در دوره انتخابات ریاستجمهوری ۲۹ اردیبهشت سال ۹۶ و تبلیغات انتخاباتی به برخی از خطوط قرمز نظام تعرض کرد، رقیبهراسی را در دستورکار خود قرار داد و مباحثی را گفت که با واقعیت انطباق نداشت ولی نشست او با جامعه روحانیتمبارز برای من تعجببرانگیز نبود چون اولا بالاخره آقای روحانی رای آورد، او رئیسجمهور ملت ایران است و باید با همه گروهها تعامل کند و نشست بگذارد، به ویژه آنکه جامعه روحانیت مبارز خاستگاه سیاسی اوست. بر همین اساس معتقدم آقای روحانی تلاش کرد با جامعه روحانیت ارتباط برقرار کند. کمااینکه نشستهای دیگری هم داشت و آن نشستها محدود به جامعه روحانیت نبود. آقای روحانی نشستی با گروهی از نمایندگان عضو فراکسیون ولایی درباره کابینه ترتیب داد، یعنی بالاخره این تعاملات در دستورکار او بود، بنابراین خیلی از نشست جامعه روحانیت مبارز و آقای روحانی تعجب نکردم.
اینکه میگویند آقای روحانی به خاستگاه سیاسی خود برگشته است، چنین تحلیلی را قبول دارید؟
من از این زاویه به مسائل نگاه نکردم.
برخی معتقدند آقای روحانی سال ۹۲ و بعد از پیروزی در انتخابات ریاستجمهوری، از خاستگاه اصلی سیاسی خود خارج شد و در جریان اصلاحطلبی قرار گرفت اما در مقابل کسانی هم هستند که میگویند آقای روحانی همان آقای روحانی قبل از سال ۹۲ است، به نظر شما آیا آقای روحانی از خاستگاه اصلی سیاسیاش خروجی داشته است که حالا سعی میکند به آن خاستگاه برگردد یا خیر؟
یعنی آقای روحانی را فیالذات اصلاحطلب نمیدانید یا اینکه بهطور موقتی در اردوگاه اصلاحات تعریف شده باشد، بلکه او را مصداق کسی میدانید که شریک سیاسی پیدا کرده و باید به شرکای خود نیز توجه کند؟
بله من این طور به موضوع نگاه میکنم. من هیچگاه آقای روحانی را در اردوگاه اصلاحطلبان تعریف نکردم.
اینکه میگویند آقای روحانی میخواهد لیدری جریان راست مدرن را برعهده بگیرد تحلیل درستی است؟
تا تعریف از راست مدرن چه باشد.
همین طیفی که آقایان روحانی، لاریجانی و ناطقنوری در آن حضور دارند.
البته من از چپ و راست صحبت نمیکنم. من به اصولگرایی و اصلاحطلبی معتقدم جریان اصولگرایی هم در انتخابات اخیر ریاستجمهوری تقریبا یک جبهه واحد داشت و همه در این جبهه قرار گرفتند. با این توضیح نمیدانم آقای روحانی لیدر کدام جریان جبهه اصولگرایی میخواهد بشود.
یعنی نمیشود که یک قسمتی از جریان اصولگرا را جدا کند و همان گفتمان اعتدال را پیش ببرد؟
آینده سیاسی آقای روحانی را چطور میبینید، باتوجه به اینکه میگویید جریان اصولگرایی یکدست است و امکان این وجود ندارد که آقای روحانی بتواند بیاید و قسمتی از این جریان را لیدری کند؟ طبیعتا اصلاحطلبان او را از خودشان نمیدانند، بلکه کسی میدانند که به نوعی مجبور شدند زمان انتخابات ریاستجمهوری به سمتش بیایند؟ اما امروز دیگر اصلاحطلبان آن اجبار را مشاهده نمیکنند چون در حاکمیت اعم از دولت، مجلس و شورای شهر وارد شدند، یعنی آن نیازمندی که قبلا در حاشیه بودند و میخواستند مستمسکی پیدا کنند تا به قدرت برگردند، دیگر وجود ندارد، با این توصیف آقای روحانی کجای عرصه سیاسی کشور قرار میگیرد؟ آیا سرنوشت آقای احمدینژاد را پیدا میکند؟ یعنی حاشیهنشین خواهد شد و کسی او را تحویل نخواهد گرفت؟
البته اینها قابل مقایسه نیستند یعنی مسیری که آقای احمدینژاد طی کرد و به اینجا رسید، مسیری نبود که اصولگرایان برایش رقم بزنند. یعنی اصولگرایان نگفتند «دوره دوم آقای احمدینژاد تمام شد و دیگر نیازی به او نداریم چون بعد از این نمیتواند نقشی برای ما ایفا کند، بنابراین باید منزوی شود.» انصافا این طور نبود، آقای احمدینژاد خودش مسیری را طی کرد که مقابل اصولگرایی قرار گرفت و این مقابله هم بسیار شدید بود، بنابراین این روند را نمیشود با آنچه آقای روحانی دارد طی میکند مقایسه کرد.
اینکه آقای روحانی بعد از پایان دوره دوم ریاستجمهوریاش دیگر نمیتواند به عرصه ریاستجمهوری ورود کند حداقل برای دوره آینده نمیتواند این کار را انجام دهد، امری بدیهی است و قطعا طیفهای میانه، معتدل و افراطی اصلاحطلب فکر دیگری به حال خود میکنند، همانطور که در انتخابات ریاستجمهوری دیدیم آقای جهانگیری خودش را بهعنوان نامزد اصلاحطلبان در انتخابات معرفی کرد، یعنی منظورش این بود که «آقای روحانی نامزد اصلاحطلبان در ریاستجمهوری نیست» وگرنه این تفکیک صورت نمیگرفت. او گفت: «آقای روحانی رئیس من است اما من نماینده اصلاحطلبان در انتخابات ریاستجمهوری هستم.» معتقدم بعد از انتخابات ریاستجمهوری ۱۴۰۰ آقای روحانی بهعنوان یک شخصیت و فعال سیاسی همچنان نقش خود را ایفا خواهد کرد. این تغییر در مواضعی که برخی مصادیقش نیز مورد اشاره قرار گرفت کمک میکند، او بهعنوان یک رجل سیاسی در عرصه سیاسی کشور بماند.
اما اینکه این رجل سیاسی کجا تعریف شود و کجا اثرگذاری داشته باشد مهم است. اثرگذاری آقای روحانی در جریان اصولگرایی بیشتر خواهد بود یا در اصلاحطلبی؟ چون شما قائل به جریان سومی به نام اعتدال نیستید؟
ما جریانی به نام اعتدال نداریم، شاید طیف نزدیک به جریان آقای لاریجانی خیلی تلاش کرد بالاخره چیزی به نام جناح اعتدال را تعریف کند و به آن هویت دهد، یا آقای روحانی خیلی تلاش کرد تا به هر حال همان تفکرات دهه ۶۰ را به نمایش بگذارد که معتدلان باید بیایند و افراطیهای دوطرف طیف نباید در صحنه باشند اما اینها هیچ کدام عینیت پیدا نکرد. حالا ما به تعبیر حضرت آقا اعتقاد داریم و معتقدیم باید به همان جریانات و جناحهای انقلابی و غیرانقلابی هویت دهیم. اگر ما به دو جریان انقلابی و غیرانقلابی هویت دهیم، این تفکرات اصولگرای معتدل، اصلاحطلب معتقدل و... حل میشود چون دیگر در جریان انقلابی و غیرانقلابی، چپ و راست و اصولگرا و اصلاحطلب معنا پیدا نمیکند بلکه انقلابیگری یک شاخصههایی دارد. این شاخصها میتواند برای یک اصلاحطلب وجود داشته باشد یا در یک اصولگرا وجود نداشته باشد، بنابراین اگر حرکت به سویی باشد که جامعه جریانات سیاسی به انقلابی و غیرانقلابی تقسیم شود، فکر میکنم خیلی از کسانی که در رکاب نظام هستند، حرکت میکنند و پای اصول نظام و انقلاب میایستند ولو زیر چتر اصلاحطلبی نقش ایفا کنند میتوانند خیلی موثر باشند
اما الان آن موضوع هویت ندارد یعنی همچنان بحث اصولگرا و اصلاحطلب است.
فکر میکنید آقای روحانی میتواند به جامعه روحانیت برگردد و آنجا تاثیرگذاری خودش را در عرصه سیاست داشته باشد؟ آیا این نشست پالسی به این سمت بود؟
به هر حال این یک گام به پیش بود. یعنی همین اندازه که با جامعه روحانیت نشست برگزار میشود و سرانجامعه روحانیت مینشینند و پیرامون مسائل مختلف با آقای روحانی گفتوگو میکنند،
یک گام به پیش است.
چون آقای روحانی از سال ۸۸ تا امروز نشستی با جامعه روحانیت نداشت.
خیر، نشستی نداشت. البته خود دولتیها و کسانی که به آقای روحانی نزدیک هستند به این نشستها این طور نگاه نمیکنند، آنها نگاه شان این نیست که آقای روحانی تغییر موضع داده است یا میخواهد به جامعه روحانیت مبارز تهران نزدیک شود یا برگردد به جامعه روحانیت، آنها نگاهشان به این نشستها این است که رئیسجمهور باید از همه ظرفیتهای کشور و از همه جریانات معتدل استفاده کند، بنابراین این نشستها در راستای ایفای نقش ریاستجمهوری او است، نه نتیجه تغییر در مواضع و دیدگاهها و تفکر سیاسی آقای روحانی.
نظر کاربران
اعتدال درسیاست ایران جایگاهی ندارد
چون قدرت دو جناح برابر نیست یک جناح وجودش در پرتو حضور مردم در انتخابات است و جناح دیگر درصورت عدم حضور مردم در انتخابات پیروز انتخابات است