فوتبال؛ اخلاقی یا غیراخلاقی...
باید این را مشخص کنیم که در مورد رابطه اخلاق و فوتبال در ایران صحبت می کنیم یا در کشوری اروپایی و بعد بیاییم در ساحت های اخلاقی، آن را بررسی کنیم.
در آغاز قرن بیستم، براساس تعریف مفهوم بازی های جهانی، فوتبال شکل قاعده مندی پیدا کرد؛ به این شکل که فرم زمین ارتقا یافت، شیوه تربیت بازیکن ها عوض شد و آرام آرام مفهوم باشگاه و باشگاه داری تغییر کرد. طبق مفاهیم تازه باشگاه و باشگاه داری، بازیکنان در زنجیره جدیدی تعریف شده اند که این زنجیره جدید با نرم ها و الگوهای نظام سرمایه دار ارتباط وثیقی دارد. این اتفاقات در زمین بازی فوتبال تحولات عمیقی را ایجاد کرد. حال این پرسش مطرح است که در بازی فوتبال به شکل نوین آن، آیا جایی برای اخلاقیات وجود دارد؟
اخلاق در فوتبال یعنی چه؟
قبل از پرداختن به رابطه بین اخلاق و فوتبال، بیایید مقداری در این مورد صحبت کنیم که وقتی می گوییم اخلاق، در زمینه و بستر فوتبال، منظورمان چیست؟ من می گویم اخلاق، مخاطب هم می گوید اخلاق، ولی ممکن است منظورمان متفاوت و استفاده از واژه اخلاق، فقط یک اشتراک لفظی باشد. زمانی که از اخلاق صحبت می کنیم، لازم است حداقل چهار مفهوم را از همدیگر تمیز دهیم. اخلاق به معنای مورالیتی (Morality)، اتیک (Ethic)، پرنسیپ (Principle) و اخلاق به معنای قاعده و قوانین یارگولیشن (Regulation).
خود مفهوم اخلاق و فوتبال را نمی توان جهان شمول تعریف کرد، بلکه باید در فرهنگ ها و بسترهای مشخص آن را بررسی کرد. باید این را مشخص کنیم که در مورد رابطه اخلاق و فوتبال در ایران صحبت می کنیم یا در کشوری اروپایی و بعد بیاییم در این چهار ساحت اخلاقی که ذکرش رفت، آن را بررسی کنیم.
به صورت کلی به نظر می آید که تمامی ورزش ها و علی الخصوص بازی فوتبال، نمایی از تغییر و تحولات جامعه سرمایه داری یا رژیم چگونه زیستن یا چگونه بودن در بستر مدرنیته را به گونه ای در خود درونی کرده است. مثلا یکی از نکات بسیار مهم زندگی معاصر پولی شدن سرویس هاست، یعنی برای هر سرویسی که انجام می دهید، باید پولی داده شود و برای آن باید سیستم یا رژیم خاصی وجود داشته باشد.
این رژیم خاص نه فقط در خود زمین فوتبال، بلکه در سازمان فوتبال هم وجود دارد. فوتبال فقط بازی ۲۲ نفر با یک توپ نیست. بیرون از آن، فضایی هست که سازمان فوتبال را تشکیل می دهد و این سازمان به انحای مختلف نوع و شیوه عقلانیت مردن یا فرمال را به منصه ظهور می گذارد و نشان می دهد برای این که به نتیجه برسیم، چگونه باید رفتار و برنامه ریزی کنیم.
به ما می گوید برای رسیدن به اهداف باید ویژن داشت و برای خودت رسالتی قائل شد و آن رسالت باید خودش را در عرصه فوتبال به معنای پیروزی نشان دهد. البته رسالت این جا به معنای دینی و معنوی آن نیست، بلکه به این معناست که تیم باید به اهدافش برسد و نتیجه محور باشد.
نتیجه محور بودن یکی از شاخصه های بسیار مهم عقلانیت مردن یا فرمال است. نمی شود گفت بازی کردیم و در این بازی، فضیلت اخلاقی اصل بوده است. در ورزش های باستانی که روح پهلوانی فرهنگ های گذشتگان مانند ایران باستان یا یونان باستان یا حتی هند وجود دارد، این موضوع تا حدی متفاوت است. مثلا در ورزش کشتی و کهن الگویی که ما از کشتی داریم مثلا پوریای ولی، رستم و... اخلاق هم به عنوان پرنسیپ فردی و هم منش شخصی- اتیک- و هم خلق انسان به عنوان گوهری که در مواجهه با سختی ها بیرون می آید، وجود دارد.
در مورد جوانمردی و از خودگذشتگی داستان های زیادی هم داریم، مثل ماجراهایی که از پوریای ولی و جهان پهلوان تختی نقل می کنند؛ ولی در فوتبال چون نتیجه مهم است و عقلانیت فرمال بر آن حاکم است، هیچ کسی از فوتبالیست ها نمی پذیرد که ۱۱ نفر بازی کردند و به خاطر مردانگی گل نزدند که دل کشور دیگری خوش شود.
این نوع شیوه تفکر با عقلانیت ابزاری همخوانی ندارد. این نوع عقلانیت در بازی فوتبال و مناسبات سازمان هایی ذیل فوتبال تعریف شدند، خودش را نشان می دهد. البته برای این که بتوانند بازی را جذاب کنند، قاعده های مثل کرنر یا حتی اصل فیرپلی را هم دارند. مثلا اگر بازیکن حریف زمین خورده، توپ را به اوت بزنید که بتوانند به او رسیدگی کنند. این ها جزو مورالیتی (اخلاقیات، سیرت) یا اتیک (رفتار، آیین) نیست، این ها رگولیشن (قاعده، قانون، مقررات) است.
اخلاق فوتبالی در ایران
حال بیایید نگاهی به اخلاق در فوتبال ایران بیندازیم، چون همان طور که گفتم، لازم است اخلاق را در فرهنگ های مختلف مورد بررسی قرار دهیم.
در ایران به این دلیل که به انحای مختلف باشگاه ها خودبنیاد نیستند و از بودجه دولتی استفاده می کنند و ما هنوز نتوانسته ایم باشگاه های خصوصی به معنای واقعی داشته باشیم که طرفدارانش و نقل و انتقالش پولساز باشند و از رانت استفاده می شود، به ان معنا در فضای نظام سرمایه داری و عقلانیت ابزاری حرکت نمی کنیم.
نمی گویم اگر به آن جا برسیم خوب است یا بد، می گویم بازیکن ها عقلانیت ابزاری دارند، ولی هنوز به آن زنجیره جهانی به صورت منسجم متصل نیستند و این یک سری آسیب ها را هم برای فدراسیون فوتبال دارد، هم برای شفاف سازی قراردادها و نقل و انتقال ها. البته عقلانیت ابزاری از یک طریق حظ بازی به مثابه بازی را از بین می برد چون به یک تجارت بسیار بزرگ تبدیلش کرده که قواعد خودش را دارد.
نکته دیگری که فکر می کنم فدراسیون ایران به خوبی به آن نیم پردازد، این است که حفظ مراتب نمی شود. قرار نیست فدراسیون نگاه کند که بازیکن در اوقات فراغت خود چه کارهایی انجام می دهد. فدراسیون باید به شفافیت مالی و قراردادها و معیار آن ها بپردازد، چون در رقابت تنگاتنگ با فدراسیون های کشورهای دیگر است و اگر بخواهد ارتقا پیدا کند باید به شبکه دانایی جهانی در این حوزه توجه داشته باشد و به آن وصل شود.
اگر نگاهی به رویکرد فدراسیون فوتبال ایران در سال های پس از انقلاب داشته باشیم، این تب و تاب ها را بهتر می بینیم.
چرا فوتبال را جدی می گیریم؟
من فکر می کنم دو نکته را می شود در این مرد که چرا ما فوتبال را جدی میگیریم، بیان کرد. یک رویکرد این است که فوتبال جدی است، چرا که تنها بازی ای است که به گونه ای هویت ملی ما را و هویت ملی تمامی ملت- دولت ها را بازنمایی می کند، چون بسیاری از جامعه شناسان معتقدند که ملت- دولت یک با هم بودگی متصور شده است.
می گویند فوتبال می تواند این حس با هم بودگی را به منصه ظهور برساند و فوتبال به گونه ای شخصیت فرهنگی ما را نمایندگی می کند و به همین خاطر همه ما را درگیر می سازد. البته درگیری یا فهم ما از این بازی ممکن است در سطوح مختلف متفاوت باشد. فیلسوف به یک گونه این باهم بودگی را تعریف می کند و فردی عامی به گونه ای دیگر، ولی به نظر می آید فوتبال هویت ملی را نمایندگی می کند.
رویکرد دیگری هم هست که یک مقداری با نگاه سلبی به قضیه می نگرد و آن این است که اساسا فوتبال شاید یکی از بازی هایی باشد که روح توده وارگی و عوام زدگی را به زیبایی نشان می دهد. یعنی طبقه و منزلت و علم و دانش در بازی فوتبال زدوده می شود و دو تیم در برابر هم قرار می گیرند و باید به یک نتیجه برسند. این به یک فرمی نمایی از زندگی ای است که می شود گفت جامعه توده وار در بازی فوتبال خودش را نشان می دهد. این که بسیاری از مردم به آن علاقه دارند، به این دلیل است که جامعه معاصر گرفتار توده وارگی است.
فرق است بین جامعه توده وار و جامعه ای که شهروند فرهیخته می آفریند. به نظر می آید جوامع بشری پروسه دموکراسی را آغاز کرده اند، اما خود این پروسه پایه بسیاری از سلسله مراتب ها را از بین برده است. دیگر کسی شازده یا از خاندان نجبا نیست. همه اگر منزلتی دارند، براساس پول است. چون منزلت بر اساس پول تعریف می شود، همه در یک توده وارگی شریک هستند و فوتبال این توده وارگی را خیلی زیبا نمایندگی و ترسیم می کند.
ارسال نظر