در این ایام، سوالی که به ذهن می رسد این است که آیا اصولگرایانی که نهاد های انتخابی را از دست داده اند، به محاق رفته و از عرصه سیاسی عقب نشسته اند، یا اینکه به آینده میاندیشند تا همچون ققنوس دوباره از خاکستر خود برخیزند.
بشيراسماعيلي در روزنامه قانون نوشت: در این ایام، سوالی که به ذهن می رسد این است که آیا اصولگرایانی که نهاد های انتخابی را از دست داده اند، به محاق رفته و از عرصه سیاسی عقب نشسته اند، یا اینکه به آینده میاندیشند تا همچون ققنوس دوباره از خاکستر خود برخیزند.
در دوره اصلاحات، اصلاحطلبان موفق شدند علاوه بر ریاست جمهوری، در انتخابات مجلس و شورا های شهر نیز پیروز شوند. آنها چنان سرمست از موفقیت های پیاپی خود بودند، که رستاخیز دوباره اصولگرایان را پیش بینی نمیکردند. اما دیدیم که عین سه نهاد یاد شده از اختیار اصلاح طلبان خارج شد و آنها رقیب را زمانی باور کردند که خاکریزهایشان یک به یک فتح شده بودند. این روز های دولت برای ما یاد آور همان سال هاست؛ غرور فاتحانه و بی اعتنایی به برنامهریزیهای رقیب. به واقع چند سال آینده، کدام بازی رخنماييخواهد كرد و اصولگرایان چه راهبرد هایی را برای بازپسگیری قدرت در نهاد های انتخابی بهکار خواهند بست؟
رکود سیاسی و رستاخیز پوپولیسم
به خاطر می آوریم که ماه های آخر دوره دوم اصلاحات، از محبوبیت پیشین اين جريان و عزت و احترام همیشگی رييس آن خبري نبود. رییس جمهوری که دانشگاه را همواره حامی خود تلقی می کرد، در سخنرانی های دانشگاهی هو می شد و طعن و کنایه می شنید. در آن ایام، رييسدولت نتوانسته بود مطالبات سیاسی و اجتماعی طبقات حامی خود را محقق سازد. او در ابتدا میزان توقعات جامعه را بالا برد اما در ادامه قادر به برآورده کردن آنها نشد.
به همین دلیل انفعال سیاسی در طبقه متوسط و قهر با جریان اصلاحات، باعث شد تا رای دهندگان این طبقه که بيشتر حامی اصلاح طلبان بودند، از انتخابات کنار بکشند. آنها با این استدلال که«فلانی نيز نتوانست کاری بکند»و« اینها همه مثل هماند!»، رای خود را به امید تحولی موهوم تحریم کردند.
بهاین روی، پدیده احمدی نژاد با مشی پوپولیستی و بسیج تودهها، بر موج سوار شد و زمام امور را بهدست گرفت. در زمان حال، مطالبات اجتماعی بیشتر حول توقع از رییس جمهور برای رونق اقتصادی و ارتقاي استاندارد های زندگی میچرخد. در صورتی که این مهم حاصل نشود، این امید برای اصولگرایان وجود خواهد داشت که با توسل به پوپولیست های اقتصادی و سياسي، دوباره رای جامعه را به سبد خودشان سرازیر کنند. گر چه تجربه پیشین این احتیاط را ضروری میسازد که شخص پوپولیست، بعد ها به آفت این جریان سیاسی بدل نشده و برای خود آنها دردسر ساز نشود. اما به هر حال سرخوردگی سیاسی میتواند زمینه ساز بهره برداری اصولگرایان در آینده باشد.
ابتکار عمل به سبک رقیب
در اين سالها علاوه بر امر اقتصاد، بسیاری از مردم، از ترس تندروی ها در محدود کردن آزادی های اجتماعی، تجاوز به حریم خصوصی و نادیده گرفتن حقوق شهروندی به رقبای اصولگرایان رای دادند. در عین حال چون قدرت ایجاد تحول در زمینه های مورد اشاره در اختیار نهادهای اصولگراست، دولت های اصلاح طلب یا اعتدالی از تغییر آنها عاجزند. نمونه بارز اینکه مساله به ظاهر سادهای مثل مجوز ورود بانوان به استادیوم ها، همچنان بدون راهحل مانده و دولت نيز به تنهايي قادر به حل آن نیست.
با این حال شعار و ژست تساهل و میل به اعطای آزادیهای اجتماعی، رای فراواني را برای رقبای اصولگرایان کسب کرده است. به همین دلیل ممکن است اصولگرایان برگ برندهای از آستین بیرون آورند و آن شخصی با وجهه میانه روی خواهد بود که همان وعدههای دیگران را برای اعطای حقوق شهروندی و غیره به مردم تحویل دهد. اما این بار با گرایش اصولگرایی، قدرت اقناع کننده ای برای وعده های تحولگرای خودش نشان خواهد داد. مهرهای که نه مثل قالیباف و رضایی سوخته باشد و نه مثل بعضی دیگر تابلو دار؛ یک نیروی تازه نفس، خوش رو، لبخند به لب و روشنفکر (دستكم در ظاهر) که اعتماد طبقه متوسط را به خودش جلب کند و بدل استراتژی اصلاح طلبان در جلب افکار عمومی را به خودشان بزند.
با این وصف اصولگرایان امکان يك بازگشت قدرتمندانه را خواهند داشت. این امر به میزان برنامه ریزی و درایت آنها بستگی دارد و صد البته اینکه ضعف و غفلت دولت حاضر هم زمینه ساز سقوط جریانهای سیاسی وابسته به آنها خواهد شد. شرح حال این روزهای اصولگرایی، باور به این شعر اقبال لاهوری است که:
گمان مبر که به پایان رسید کار مغان/هزار باده ناخورده در رگ تاک است
پ
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان
اپلیکیشن برترین ها
را نصب کنید.
ارسال نظر