جریانی از انقلابیون سابق وجود دارد که این روزها به جهت سیاسی بسیار افسردهاند. افسردگیشان نیز در دو حالت کاملاً مشهود است؛ یا خانهنشین شدند و به کسب و کارشان مشغولند یا نان اصولگرایی میخورند و حلیم اصلاحطلبی و غیرانقلابیها را هم میزنند.
محسن مهدیان: جریانی از انقلابیون سابق وجود دارد که این روزها به جهت سیاسی بسیار افسردهاند. افسردگیشان نیز در دو حالت کاملاً مشهود است؛ یا خانهنشین شدند و به کسب و کارشان مشغولند یا نان اصولگرایی میخورند و حلیم اصلاحطلبی و غیرانقلابیها را هم میزنند.
اما ریشه این افسردگی که بعد از انتخابات حالت مزمن به خود گرفته، کجاست؟
برخی ممکن است عامل اصلی افسردگی را شکست انتخاباتی بدانند، ولی واقعیتها به جهت تاریخی فراتر از پیروزی این و آن است. اساساً افسردههای سیاسی مساله را تحلیل و تهدیم انقلاب میدانند.
اما علت این افسردگی در دو عامل کلیدی است. اگر نسبت به این دو عامل خودآگاهی صورت نگیرد این ویروس خطرناک که روح و روان فرد را مغشوش میکند و نخستین اثرش، زائل شدن انقلابیگری است، بهسرعت دامنگیر میشود. عامل نخست انفعال در برابر رشد سرطانی اخبار فساد است. این جریان بهشدت مقهور و منهزم اخبار فساد است. معتقد است این حجم از اخبار فساد، نمایشی از خاک گرفتن جمهوری اسلامی است. اعتقاد دارند جامعه، مشحون از فساد اخلاقی تا فساد سیاسی و اقتصادی است.
کشور تا گردن در اخبار قتل و غارت و فقر و تباهی و حوادث فرو رفته است و حرفی از ارزش و آرمان خریدار ندارد. عامل دوم نیز تصویری است که از مردم دارند. معتقدند غربزدگی جان و روح مردم را تسخیر کرده است و گرایشهای سیاسی و انتخاباتی مردم برآمده از شلحجابی و مصرفگرایی و تجددخواهی و رفاهطلبی است و حرف از انقلاب و امام و شهدا گوششنوا ندارد. اما این گروه دچار یک اشتباه تودرتو و عمیق هستند که به اختصار توضیح میدهم.
اشتباه نخستشان ناشی از عدم شناخت رسانه جدید و منکوب شدن مقابل قدرت اسحاری و افسونی شبکههای اجتماعی است.
اینکه اخبار تلخ و تباهی از پلشتیهای سیاسی و اجتماعی در حال گسترش است بیش از آنکه ناشی از تغییر وضعیت جامعه باشد «خروجی ذاتی رسانه جدید» و «بیهنری رسانهچی» هاست. این فسادها پیشتر هم کموزیاد وجود داشته اما قدرت بهرخنماییاش با شکلگیری رسانههای جدید فزونی یافته است. از سویی بیهنری رسانهای باعث شده است جذابیت و مشتری گرفتن تنها در سادهترین حالت آن یعنی بیان استثناها و موارد نادر متوقف شود.
مهمترین عامل شکست انتخاباتی اصول گراها نشستن و فرو رفتن در شبکههای اجتماعی بود؛ همان خطای فاحش هنوز هم قربانی میگیرد. هجوم سرسامآور تولیدات شبکههای اجتماعی در کنار بیهنری رسانهچیها، تصویری غیرواقعی از جامعه ارائه میکند و این یک حقیقت است. و اما اشتباه دوم این جریان، ناشی از سطحی نگری و ظاهربینی است. این افراد برخلاف ادعایشان، دینداری مردم را در سطح دینداری عربستان تقلیل دادهاند و تصور میکنند تدین تنها در پوسته ظاهری مناسک و حجاب و غیره است و تراز تقواسنجیشان فراتر از ظاهر مردم فهم نمیکند.
حال آنکه دین این مردم در لایههای پنهان وجودیشان نهفته است که در بزنگاههای تاریخی مثل «ظلمستیزی» و «دادخواهی برای مظلوم» و «معنویتگرایی» و «خدمترسانی به هم نوع» و غیره «ظهور انقلابی» دارد. ظاهر بخشی از مردم درگیر مظاهر دنیای تجدد است اما دلشان در جبهه حق است و کشش توحیدی دارد.
این افراد را این روزها از مواضعشان بشناسید. در جبهه انقلاب نشستهاند و برای شلانقلابیها مینویسند و دلشان از ستودن و مرحبا و حبذاهای سیاسی رقیب غنج میرود. حال آنکه خیال باطلی دارند؛ مردم پای صندوق به «صاحبان اصلی این گرایشها» رأی میدهند نه رونوشتهای «مذبذبین افسرده».
پ
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان
اپلیکیشن برترین ها
را نصب کنید.
ارسال نظر