جاوید قرباناوغلی در روزنامه شرق نوشت: مجلس نمایندگان آمریکا در اقدامی در راستای رویکرد جدید کاخ سفید، طرح بهاصطلاح فراجناحی تحریمهای جدیدی را با هدف افزایش فشار به ایران برای توقف یا تحدید برنامه موشکهای بالستیک تصویب کرد. با این مصوبه مرحله دیگری در افزایش تنش بین تهران و واشنگتن و غامضترشدن آینده برجام رقم خورد.
جاوید قرباناوغلی در روزنامه شرق نوشت: مجلس نمایندگان آمریکا در اقدامی در راستای رویکرد جدید کاخ سفید، طرح بهاصطلاح فراجناحی تحریمهای جدیدی را با هدف افزایش فشار به ایران برای توقف یا تحدید برنامه موشکهای بالستیک تصویب کرد. با این مصوبه مرحله دیگری در افزایش تنش بین تهران و واشنگتن و غامضترشدن آینده برجام رقم خورد.
با اینکه به عقیده برخی از تحلیلگران، تحریمهای جدید در عرصه عمل چیزی فراتر از آنچه درحالحاضر در حال اجراست، نخواهد بود؛ ولی روشن است که جنبههای روانی این مصوبه تأثیرات منفی معتنابهی در تصمیمات بنگاههای اقتصادی جهان در همکاری با ایران خواهد داشت و تنش و جنگ لفظی بین تهران و واشنگتن وارد مرحله جدیدی خواهد شد. در کنار تأثیرات مخرب مصوبه اخیر بر توافق هستهای، در صورت فقدان ارادهای دوطرفه ممکن است با اشتباه محاسباتی یکی از دو طرف یا شیطنت کشوری ثالث، این ماجرا به مرحلهای ارتقا یابد که کنترل آن ممکن نیست.
در تاریخ آمریکا، رؤسای جمهوری که با تکیه بر عقلانیت، مهارتهای مذاکراتی و حمایت افکارعمومی توانستهاند بر معضلات پیچیده جهانی غلبه کرده و گرههای سخت را با عبور از موانع کنگره و سنا، بدون توسل به زور و با مهارت دیپلماتیک بگشایند، بسیار اندک و انگشتشمارند. از یاد نبردهایم که جورج بوش در مقابل اقدام سخاوتمندانه ایران در دوران دولت اصلاحات در همکاری با آمریکا برای غلبه بر طالبان، ایران را در کنار دو کشور دیگر محور شرارت خواند.
مقایسه این رفتار و رویکرد با اقدامات اوباما در دوران ریاست بر کاخ سفید در رابطه با ایران، نمایانگر واقعیتی است که انکار آن دور از انصاف است. تصور اینکه اگر در این دوران بهجای اوباما شخص دیگری (و نه حتی جورج بوش) بر مسند قدرت در کاخ سفید بود، پرونده هستهای ایران میتوانست چه فاجعهای برای همه طرفهای درگیر در پی داشته باشد، چندان دور از ذهن نیست. امروز که ماجراجویی و رفتارهای ناهنجار دونالد ترامپ و اصرار او بر بدعهدی، نقض و خروج از برجام را در مقابل خود داریم، نقش آمریکای تحت رهبری باراک اوباما در خلق «برجام» بیش از گذشته برجسته و پرفروغ مینماید. اوباما و تیم برگزیده او در مذاکرات، به مثابه لوکوموتیوی بود که این قطار را به مقصد رساند. این گزاره که به تکرار بر آن تأکید شده، واقعیت انکارناپذیری است که مذاکرات ایران با قدرتهای جهان در واقع مذاکره ١+١ بین ایران و آمریکا بود و نه مذاکره ١+٥. کسانی که از جزئیات مذاکرات مطلع هستند، بر این نکته معترفاند که در مقاطعی، تیم مذاکرهکننده آمریکا تحت هدایت جان کری، بسیار منعطفتر از دیگر کشورهای ١+٥ و حتی روسیه بود.
امروز دوران اوباما در آن کشور سپری شده و مقدرات کاخ سفید در دست رئیسجمهور ماجراجویی است که با ابتداییترین مفاهیم حاکم بر روابط بینالملل بیگانه است و تعمدا به ستیز با آن برمیخیزد. در شرایطی که ترامپ و متحدان جنگطلب آن بر طبل دشمنی و تحریک افکار عمومی جهان علیه ایران میکوبند، سؤال اصلی این است که چگونه باید از «تونل وحشت ترامپ» با کمترین هزینه عبور کرد، برجام را بهعنوان دستاورد بزرگ حفظ کرد و منطقه را از خطر جنگی دیگر نجات داد؟ این سؤالی است که پاسخ آن و یافتن راهکارهایی برای مدیریت این مرحله فارغ از کشمکشهای داخلی وظیفه همه مسئولان و بلکه جناحهای سیاسی است.
رصد اقدامات نهادهای تصمیمگیر آمریکا در ارتباط با ایران و تحرکات و اظهارات ناصواب متحدان آن، نمایانگر اتحادی نامیمون بین مخالفان و آمادهسازی منطقه و جهان برای اقدامی شرورانه درباره ایران است که باید آن را جدی گرفت و تا قبل از رسیدن تحولات به نقطه بازگشتناپذیر، از بروز فاجعهای دیگر در منطقه جلوگیری کرد. ما در مقابل کسی قرار گرفتهایم که جورج بوش که دو جنگ ویرانگر را در منطقه ما رهبری کرد، در مقابل اقدامات افراطی او زبان به اعتراض گشوده و او را با القابی مانند «زورگو، متعصب و خشکاندیش» توصیف میکند.
رونالد ریگان، در پاسخ به انتقادها درباره ماجرای مک فارلین خطاب به مردم آمریکا گفت؛ جغرافیا به ما توضیح میدهد که چرا من این تصمیم را اتخاذ کردم. این سخنان نمایانگر اهمیت استراتژیک ایران از منظر ژئوپلیتیک است و با وجود تغییرات سیاسی در منطقه در دو دهه گذشته کسی نمیتواند منکر این واقعیت باشد که اهمیت و ارزش ژئوپلیتیک ایران حتی برای رئیسجمهور ماجراجو و نهادهای تصمیمگیر آمریکا مهمتر از معاملات میلیاردی با عربستان سعودی است.
اگرچه در پرتو شرایط کنونی تصور دستیابی به توافق با آمریکا در اختلافات دوجانبه و بحرانهای منطقه دور از واقعبینی است، با وجود این دنیای سیاست هیچوقت سیاه و سفید نیست و میتوان حتی در سختترین شرایط نیز درهای دیپلماسی را همچنان باز نگاه داشت. به یاد داریم که تلاقی منافع ایران و آمریکا در طول سالهای گذشته در بحرانهایی مانند افغانستان و عراق و همکاریهای دو کشور در رهایی از رژیم منحط طالبان و دیکتاتوری صدام در دوره حاکمیت جورج بوش که از نئوکانها بود، رقم زده شد.
به نظر میرسد در این مرحله، باید از دستزدن به اقداماتی که هرچند از موضع قدرت بوده ولی باعث تحریک و تحقیر فرد ماجراجویی مثل ترامپ است، بهشدت پرهیز کرد. این امر مغایرتی با پیگیری مقتدرانه قدرت دفاعی کشورمان که از منطقی قوی برای روزآمدکردن برخوردار است، ندارد. همچنین اگرچه باید از ظرفیت اروپا برای حفظ برجام استفاده کنیم و سه کشور امضاکننده توافق باید در مقابل بدعهدی و نقض مکرر برجام از سوی آمریکا ایستادگی کنند، ولی نباید دامنه تنش با آمریکا به سطحی ارتقا یابد که کشورهای جهان را در مقابل انتخاب قرار دهد. چه آنکه در چنین شرایطی تردید نباید کرد اروپا بهویژه در موضوعات غیربرجامی، در کنار آمریکا قرار خواهد گرفت.
در کنار این اقدامات ضروری است با تدبیر و راهبرد تجربهشده «مذاکره و دیپلماسی» بر اساس منطق «برد- برد» مشکلات با همسایگان منطقه را حلوفصل کرد. اقدامات ترامپ و جنگافروزان حامی او استفاده ابزاری از شرایط منطقه و احیای ایرانهراسی است. برهمزدن آرایش مخالفان منطقهای ایران در استفاده از قدرت تخریبی ترامپ نیازمند عادیسازی روابط ایران با این کشورهاست. برگزاری آرام مراسم حج سال جاری و رفتار ظاهرا دور از انتظار حکام سعودی با حجاج ایرانی دلیل روشنی بر آمادگی این کشور در مدیریت بحران روابط با ایران است. زیادهگویی الجبیر ناشی از تحقیر این کشور در سوریه و عراق و مهمتر از این دو در یمن است. شرایط کنونی که ایران دست بالا را در منطقه دارد بهترین زمان برای گشودن کانالهای دیپلماتیک و عبور از بحران روابط با ریاض است.
پ
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان
اپلیکیشن برترین ها
را نصب کنید.
نظر کاربران
مشکل ملت فقط ترامپ نیست.اگه ترامپ دیوانست پس چرا مجلس سنا و کنگره به طرح های ترامپ رای مثبت می دهند؟
کار ما فرصت سوزی است و داشتن یک خود بزرگ بینی