چیزی که ترامپ میفروشد و عربستان میخرد
روزنامه شرق در گفت وگویی با سیدمحمد صدر مشاور وزیر خارجه ایران و عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام، نوشت: عربستان به دلیل حاکمیت ناپخته، تصمیمات نابخردانهای علیه ایران میگیرد. اما ایران و عربستان سرنخهای مشترکی برای همکاری با همدیگر دارند؛ یکی از این مسائل موضع مشترک ایران و عربستان درباره اقلیم کردستان عراق است.
سخنرانی ترامپ درباره برجام و در مخالفت با جمهوری اسلامی ایران، به معنی تعیین استراتژی جدید آمریکا علیه ایران، خیلی با استقبال بینالمللی مواجه نشد؛ این عدم همراهی هم در اروپا و در میان متحدان آمریکا و هم در کشورهای منطقه اتفاق افتاد. آنها صحبتهای ترامپ را علیه ایران تأیید نکردند. با توجه به سابقه تاریخی، اتحادیه اروپا همیشه جزء متحدان آمریکا بوده است؛ در میان این متحدان، انگلستان ویژگیهای خاصی دارد که با بقیه کشورها متفاوت است؛ از قبل تشکیل اتحادیه اروپا و تشکیل اتحادیه فولاد و بازار مشترک اروپا، همه کشورهای اروپاییها به انگلیس بهعنوان متحد اصلی آمریکا نگاه میکردند.
آنها میگفتند انگلیس بیش از آنکه وابستگی اروپایی داشته باشد، وابستگی آمریکایی دارد. در این همراهی تشابه زبانی و ارتباطات داخلی و سابقه فرهنگی هم اثرگذار است. نکته جالب این است که همین متحد تاریخی آمریکا در اروپا با سخنرانی اخیر ترامپ مخالفت کرد. «ترزا می»، نخستوزیر بریتانیا پایبندی ایران به توافق برجام را تأیید کرده و در همراهی با آلمان و فرانسه، خواهان پابرجاماندن این توافق است. در منطقه هم رژیمهایی که از ترامپ حمایت کردند، عربستانسعودی، اسرائیل و امارات متحده عربی بودند. البته تکلیف اسرائیل مشخص است.
ولی درباره حمایت عربستان از ترامپ باید به نکاتی توجه شود؛ عربستان بهدلیل حاکمیت ناپختهای که الان در آنجا حاکم است، تصمیمات و مواضع نابخردانهای علیه ایران میگیرد؛ عدم حمایت از برجام از همین تصمیمات است. این نوعی بدهبستان بین عربستان و آمریکاست و من این را به «موضعفروشی دوجانبه» تعبیر میکنم.
ترامپ پول عربستان را میخواهد و عربستان هم که فعلا روی موضع دشمنی با ایران جدی شده است، به موضع آمریکا علیه ایران نیاز دارد. آنها میخواهند ترامپ را در جهت دشمنی با ایران با خود هماهنگ کنند. در نتیجه به ترامپ فشار میآورند تا او مواضعی علیه ایران بگیرد و عربستان هم این مواضع را تأیید کند. یعنی رفتار امروز ترامپ و عربستان یک بدهبستانی است که ترامپِ تاجرپیشه با پول عربستان، مواضع ضدایرانی میگیرد و با فروش اسلحه به عربستان، به این وضعیت و دشمنتراشی در جهت منافع آمریکا دامن میزند.
من عربستان را هم در مسیریابی سیاستهای ترامپ مؤثر میدانم. سعودیها و متحدانشان ازجمله امارات و برخی دیگر از کشورهای حاشیه خلیجفارس متأسفانه سیاستی غلط در منطقه در پیش گرفتهاند و بهخاطر این سیاستها باجهای بزرگی هم دادهاند. ٤٦٠ میلیارد دلار قرارداد تسلیحاتی که عربستان با دولت جدید آمریکا بسته است، در همین چارچوب قرار میگیرد. ترامپ تاجرمسلک است؛ تقابل با ایران و همراهی با عربستان در چنین معادلهای کاملا قابل درک است. در مقابل چیزی که از سعودیها میگیرد، مواضع ضدایرانی به آنها تحویل میدهد. بهکاربردن نام غلط برای خلیجفارس هم دقیقا در همین چارچوب قابل تحلیل است. صحبتهای دونالد ترامپ با وجود تبلیغات بسیار زیادی که روی آن شد، جایگاهی در جامعه بینالملل پیدا نکرد.
سیاستهای اعلامی اروپا در این زمینه (برجام) با سیاستهای اعمالی آنها یکی و همجهت است و تفاوتی ندارد؛ بههمیندلیل آنها به صورت خیلی جدی، از برجام حمایت میکنند. درعینحال شرکتهای فرانسوی، آلمانی، ایتالیایی و انگلیسی ارتباط اقتصادی-تجاری با ایران برقرار کردهاند. نکته مهم اینکه زمانی سیاستهای اعلامی با سیاستهای اعمالی متفاوت خواهد بود که ترس وجود داشته باشد؛ یعنی طرف خواستهای داشته باشد ولی از اعلام آن به صورت علنی بترسد.
اروپا ممکن است از آمریکا بههر دلیلی بترسد؛ این ترس، نظامی و سیاسی نیست؛ بلکه اقتصادی است. اما اروپا از ایران نمیترسد. پس پاسخ این سؤال که آیا حمایت اروپا از برجام سیاست اعلامی است یا اعمالی، این است: سیاست اعلامی-اعمالی اروپا درباره برجام یکی است. اما آیا این سیاست فقط به خاطر ایران است؟ پاسخ من به این گزاره منفی است؛ اروپا الان در پی ایجاد نقش جدیتر و مهمتری در جامعه بینالمللی و در جهان امروز است. با وجود ترامپ، اروپا به دنبال نقشآفرینی بدون آمریکاست. بحث کنارگذاشتن ناتو هم در این قالب قابلطرح و معنادار است؛ اخیرا ترامپ سخنرانی تحقیرآمیزی داشت که در آن به اروپا میگفت امنیت شما را آمریکا تأمین میکند، پس باید هزینه آن را بپردازید.
اروپا الان برجام را که یک توافقنامه بینالمللی است، منشأ قدرت برای خود میداند. توافق برجام زیر نظر و تلاش اتحادیه اروپا انجام شده است؛ «کاترین اشتون» و «فدریکا موگرینی» آن توافق را پیگیری کردهاند و آمریکا هم عضو آن بود. برجام برای اروپا پرستیژ قدرت است و اگر این توافق به هم بخورد، به معنی این است که اروپا دیگر نمیتواند در دنیا، اجماعی بینالمللی برای کاری پیش بگیرد و تلاشهای او در اجماعسازی به بنبست میرسد یا با مانع بزرگتری مواجه میشود. برای همین اروپا به معنای واقعی میخواهد برجام را حفظ کند. برای همین من معتقدم سیاست آنها در ارتباط با برجام هم اعلامی است و هم اعمالی.
واقعیت این است اقتصاد آمریکا، اقتصاد بزرگ و گستردهای است؛ نقش دلار در روابط تجاری بینالمللی نقشی جدی است. حجم رابطهای که اروپا با آمریکا دارد یا رابطه اقتصادی که چین با آمریکا دارد، بسیار بالاست. درحالحاضر حدود ٥٠٠ میلیارد دلار چین در روابط تجاری خود با آمریکا مازاد دارد؛ یعنی واردات آمریکا از چین و برعکس، ٥٠٠ میلیارد دلار بهنفع چین است. این مسائل بر سیاست تأثیرگذار است. اروپا هم ارتباط تجاری-اقتصادی بزرگی با آمریکا دارد؛ مهمتر اینکه خیلی از شرکتهای اروپایی شرکتهای بینالمللی، یعنی اروپایی -آمریکایی هستند.
اینها در مسائل تجاری-سیاسی تأثیرگذار است. حتما شنیدهاید مثلا فلان بانک اروپایی از سوی آمریکا جریمه شده است. اینها واقعیتهای جهان امروز هستند. از طرفی شرکتهای اروپایی و آمریکایی دستوری اداره نمیشوند. محتمل است که این شرکتها منافع خود را در نظر گرفته و بگویند به خاطر منافع کوچک، منافع بزرگتر را از دست نمیدهند.
بله دقیقا! مهمترین دلیل این عادیسازی همین حمایت اروپا در مقابل آمریکا از ایران است. این نکته بسیار مهمی است و نباید این را نادیده بگیرید. همین که اتحادیه اروپا برای حمایت از برجام، جلوی آمریکایی که متحد اصلی و قدرت برتر اقتصادی دنیا به شمار میرود ایستاده، به این معناست که دیپلماسی ایران در اروپا موفق بوده است؛ چه در ارتباط با مذاکراتی که به برجام منتج شد و چه در ارتباط با روابط اقتصادی بعدی و حتی روابط سیاسی و دیپلماتیک. دیپلماسی ایران در اروپا به هدف خود رسیده است.
عربستانسعودی تحلیل غلطی از وضعیت سیاسی منطقه دارد که نتیجه آن موضعگیری اشتباه در مورد ایران است. اما آن تحلیل غلط چیست؟ تحلیل عربستان بر این مبنا استوار است که آنها فکر میکنند نفوذ ایران در منطقه افزایش یافته و این مسئله برای عربستان که رقیب ایران است، میتواند خطرناک باشد. ولی واقعیت اینگونه نیست. اگر عربستان ائتلاف ضدتروریستی تشکیل میدهد، ایران بهترین همپیمان علیه تروریسم است.
اگر ایران نبود، داعش سوریه و عراق را میگرفت و سراغ خود عربستان میرفت؛ چنانکه القاعده چنین کرد. این تحلیل غلط از منطقه، سبب میشود که عربستان پیام دوستی دکتر روحانی، رئیسجمهوری ایران را به درستی دریافت نکند. اشتباه دیگر اینکه عربستان خیال میکند برای مقابله با ایران که نفوذ آن در منطقه در حال گسترش است، باید به تروریسم متوسل شود. با همین تئوری، آنها در مقطعی القاعده و اخیرا داعش را پشتیبانی میکردند.
یعنی عربستان فکر میکند از طریق حمایت از تروریسم، ایران را تضعیف میکند. برای ضربهزدن به ایران از تروریسم و داعش در سوریه که دوست ایران است، حمایت میکند. نتیجه این تحلیل غلط از شرایط منطقه باعث شده که عربستان مواضع منفی علیه ایران بگیرد که در این میان به آمریکا متوسل شود. البته ما اخبار زیادی در اختیار داریم که عربستان در این راه به اسرائیل هم متوسل شده و آنها را دشمن خود نمیبیند و ایران را دشمن خود میداند.
در موضعگیری عربستان علیه ایران چند محور دخالت دارد؛ قبلا اختلاف شیعه و سنی که استعمار و در رأس آن انگلستان با سیاست «اختلاف بینداز و حکومت کن»، آن را تبلیغ میکرد، مورد توجه بود. البته بحث رقابت دولتها با همدیگر مسئله درستی است. ایران و عربستان همیشه با هم رقیب بودهاند؛ این ربطی به شیعه و سنی و حکومت جمهوری اسلامی یا نظام سلطنتی ندارد. در زمان پهلوی هم رابطه دو کشور بر مبنای رقابت استوار بود؛ آمریکا شاه را بهعنوان ژاندارم منطقه انتخاب کرده بود، ولی عربستان را هم حمایت میکرد.
این دو کشور، کشورهای بزرگی در منطقه هستند. رقابت طبیعی است و تمام کشورها به دنبال منافع خود هستند، ولی گاهی در تضاد منافع، رقابت کشورها به تخاصم میرسد. ما نباید اجازه دهیم رقابت خصمانه شود. ایران و عربستان در دوره آقای سیدمحمد خاتمی هم رقابت داشتند، اما رقابت آنها دوستانه بود. یکی دیگر از تحلیلهای نادرست عربستان، بحث هلال شیعی است؛ این توطئهای است که ریشه در اختلافآفرینی شیعه و سنی دارد. مبنای حکومت ایران، انقلاب اسلامی بوده است.
رهبری این انقلاب مرجع تقلید شیعه، امام خمینی بود. چه کسی سخن از انقلاب شیعی ایران شنیده است؟ آیا امام خمینی از انقلاب شیعه گفته است؟ امام همیشه از انقلاب اسلامی سخن گفته است. رهبری انقلاب بههیچوجه مذهبی فکر نکرده، بلکه دینی فکر کرده و دنبال منافع کل مسلمانها بوده است. بنابراین پایهگذاری حکومت جمهوری اسلامی براساس منافع جهان اسلام بوده است، اما متأسفانه تبلیغات بهگونهای است که گویا ایران دنبال منافع شیعه است. هیچ کشوری به اندازه ایران از فلسطین دفاع نمیکند. بیش از ٩٠ درصد مردم فلسطین سنیمذهب هستند، اما چون مظلوماند، ایران از آنها دفاع میکند. من تأکید میکنم دشمنی آمریکا با ایران بر سر قضیه اسرائیل است. آنها با تروریسم، پرونده هستهای یا نفوذ ما در منطقه مشکل ندارند.
مشکل آمریکا با ایران بر سر اسرائیل است. آنها نگران این هستند که اگر ایران به بمب هستهای دست یابد، بر سر اسرائیل فرود آید یا اینکه اگر آمریکا بحث تروریسم را مطرح میکند، تروریسم موردنظر او حزبالله و حماس است که با اسرائیل میجنگند. هلال شیعی که پادشاه اردن آن را مطرح کرده به این معنی است که ایران پشت مرزهای اسرائیل میآید. ایران از طریق دشمنی با آمریکا، مشکلات سیاسی و اقتصادی برای خود ایجاد میکند تا از فلسطین تمامسنی دفاع کند. این کجا به سیاست شیعهگری ربط دارد؟! این همان دامهایی است که عربستان داخل آن افتاده یا دوست دارد خود را در آن دام بیندازد.
ما موفقترین دوره دیپلماسی را در دوران آقای خاتمی تجربه کردهایم. این را دوست و دشمن با هم میگویند؛ رابطه ایران با اروپا، کشورهای منطقه، کشورهای آسیایی و سازمان ملل در حد عالی بود. البته دیپلماسی امری دوجانبه است. نمیشود طرفی صددرصد به برقراری رابطه راضی و طرف دیگر از آن ناراضی باشد. اگر طرف مقابل ارادهای برای شنیدن نداشته باشد، این دیپلماسی پیش نمیرود. بعضی دولتها منافع خود را در دشمنسازی با دیگری میبینند. این دیگرسازی یا بر مبنای درست استوار است یا غلط؛ عربستان بر مبنای غلط درباره ایران تصمیمگیری میکند. البته دیپلماسی فعال میتواند این شرایط را بهتر کند، اما همیشه ممکن نیست.
البته آنها هم به نکاتی اشاره میکنند که بر این روابط تأثیر سوء داشته است؛ مثلا دوره آقای احمدینژاد در بدترشدن روند این رابطه تأثیرگذار بود؛ ولی عربستان باید بداند که دولت در ایران عوض شده است. آنها باید به این مسئله توجه کنند که ایران سیاست دیگری را در پیش گرفته است.
حمله به سفارت عربستان در چارچوب اهداف و منافع عربستان بود. اینکه چه کسانی این کار را انجام دادند، من اطلاعی ندارم و اظهارنظر هم نمیکنم، اما نتیجه این رفتار در جهت منافع عربستان پیش رفت. عربستان برای دشمنتراشی با ایران به دنبال بهانه بود و میخواست روابط خود را با ایران قطع کند؛ با حمله به سفارت عربستان این بهانه مهیا شد. آتشزدن سفارت خیانت بزرگی بود که انجام شد؛ اینکه آیا افرادی که دست به این کار زدند، خائن هستند یا نه باید دادگاه تصمیم بگیرد، ولی این خیانت بزرگی بود در حمایت از عربستان؛ طوری که تلاشهای بعدی دولت نتوانست این اقدام را خنثی کند.
حتما اینگونه است، اما اراده سیاسی مطرح است. موقعی اراده سیاسی طرف این است که هر اتفاقی بیفتد دشمنی را با ایران ادامه میدهم، در این صورت این مسائل تأثیرگذار نیست. اگر اراده سیاسیای باشد که به دنبال این چراغسبزها باشد مؤثر خواهد بود؛ مثلا درباره تشکیل دولت در لبنان که مدتها رئیسجمهور و نخستوزیر نداشت، این نظر وجود دارد که توافق ایران و عربستان باعث شد این دولت تشکیل شود. یا توافق در اوپک بر سر قیمت نفت. منافع مشترک وجود دارد. مهم آن اراده سیاسی و خواسته است که باید آنها بخواهند.
جزء اصول سیاست خارجی ایران، گسترش روابط با کشورهای همسایه اسلامی و بعد کشورهای جهان سوم و دنیاست. همه کشورهای حوزه خلیجفارس همسایه و اسلامی هستند. همسایگی در روابط بینالملل بسیار مهم است؛ چون اگر کشورهای دور بخواهند مشکل ایجاد کنند، از طریق همسایه ایجاد میکنند. جنگ عراق علیه ایران با حمایت آمریکا بود؛ اما عاملش صدام بود. حکومت شاه در چارچوب غرب و آمریکا بود و جزء متحدان آمریکا محسوب میشد. شوروی رقیب آمریکا، ولی همسایه ایران بود. شاهی که متحد و دوست آمریکا و دنبال منافع آمریکا در منطقه است، به دلیل همسایگی با شوروی رابطه برقرار میکند.
نهتنها روابط اقتصادی وجود داشت، بلکه بین ارتش شاه و شوروی رابطه نظامی بود، برای مثال کامیون در حوزه حملونقل ریلی ارتش شاه با کمک کامیون نظامی شوروی انجام میشد. شاه میدانست همسایه باید با همسایه رابطه برقرار کند. این در چارچوب سیاست همه کشورهای دنیاست. همه کشورها در این چارچوب قرار میگیرند و ایران سعی کرده با اینها رابطه خوبی داشته باشد. در دوره اصلاحات، بهترین رابطه حاکم بود؛ ولی در مقطع هشتساله دولت احمدینژاد این رابطه افول پیدا کرد.
جمله خود را برعکس بیان کنید؛ ما با همه این کشورها رابطه خود را در قالب دوستی و منطق پیش میبریم. بهتر است بگوییم کویت منطقیتر از امارات و عربستان در قبال ایران عمل کرده است. آنها عملکرد عربستان را بهنفع جهان عرب، جهان اسلام و منطقه نمیدانند؛ ولی همبستگی عربی با همدیگر دارند که بحثی جداگانه است، اگرچه نمیخواهند مثل عربستان عمل نکنند.
عمان بهترین دوست ایران در خلیجفارس است.
الگوی سیاست خارجی ما در منطقه باید همان الگوی سیاسی دولت اصلاحات باشد؛ الگویی بر مبنای تعامل، گفتوگو و اقناع طرف مقابل مبنی بر آنکه روابط دوستانه ما با یکدیگر، بهنفع منطقه است و از سوءاستفاده قدرتهای بزرگ جلوگیری میکند. برخی معتقدند در پی تنشهایی که میان دولت جدید آمریکا و ایران پیشآمده، بهتر است ایران به سمت حل مشکلات خود با عربستان قدم بردارد؛ یعنی کلید حل مشکلات ما را بهویژه در منطقه، در تنشزدایی با عربستان میدانند؛ نظر شما چیست؟
جمهوری اسلامی ایران همیشه دنبال گسترش روابط با همسایگان و کشورهای اسلامی بوده است. این جزء سیاستهای کلی ماست و انصافا در دوره ریاستجمهوری آقای روحانی از همان روز اول این سیاست بروز پیدا کرده است. چهار سال پیش، وقتی آقای روحانی بهعنوان رئیسجمهور انتخاب شد، در نخستین سخنانی که در بُعد سیاست خارجی داشت، از تنها کشوری که نام برد، عربستان بود.
آقای روحانی و تیم سیاست خارجی دولت از روز اولی که مستقر شدهاند، ترمیم روابط با عربستان را در دستور کار داشتهاند و در این راستا حرکت کردهاند. متأسفانه طرف مقابل پاسخ مثبت نداده است. خب رابطه سیاسی یک بحث دوجانبه است و دو طرف باید استقبال کنند. عربستان اکنون سیاستخارجی خود را بر مبنای همکاری با ترامپ و گسترش گروههای تروریستی تعیین کرده است. تا زمانی که این سیاستها اصلاح نشود، طبیعتا بحث رابطه ایران و عربستان هم راه به جایی نخواهد برد.
ارسال نظر