تکههای گلدان شکستهشده همه جا پخش شده است. با صورتی کبود بهسمت جعبه کمکهای اولیه میرود. مچ دست کبود و خونیاش را با بتادین پاک میکند. جای النگوهایی که به زور و کتک درآوردهشده، هنوز باقی است. ناگهان چشمش به جای خالی فرشی میافتد که هفته گذشته جمع کرد و با خود برد. دیگر گریه امانش نمیدهد. لعنت به زمانی که او را دید. لعنت به خانهای که همه چیز آن بر مدار اعتیاد میچرخد!
روزنامه آرمان امروز - آرزو ضیایی: با یک جستوجوی ساده در مورد کلمه اعتیاد میتوان صدهاهزار تیتر بزرگ و کوچک در اینترنت یافت که همگی آنها یک نقطه مشترک دارند و آن نقطه راههای کمک به فرد معتاد بهمنظور رهایی از اعتیاد است. اکثر آنها شیوههای درمانی و مشاورههای روانشناسی را برای فرد معتاد بیان میکنند. کمتر تیتری را با عنوان «چگونه به خانواده فرد معتاد کمک کنیم» میبینیم. خانواده یک فرد معتاد درگیر مسائل و مشکلات بسیاری هستند.
دور از منطق نیست که بگوییم آنها نسبت به فرد معتاد بیشتر زجر میکشند، زیرا او تنها از مشکلات ناشی از اعتیاد رنج میبرد، اما خانواده علاوه بر تحمل این مشکلات از دیدن وضعیت جسمی و روحی فرد معتاد نیز در عذابند. زندگی خانواده معتاد در یک تسلسل همیشگی قرار دارد. همسر، فرزند، والدین و... فرد معتاد شاهد کتککاری و بدرفتاری او با خانواده و تلکهکردن پول از آنهاست. پس از نشئگی نیز مشاهده او مصائب روحی خاص خود را برای خانواده دارد. امیدی به بهبود وضعیت زندگی و حال خوش در این زندگی نیست.
پدر یا مادر معتاد خانواده درماندهتر از آن است که برای فرزند خود پدری یا مادری کند. رفیق و همدم روز و شب او مواد و تنها غمش خماری است. بنابراین فشار روحی وارده به خانواده اگر بیشتر از فرد معتاد نباشد، کمتر نیست، زیرا او حداقل ساعاتی از شبانهروز را بهدلیل نشئگی در بیخبری و بهقولی خوشخبری میگذراند، اما افراد خانواده ذرهذره به پایش پیر میشوند و با وجود روزهای سرد و سخت زندگی دم برنمیآورند. تنها امید آنها دیدن دوباره چهره بشاش، فکر سالم و قد رشید عزیزشان است.
افسردگی خانواده فرد معتاد، بلایی ناگزیر
بر اساس تعریف سازمان بهداشت جهانی، سلامت افراد یک جامعه نهتنها ابعاد جسمی را در برمیگیرد، بلکه بیش از همه ابعاد ذهنی و فکری شهروندان یک جامعه را شامل میشود. بر اساس تعریف این سازمان سلامت روانی در درون مفهوم کلی سلامت قرار دارد، و سلامت، یعنی توانایی کامل برای ایفای نقشهای روانی و جسمی؛ سلامت بهمعنای نبود بیماری یا عقبماندگی نیست. بهگفته رئیس اورژانس اجتماعی 89درصد از اطرافیان فرد معتاد به افسردگی دچارند
. میزان افسردگی در میان اطرافیان فرد معتاد رابطه تنگاتنگی با مفهوم کلی سلامت دارد. در واقع 89درصد از اطرافیان فرد معتاد از مفهوم فوقالذکر سلامت بیبهره بوده و توانایی کامل برای ایفای نقشهای روانی و جسمی خود را ندارند. در جامعهای که بر اساس آمار رسمی دو میلیون و 808هزار تن معتاد دارد و اغلب آنها نیز دارای خانواده هستند، تصور آمار 89درصدی افسردگی در خانوادههای افراد معتاد بسیار ترسناک است.
درواقع جامعه با جمعیت انبوهی مواجه است که کاملا به نبود سلامت روحی در آنها ایمان دارد. دولت در سالهای اخیر نگاهی پیشگیرانه نسبت به سلامت روحی و روانی افراد جامعه داشته است؛ نمود این رویکرد را در افزایش تعداد مراکز مشاوره، غربالگری سلامت روان، تلاش بهمنظور ایجاد پرونده سلامت و... مشاهده میکنیم. با توجه به وضعیت بسیار نامناسب سلامت روان در میان خانوادههای افراد معتاد لزوم توجه و رسیدگی به مشکلات روحی و روانی آنها احساس میشود.
روانشناسان مداوم درباره اهمیت و تاثیرگذاری برگزاری دورههای مشاوره و رواندرمانی برای فرد معتاد تاکید میکنند و شرکت او در این دورهها را بخشی از فرایند درمان میدانند، اما سخنی از لزوم توجه به سلامت خانواده فرد معتاد به میان نمیآورند. اگر حمایت و امیدواری خانواده را بخشی از فرایند درمان فرد معتاد بدانیم، در صورتی که افراد خانواده دچار افسردگی باشند، فرد معتاد نیز از حمایت و مهربانی آنها بیبهره میماند و شاید دورههای درمانی خود را نیمهکاره رها کند و به منجلاب اعتیاد برگردد.
کمکم کن!
آیا کمک به خانواده فرد معتاد کمک به او نیست؟ در اکثر برنامههای تهیه و تدوینشده برای درمان فرد معتاد نقش بسیار کمرنگی برای خانواده متصور شدهاند؛ این در حالی است که آنها نقش ارزشمندی در فرایند درمان هر معتاد دارند. اگر انگیزه فرد معتاد از ادامه زندگی را خوشی و سعادت کنار خانواده بدانیم، آنگاه خانواده مانند یک کفه ترازو خواهد بود که باید همسنگ و همراستای دیگر عوامل درمان معتاد قرار داشته باشد تا برخورد و رفتار او به تعادل برسد.
اگر افراد خانواده توان پرداخت ویزیتهای گرانقیمت مشاوران را داشته باشند، برگزاری کلاسهای مشاوره برای آنها بهمنظور آگاهی از نحوه درمان یا رفتار با فرد معتاد گزینه بسیار مناسبی است. قطعا نحوه برخورد و رفتار با یک معتاد در مقایسه با فردی عادی سختیها و پیچیدگیهای خاص خود را دارد؛ در اکثر موارد خانواده در مواجهه با فرد دچار سردرگمی و بحران میشوند و نحوه صحیح رفتار با او را نمیدانند.
درحالحاضر نزدیک به سهمیلیون خانوار ایرانی بر اساس اصطلاح «اعتیاد جرم نیست، بیماری است» حداقل یک بیمار در خانه دارند که بهشدت نیازمند مراقبت و درمان هزینهبردار است. بنابراین بهوضوح میتوان دریافت که در خوشبینانهترین حالت ممکن خانواده از پس هزینه مراقبت و درمان فرد معتاد برمیآید، اما افراد خانواده بودجه کافی بهمنظور بررسی سلامت و درمان روان خود را ندارند. کودکان در خانوادههای معتاد قربانیان بعدی هستند. قطعا سلامت روان کودک تضمینشده نیست، وقتی در خانوادهای با پدر معتاد و مادر افسرده زندگی میکند.
این کودک در فضایی مسموم بزرگ میشود و هنجارهای ضدارزشی پدر برای او الگوی زندگی خواهد شد. نقش مادر در تربیت این کودک بسیار پررنگ است اما متاسفانه مادر نیز بهسبب مشکلات روحی و روانی از عهده ایفای نقش خود برنمیآید. بنابراین میتوان گفت توجه و کمک به خانواده فرد معتاد به میزان کمک به خود او مهم و حائز اهمیت است و توجه و رسیدگی به آنها انگیزه و اعتماد او را به درمان چندین برابر میکند. اگر حتی بخش کوچکی از جامعه از مشکلات روحی و روانی رنج ببرند، ورای آنکه این مشکلات تا چه میزان جدی و آسیبزا هستند، افراد آن جامعه در راستای توسعه و آبادانی قدم برنمیدارند.
لزوم افزایش سرمایه روانشناختی در خانوادهها
یک روانشناس در گفتوگو با «آرمان» بر نقش خانواده در بهبود فرد معتاد تاکید میکند و میگوید: واکنشهای طبیعی خانوادهای که یکی از اعضای آن بهطور مزمن دچار اعتیاد است، اضطراب، استرس و نگرانی است.
این احساسها ناشی از رفتارهای فرد معتاد است. مهدی حاجاسماعیلی میافزاید: در مرحله اول باید به بازتوانی فرد معتاد پرداخت؛ یک فرد بهتنهایی قادر به بازتوانی فرد معتاد نیست و نیازمند کار یک گروه است. تجربه نشان داده زور و فشار نهتنها معتاد را تشویق به ترک اعتیاد نمیکند، بلکه رفتارهای آسیبزای ناشی از اعتیاد او را بیشتر میکند. حاجاسماعیلی تاکید میکند: اعضای خانواده معتاد اولین افرادی هستند که در معرض رفتارهای آسیبزای او قرار دارند.
آنها خانوادهها باید تحت آموزشهای گروهی انجمنهایی مانند انجمن معتادان گمنام ایران( NA) قرار بگیرند. این انجمن بر مساله اصلی فرد معتاد تاکید دارند؛ مساله اصلی فرد معتاد نداشتن یک رابطه ایمن و رابطهای است که فرد در آن احساس تعلقخاطر داشته باشد.
او خاطرنشان میکند: کیفیت پیگیری ترک اعتیاد در این انجمن بهگونهای است که حلقه امنیت و احساس تعلق را بین معتادان ایجاد کند. رویکرد این انجمن الگویی برای فرد معتاد در برخورد با خانواده میشود و آنها این روش را بهمرور در نحوه رفتار با افراد خانواده نیز به کار میگیرند. حاج اسماعیلی میگوید: تابآوری خانوادهها باید در مواجهه با فرد معتاد بالا برود. در واقع سرمایه روانشناختی خانواده باید افزایش پیدا کند.
یکی از موارد مهم بهمنظور بالابردن سرمایه روانشناختی خانوادهها افزایش هوش هیجانی-اجتماعی آنهاست. او میافزاید: تمام نهادهایی که خدمات بهداشت و سلامت روان میدهند، مانند شهرداری، نظام بهداشت، آموزشوپرورش، بهزیستی و تمام نهادهایی که ادعای ارائه خدمات در حوزه سلامت روان دارند، باید بتوانند با هماهنگی درست میزان اطلاعات و مهارتهای خانوادههای معتادان را افزایش دهند. حاجاسماعیلی تاکید میکند: سیستم آموزش و پرورش یکی از مناسبترین فضاها برای مهارتآموزی به خانوادههای فرد معتاد است. البته آموزشهای ارائهشده در این سیستم باید در راستای آموزش مهارتهایزندگی و پیشگیری از آسیبهایاجتماعی باشد.
او میگوید: اگر فرایند پیگیری ترک اعتیاد معتادان بر اساس انجمنی مانند NA باشد، این انجمن نشستها و گامهایی را دارند که آن گامها معتادان را توانمند میکنند. بهدلیل آنکه یکی از عوامل تابآوری خانواده امیدواری است، وقتی خانواده امید به سلامت و بهبود را در رفتار فرد معتاد ببینند، بیشک این امید و روحیه معتاد تاثیر مثبتی نیز بر آنها خواهد داشت. حاجاسماعیلی میافزاید: در مورد پدیدههای آسیبزایی مانند اعتیاد تمام نهادهایی که بهنوعی در این زمینه فعالیت میکنند باید با یکدیگر و بهطور هماهنگ برنامهریزی و به معتادان و خانوادههای آنان خدمات موردنیاز را ارائه کنند. متاسفانه در جامعه ما برنامهریزی در این مورد سالهاست مورد غفلت قرار گرفته که لزوم توجه و رسیدگی به آن را چندبرابر میکند.
پ
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان
اپلیکیشن برترین ها
را نصب کنید.
ارسال نظر