علي شكوهي در روزنامه اعتماد نوشت: وقوع انقلاب در يك كشور را نميتوان به يك حادثه خاص يا خواست يك فرد يا برنامهريزي يك حزب سياسي و امثالهم نسبت داد. انقلابها واقع ميشوند و وقتي زمينهها و شرايط اجتماعي آن فراهم باشد، هيچ كسي قادر به جلوگيري از وقوع آن نيست. افراد و احزاب و برنامهريزيها و حوادث خاص در ظهور يك انقلاب بياثر نيستند اما اگر زمينههاي سياسي، اجتماعي، فرهنگي و اقتصادي آن فراهم نباشد، كاري از پيش نميرود.
علي شكوهي در روزنامه اعتماد نوشت: وقوع انقلاب در يك كشور را نميتوان به يك حادثه خاص يا خواست يك فرد يا برنامهريزي يك حزب سياسي و امثالهم نسبت داد. انقلابها واقع ميشوند و وقتي زمينهها و شرايط اجتماعي آن فراهم باشد، هيچ كسي قادر به جلوگيري از وقوع آن نيست. افراد و احزاب و برنامهريزيها و حوادث خاص در ظهور يك انقلاب بياثر نيستند اما اگر زمينههاي سياسي، اجتماعي، فرهنگي و اقتصادي آن فراهم نباشد، كاري از پيش نميرود.
در كشور ما هم وقوع انقلاب اسلامي از اين قواعد مستثنا نيست و به همين دليل از رخدادهاي مهمي است كه از مقطعي به بعد، كسي قادر به جلوگيري از وقوع آن نبود و البته برخي از رخدادها مانند شهادت آقامصطفي خميني در شتاب پيدا كردن حركت بزرگ اصلاحي مردم، بسيار موثر بوده است. براي تبيين تاثير شهادت آقامصطفي خميني در سرعت بخشيدن به حركت اعتراضي مردم، نيازي نيست كه به كتابها و مستندات موجود مراجعه كنم بلكه به عنوان يك شاهد عيني، برخي مشاهدات آن سالهاي خودم را مينگارم تا برگي بر خاطرات تاريخي آن حوادث هم افزوده شود. آبان سال ٥٦ به قصد ديدن طلاب انقلابي و دوستاني كه در قم با مسائل مبارزاتي درگير بودند - و البته براي زيارت حضرت معصومه(س) - سفري به قم رفتم.
معمولا در اين سفرها علاوه بر زيارت و ديدن دوستان، با مسائل سياسي روز و پشت صحنه انقلابيون و مبارزان هم بيشتر آشنا ميشديم و هم نسخههايي از اعلاميههاي جديد صادره از سوي امام يا نوار سخنرانيهاي ايشان و آثار مرحوم دكتر شريعتي را تهيه و براي تكثير به شهرستان ميبرديم و هم كتابهاي تازه منتشر شده و مفيد را براي كتابخانه «انجمن جوانان مسلمان بهشهر» خريداري ميكرديم. از سمت رودخانه قم وارد حريم حرم شده بودم كه تجمع تعدادي از طلاب در حال خواندن اطلاعيهاي كوچك روي ديوار صحن حرم توجهام را جلب كرد.
با خواندن اطلاعيه دريافتم كه «آيتالله سيدمصطفي خميني فرزند برومند آيتاللهالعظمي روحالله خميني به شهادت رسيد» و اين اولين بار بود كه نام آقامصطفي را ميشنيدم. خوب به خاطر دارم كه انتشار اين خبر مصادف با ميلاد امام رضا(ع) بود و به همين مناسبت همه حرم و مساجد چراغاني شده بودند اما چند ساعتي بيشتر طول نكشيد كه پارچههاي عزا بر سر مساجد و مدارس حوزه نصب شد و در برخي مساجد روي ريسههاي چراغ را با پارچههاي عزا پوشاندند تا نسبت به حادثهاي كه رخ داده بود، واكنش نشان دهند. بهتدريج تجمعات اعتراضي طلاب شروع شد و در سطح شهر هم نيروهاي نظامي و گارد مستقر شدند تا از تظاهرات احتمالي جلوگيري كنند. در مدارسي كه طلاب انقلابي حضور داشتند از جمله مدرسه خان روبهروي حرم، برخي از طلاب با نوشتن پلاكاردهايي خبر شهادت آقامصطفي را به مردم اطلاع ميدادند. آنان اين پلاكاردها را از بالاي سر در ورودي مدرسه به پايين آويزان ميكردند تا دست نيروهاي نظامي به آن نرسد و نتوانند آن را بكنند ولي ماموران مسلح اقدام به جمعآوري اين پلاكاردها و بهخصوص در ساعات شب اقدام به دستگيري طلبهها و جوانان هم ميكردند.
با اين حساب عملا در قم نوعي حكومت نظامي اعلام نشده ايجاد شده بود. همان شب در مسجد امام رضا(ع) در قم مراسم بزرگ ولادت امام هشتم برپا بود اما با انتشار خبر شهادت آقامصطفي، جشن مراسم حذف شد و مداحان فقط به خواندن برخي اشعار بسنده كردند. جمعي از دانشجويان و طلاب انقلابي در آن شب در آن مراسم حضور يافته بودند كه در ميان آنان هادي غفاري را به ياد دارم. آنان خواستار برپايي تجمعات اعتراضي عليه رژيم شاه بودند و جرقه حركتهاي بعدي را در همان مسجد زدند.
در روزهاي بعد هم حضور نيروهاي نظامي و انتظامي و امنيتي در سطح شهر قم ملموستر شد و هم تجمعات طلاب و روحانيون مبارز و مردم در مراسم بزرگداشتي كه در سطح مساجد بر پا ميشد، افزون گشت. جامعه مدرسين حوزه علميه قم در آن زمان وارد ماجرا شد و مراجع تقليد هم اطلاعيه دادند و استفاده از نام «خميني» در همه جا عادي شد و رژيم هم نميتوانست جلوي ايجاد اين حركت را بگيرد. در همان روزها از قول كساني شنيده بوديم كه امام خميني تعبير «الطاف خفيه الهي» را براي شهادت آقامصطفي به كار بردند و اين امر در گسترش فضاي انقلابي و برگزاري جلسات متعدد براي بزرگداشت آقامصطفي خميني در سراسر كشور قابل مشاهده بود. در قم چند مجلس بسيار مهم تشكيل شد كه با سخنراني انقلابي افرادي مانند مرحوم آيتالله خزعلي و عبدوس سمناني موجي ايجاد كرد و در تهران هم مراسم بزرگي در مسجد ارگ تهران برپا شد كه در آن دكتر حسن روحاني سخنراني كرد و براي اولين بار از تعبير «امام خميني» استفاده كرد و از آن پس اين عنوان رايج شد. در همه اين مراسم و مجالس، طلبههاي انقلابي پيشتاز بودند اما دانشجويان انقلابي هم سنگتمام ميگذاشتند.
دانشجويان كه چند ماه قبل شاهد از دست رفتن مرحوم دكتر علي شريعتي در لندن و دفن مظلومانه وي در زينبيه دمشق بودند و امكان برپايي مراسم عزا براي آن مرحوم را نداشتند، در ماجراي شهادت آقامصطفي در سراسر كشور فعال شدند و از فرصت ايجاد شده براي دامن زدن به مبارزه بهره گرفتند.در عين حال محور اين حركت را مراجع و علماي بزرگ سراسر كشور تشكيل ميدادند كه براي بزرگداشت يك عالم ديني و فرزند يك مرجع تقليد، وارد ميدان شده بودند و دستكم باعث شدند كه بردن نام «خميني» به يك امر عادي بدل شود.
فضاي انقلابي ايجاد شده بعد از شهادت آقامصطفي به حدي براي رژيم سنگين شد كه دو سه ماه بعد دست به آن اشتباه بزرگ زد و با نوشتن مقالهاي عليه امام خميني و با امضاي «رشيد مطلق»، اعتراض همگاني در قم را موجب شد و با سركوب آن اعتراض، اربعينهاي متوالي را كليد زد و از اين زمان بود كه وقوع انقلاب اسلامي در ايران حتمي و غيرقابل برگشت شد.
پ
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان
اپلیکیشن برترین ها
را نصب کنید.
ارسال نظر