موقعیت حساس روحانی
از یک سو روحانی حق دارد که در این آشفتهبازار دوران گذار پرشتاب بخواهد در یک وضعیت نقطه تعادل عمل کند و از سوی دیگر اگر نتواند بر مبنای مسیر معنادار و تعریفشدهاش توازنی به وجود آورد، در نهایت از دو جبهه موجود خارج میشود و در وضعیت نابسامانی قرار خواهد گرفت.
روحانی کنشگری سیاسی در ساحت انقلاب اسلامی است که توانسته در چارچوب عرصههای سیاسی، امنیتی و نظامی در ایران تجربه کسب کند. او اکنون رئیسجمهوری اسلامی ایران است و گرچه رئیسجمهور در نظام جمهوری اسلامی بهعنوان نفر دوم قدرت شناخته میشود، اما در عمل تعریفی که از وی مطرح است، رئیس قوه مجریه (نه بهعنوان مدیر و برنامهریز، بلکه بهمعنی اجرا کننده دستورات فرادولتی) شناخته میشود.
این معنا تا سال ۱۳۸۴ برای نظام بینالملل بهدرستی آشکار نشده بود و به تعریف دقیقی نرسیده بودند که رئیسجمهور در ایران عامل هماهنگکننده یا اتصالدهنده نهادهای فرادولتی با ساختارها و سازمانهایی است که مستمریبگیران دستگاه اجرا محسوب میشوند. از سال ۸۴ به بعد، در خارج از ایران دیگر به رئیسجمهور ایران به عنوان نماینده اصلی کشور ایران نگاه نمیشد. نامههایی که اوباما به مقام معظم رهبری نوشت و صحبتهایی که هماکنون در عرصه منطقهای و بینالمللی مطرح میشود، تا حدود زیادی همین معنا را نشان میدهد. دهه بعدی دهه بسیار مهمی در انتقال قدرت از نسل اول انقلابیون رهبریکننده نظام جمهوری اسلامی به نسلهای بعدی محسوب میشود.
در این وضعیت روحانی با توجه به تجارب انقلابی و نظامی و امنیتی خود بهنیکی دریافته که باید در مسیر حفظ نقاط قدرت بین نهادهای فرادولتی و نیروهای اجتماعی قرار گیرد. او از یک سو در پی جلب و جذب نیروهای اجتماعی بوده است و در وضعیت قبل از انتخابات با مخاطرات بسیار بالا از افرادی نام برده که نیروهای اجتماعی و بدنه از آنان بهنیکی یاد میکنند و از سوی دیگر نیز تلاش میکند پایگاه و جایگاه خود در نهادهای فرادولتی را هم مستحکم کند.
این مسیری مشکل و سخت است که روحانی پای در آن گذاشته و با سرعت بیشتری در آن حرکت میکند و حتی میتواند او را در بین چرخدندههای قدرت از گردونه خارج کند. اگر او نتواند نقطه تعادل این وضعیت برای تکیه خود را پیدا کند، به احتمال زیاد نه تنها پایگاههای دولتی و حکومتی را از دست میدهد، بلکه نیروهای اجتماعی و سیاسی موجود در لایههای گوناگون حیات مدنی ملت ایران آرام آرام از وی دور خواهند شد، چراکه آنها به روحانی بهعنوان گزینهای برتر نگاه نکردند، بلکه وی بهعنوان گزینهای مصلحتمحور مدنظر بود و این نوع رفتار او را در سپهر زمانی آینده در برابر خود پیشبینی نمودند.
از یک سو روحانی حق دارد که در این آشفتهبازار دوران گذار پرشتاب بخواهد در یک وضعیت نقطه تعادل عمل کند و از سوی دیگر اگر نتواند بر مبنای مسیر معنادار و تعریفشدهاش توازنی به وجود آورد، در نهایت از دو جبهه موجود خارج میشود و در وضعیت نابسامانی قرار خواهد گرفت.
نظر کاربران
اگر به اندازه دولت احمدی نژاد از طرف جناههای مختلف حمایت شود میتواند اما اصولیان تندروی که ازقبل ترامپ خواستارشکست برجام وتعطیلی سرمایه گذاری های فنی خارجی بوده وهستند با شرایط ریسک پذیرمنطقه وافت قیمت نفت وتحریمهای چدید اگر نسخه مفید جایگزین وشفابخش در آستین دارند رو بکنند شکست دولت مستقیم دودش به چشم ملت میرود و دشمنان رنگارنگ داخلی وخارجی.