بازسازی معنوی جامعه رخ خواهد داد؟
دکتر حامد حاجی حیدری در روزنامه اصولگرای رسالت: یافته عجیبی در بررسیهای اجتماعی و بالینی روانشناسان اجتماعی به چشم میخورد؛ این که اغلب تحقیقات امروزین در زمینه روانشناسی اجتماعی این ادعای قدیمی سن آگوستین را تصدیق میکنند که دین و نه هر چیز دیگر، منشأ اصلی مفهوم «عشق» و «محبت» در اجتماعات است.
- یافته عجیبی در بررسیهای اجتماعی و بالینی روانشناسان اجتماعی به چشم میخورد؛ این که اغلب تحقیقات امروزین در زمینه روانشناسی اجتماعی این ادعای قدیمی سن آگوستین را تصدیق میکنند که دین و نه هر چیز دیگر، منشأ اصلی مفهوم «عشق» و «محبت» در اجتماعات است. موارد «عشق» در گروههای غیر دینی یا ضد دینی آن چنان فرتوت و نحیف است که نمیتوان نام «عشق» بر آن نهاد. این ما را متقاعد میکند که منشأ اصلی «عشق» در اجتماعات انسانی را نه خانواده و روابط دو جنس یا هر عامل دیگر، بلکه به طور خاص، دین قلمداد کنیم. اگر دین نبود، عشقی هم نبود؛ و اگر عشق نباشد، پایه و مایه اخلاق در میان نوجوانان و جوانان قوام نخواهد گرفت.
- آرتوربروکس در کتاب پرفروش«چه کسی واقعاً غمخوار ماست/ ۲۰۰۶»، مستدل میسازد که اغلب افراد عامل امور خیر، زمینه دینی دارند، و کم هستند کسانی که منحصراً به دلیل نوعدوستی یا چیزهایی از این قبیل و بدون پیشینه دینی، در امور عام المنفعه مشارکت کنند؛ بگذریم از این که الگوی هر نوع اقدام نوعدوستانهای در ریشه تاریخی به عملکردهای دینی باز میگردد. پل بلوم در مطالعهای که در مورد سایتهای اعانه انجام داده و نتایج آن در سال ۲۰۱۲ منتشر شده، به این نتیجه رسیده است که وقتی از سمبلهای دینی در صفحه این سایتها استفاده میشود، احتمال وقوع تخلف و تقلب تقلیل مییابد.
- این که برخی به استناد خشونتهای مذهبی یا برخی برخوردهای تند بنیادگراییهای امروز، تسامح دینی را راه حل بهبود خشونتها قلمداد میکنند، ناشی از سطحینگری مفرط در تحلیل تاریخی است، چرا که بیگمان، خشنترین و خسارتبارترین برخوردهای تاریخ در جریان جنگهای جهانی اول و دوم، توسط کسانی صورت گرفته است که سست دین یا ضد دین بودهاند، یا در سایه دموکراسیهای مدرن، آوازه تسامح و سهلانگری دینی سر میدادند. این، در مورد گذشته تاریخ نیز صادق است؛ تهاجمات مغولان، یا نبردهای انتحاری میان دولتشهرهای یونانی، جملگی منازعاتی بودهاند که میان سکولارها اتفاق افتاده است. حتی نبردهای خشن تاریخ میان دینداران، همچون جنگهای صلیبی یا جنگهای ۳۰ ساله میان کاتولیکها و پروتستانها یا خشونتهای امروزین داعش و طالبان، آشکارا ریشه در مطامع قدرت در نهادهای سیاسی سکولار داشته است و ابداً از متون اصیل آموزههای دینی، بویژه آموزههای دینی ادیان ابراهیمی بر نیامده است. چنان که رادنی اشتارک، یکی از شاخصترین دانشمندان حیطه جامعهشناسی دین، تأکید دارد، کارکردهای شخصی و اجتماعی دین فقط بر کسانی نافذ است که واقعاً به حیطه امر مقدس و قدرت خدا
اعتقاد دارند و شرایع مربوط را انجام میدهند.
پس، باید تصدیق کرد که نه سهلانگاری، بلکه هر چه پایبندی به اصول دینی استوارتر باشد، همان آموزههای متعادلی که منجر به انتشار عظیم آموزههای ادیان در سرتاسر جهان شده است، استحکام «عشق» و اخلاق (به مثابه «فلسفه عشق») افزونتر خواهد بود. البته این آموزهها، همچون هر چارچوب مرجع اخلاقی دیگر سطح متعادلی از درشتی و نرمی را تجویز میکنند، ولی دستمایه اصلی ایمان به این آموزهها، بیگمان، «فلسفه عشق» است. به نظر میرسد که افراد، بین دین و انتظارات موقعیتی لازم برای رفتار اخلاقی، نحوی ارتباطات متعالی برقرار میکنند.
- این هم مهم است که تلاش برای پایبندی به اخلاق نیز به نوبه خود، به احساس نیاز به دین منجر میشود. آن چه این ضرورت را ایجاب میکند، ضرورت برآوردی از آینده در سایه التزام به موازین اخلاقی است. اصولاً در این که چه کاری را باید انجام داد و از کدام کار باید پرهیز کرد، نتایج و تبعات آن کارها تعیین کننده است، و مهمترین مزیت انحصاری دین آن است که چنین چشماندازی از «معاد» اعمال را به دست میدهد. معجزه ثابت انبیاء برای جلب ایمان معتقدان، خبر دادن از آینده بوده است، طوری که افراد بتوانند با اطمینان از تبعات دستور العملهای دینی، آنها را در برنامه زندگی خود قرار دهند. به لحاظ تاریخی، ادیان ابراهیمی تنها منبع قابل اعتماد بودهاند که توانستهاند برآورد معتبر و مکرراً آزمودهای از معاد اعمال ارائه دهند. پس، با زمینه نوظهور جامعهشناسی اخلاق، و در انتهای طراحی یک مسیر علمی جامعهشناختی برای انتظام مجدد جامعه گسیخته امروزی، ضرورت دین، به لحاظ تجربی و علمی اثبات و مدلل میشود (توأم با اقتباسهای آزاد از سن آگوستین و بویژه کوین مککافری).
ارسال نظر