۶۱۶۱۳۶
۳ نظر
۵۴۹۶
۳ نظر
۵۴۹۶
پ

یک ابتکار جالب در بوفه دانشگاه تبریز

اسمش را «بوفه» نمی‌شود گذاشت؛ قفسه‌ای چوبی است که با خوراکی‌های رنگارنگ پر شده است. هیچ متصدی یا فروشنده‌ای هم آن نزدیکی‌ها حضور ندارد. تنها یک برگه کاغذ تایپ‌شده انتظار مشتریان را می‌کشد: «دانشجوی گرامی جهت استفاده از این بوفه، وجه موردنظر را با دستگاه خودپرداز پرداخت نمایید.

روزنامه صبح نو: اسمش را «بوفه» نمی‌شود گذاشت؛ قفسه‌ای چوبی است که با خوراکی‌های رنگارنگ پر شده است. هیچ متصدی یا فروشنده‌ای هم آن نزدیکی‌ها حضور ندارد. تنها یک برگه کاغذ تایپ‌شده انتظار مشتریان را می‌کشد: «دانشجوی گرامی جهت استفاده از این بوفه، وجه موردنظر را با دستگاه خودپرداز پرداخت نمایید. این فروشگاه همیشه به‌روی شما عزیزان باز است و اعتماد حرف اول را می‌زند. آموزشگاه سعی دارد تا سنت زیبای صداقت و امانت‌داری را در هیاهوی زندگی مدرن و ماشینی یک‌بار دیگر زنده کند. امید است با همت شما، درخت صداقت و اعتماد آبیاری شده و ثمره زیبای آن‌که گل‌های صدق، صفا و درستکاری است جامعه عزیزمان را معطر کند.»

شاید بوفه بدون متصدی بی‌ارزش و پیش‌پاافتاده به نظر بیاید، اما در پشت این کار بسیار ساده هدفی نهفته است. آقای «رضا عسگرنیا» مدیر موسسه آموزش عالی «میزان» تبریز است. جایی که بوفه بدون متصدی را راه‌اندازی کرده‌اند. عسگرنیا ۶۰ ساله است و ۴۰ سال تمام در آموزش‌وپرورش سابقه دارد. آخرین پست او، قبل از بازنشستگی ریاست آموزش‌وپرورش تبریز است. او فارغ‌التحصیل کارشناسی ارشد رشته مدیریت است و توضیح می‌دهد که در دوران مدیریت خود، قصد دارد که آموزه‌های علمی‌اش را عملی کند.

ما راحتیم

عسگرنیا تعریف می‌کند که رابطه‌اش با دانشجویان شبیه به بقیه مدیران و دانشجویان بقیه دانشگاه‌ها نیست. او تعریف می‌کند: «ما چند سال است که با بچه‌ها از نزدیک کار می‌کنیم. رابطه ما با بچه‌ها خیلی نزدیک است. درهای اتاق ما به روی آنها باز است. دانشجویان همیشه می‌آیند و می‌روند. با دانشجویان رابطه پدر-‌پسری، دختری داریم. ما در دانشگاه، یک شعار هم داریم. شعار ما این است که هم شفاف باشیم و راحت بتوانیم حرف‌هایمان را به هم بزنیم و به هم اعتماد کنیم.» رییس موسسه میزان تعریف می‌کند که بر اساس همین شعار هم، ایده بوفه را پایه‌گذاری کرده‌اند.
عسگرنیا تعریف می‌کند که ایده راه‌اندازی بوفه، تقریباً از همان پنج سال پیش که مدیریت دانشگاه را به‌دست گرفت، در ذهنش بوده است، اما مشکلات زیادی داشته‌اند. او می‌گوید: «دانشگاه قبلاً در یک مکان دیگر بود، ما قبلاً هم این فکر را داشتیم. منتها آن فضا کوچک بود، دانشگاه ما اجاره‌ای است. الآن به یک فضای بزرگ که امکانات بیشتری دارد، منتقل شدیم. نخستین کاری که انجام دادیم، این کار بود. دنبال اجاره دادن بوفه نبودیم. خودمان در یکجا بوفه زدیم و اتفاقاً استقبال خوبی هم از آن شد.» مدیر بازنشسته آموزش‌وپرورش تعریف می‌کند که دانشجویانش از وقتی‌که بوفه با این ساز کار تأسیس شده، خیلی هم راحت‌تر شده‌اند: «بچه‌ها احساس رضایت می‌کنند. ممنون بودند که دانشگاه به آن‌ها اعتماد کرده است و این حالت متقابل هم دارد. آن‌ها هم به ما اعتماد دارند و برای این قضیه خوشحال هستند. راحت خرید و با کارت هم پرداخت می‌کنند. هیچ مشکلی هم نداریم. ما به آنها گفتیم که اگر پول خرد هم نداشتید، شما آن چیزی را که دوست دارید، بردارید، بعداً پرداخت کنید.»

با هدف اعتمادسازی

سال‌ها کار با دانش‌آموزان و دانشجویان، عسگرنیا را به این نتیجه رسانده که دست به این نوآوری بزند. او می‌گوید: «نزدیک به ۴۰ سال است که مدیرم و نبض کار در دستم است. آدم‌ها را می‌شناسم و زمانی که لازم است، به آنها هم اعتماد می‌کنم. من ۵ سال است که دانشجویانم را می‌شناسم. ای‌کاش از اول این کار را انجام می‌دادیم.» او هدف از این کار را این‌طور توضیح می‌دهد: «واقعیت این است که در آینده ما باید جامعه را به بچه‌ها بسپاریم. اگر ما به آنها اعتماد نکنیم، چه‌طور می‌توانیم، مسوولیتی را به آنها بسپاریم؟ این یک تمرینی برای آنهاست که انسان صاحب مسوولیت شود و درعین‌حال، امانت‌دار هم باشد. ما آن بحث امانت‌داری را به آنها یاد می‌دهیم و این را با آنها تمرین می‌کنیم. خرد، بزرگ، کوچک، مادی و معنوی، هر چیزی که باشد، مسوولیت را به آنها می‌دهیم.» عسگرنیا کارش را با هدفمندی بلندمدت انجام داده است: «امروز یک فروشگاه است و فردا یک مسوولیت است؛ یعنی اگر کسی به آنها مسوولیت تحویل می‌دهند به آنها اعتماد می‌کنند که مسوولیتی را می‌دهند. در برابر اعتماد باید، امانت‌داری کنند.
ما رسم امانت‌داری را به آنها یاد می‌دهیم. فکر می‌کنم که موفق هم هستیم و آنها امانت‌دارهای خوبی هستند.» عسگرنیا معتقد است که این روندی که به‌پیش گرفته‌اند، می‌تواند بر جامعه به‌شدت تأثیرگذار باشد و بسیاری از مردم و مدیران هم می‌توانند از این کار الگوبرداری کنند. او توضیح می‌دهد: «جامعه الگوپذیر است. اگر الگوی بد باشد که الگوی بد می‌گیرند و اگر الگوی خوب باشد، الگوی خوب می‌گیرند. ما به این‌ها یک الگو می‌دهیم و این الگو به جامعه برمی‌گردد و تأثیرش را می‌گذارد. این‌ها مگر آحادی از جامعه نیستند. شعار ما مگر این نیست که ما افراد با ایمان را می‌خواهیم به جامعه تحویل بدهیم. درواقع دانشجویان محصول ما هستند. بچه‌ها را ما برای تحویل به آینده جامعه، آماده می‌کنیم. اگر با این افکار وارد جامعه شوند، مطمئن باشید که جامعه‌ای درستکار، صادق، با ایمان و امانت‌دار خواهیم داشت.» مدیر بازنشسته آموزش‌وپرورش مشکل جامعه را این‌طور بیان می‌کند: «اتفاقاً مشکل ما در جامعه امروز، در بعضی از مدیریت‌ها، آن مسائلی که شنیده می‌شود، به سبب ضعف ایمانشان است. فقط داشتن مسوولیت که مهم نیست.
مدیران باید ایمان داشته باشند و امانت‌دار باشد. ما این مسائل را به آنها آموزش می‌دهیم که اگر شما مسوول یک ارگان یا سازمان شدید، امانت‌دار باشید، هم در برابر خدا و هم در برابر ملت.» عسگرنیا معتقد است که با این‌جور کارهای خلاقانه در مدیریت خرد و کلان جامعه تغییرات بزرگی در جامعه ممکن است که به وجود بیاید. او تعریف می‌کند: «یک نفر که جامعه را نمی‌سازد. از قدیم هم گفته‌اند که با یک گل بهار نمی‌شود. ولی من تلاش خودم را انجام می‌دهم. شاید حداقل از دانشجویانی که من تربیت می‌کنم، ۵ نفر از آنها مسوول یک سازمان شوند، همین هم برای من کافی است که بتوانند، ایده‌های خوب را با برخوردهای خوب به کار بگیرند. این برای من مهم است. شاید آنها هم به این شکل بتوانند، چند نفر دیگر را تربیت کنند. ما به هم اطمینان داریم و این کار و کارهایی ازاین‌دست مسلماً تأثیر خوبی در جامعه خواهد داشت.»

گویا در موسسه میزان، درست مانند اسمش، هم از نظر علمی به دانشجویان آموزش می‌دهند و هم از نظر تربیتی آنها را برای ورود به جامعه آماده می‌کنند.
پ
برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن برترین ها را نصب کنید.

همراه با تضمین و گارانتی ضمانت کیفیت

پرداخت اقساطی و توسط متخصص مجرب

ايمپلنت با 15 سال گارانتی 10/5 ميليون تومان

>> ویزیت و مشاوره رایگان <<
ظرفیت و مدت محدود

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

نظر کاربران

  • بدون نام

    اونم تو ایران..عمرا .کارمون خراب

  • بدون نام

    حدود 15سال پیش انیمیشنی خارجی دیدم که مردم جزیره ای هر روز در صف می ایستادند و روزی یک بار به دستگاه تولید نان می گفتند یک نان بده ، تا اینکه غریبه ای در شهر آمد و فریبشان داد که این دستگاه که فهم ندارد و می توانید باز هم در صف بایستید و چندین نان بگیرید، همان شد که دستگاه بالاخره در اثر کار زیاد از کار افتاد!

  • بدون نام

    والا یجور تیتر زدن ما گفتیم یه روش جدید آموزشی چیزی کشف کردن یه دوست دارم تو تربار گفت یه روز که برق رفت و کارتخون نداشتم به آدمهایی که اصلا نمیشناختم کلی میوه دادم گفت فرداش باورم نمیشد بسکه برام پول آوردن یه همچین کاری که یه صفحه گزارش نداره

ارسال نظر

لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

در غیر این صورت، «برترین ها» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.

بانک اطلاعات مشاغل تهران و کرج