ناصری: بدون كادرسازی، امیدی به اصلاحات نیست
ليست اصلاحطلبان در انتخابات مجلس دهم در شرايطي بسته شد كه اصلاحطلبان لااقل به اجبار موقعيت و شرايط، مجبور به استفاده از نيروهاي جديدتري شدند. اگرچه بسياري از فعالان سياسي اين امر را گامي مثبت در جهت كادرسازي نيروهاي جوان ميدانستند اما به هر حال نميتوان اين مساله را ناديده گرفت كه نيروهاي كمتجربه ميتوانند هزينههاي سنگيني را به جريان اصلاحات و كشور تحميل كنند.
تبعات كادرسازي نكردن براي يك جريان سياسي چه ميتواند باشد و نمايندگاني كه به پشتوانه جريان اصلاحات وارد مسووليتهاي مختلف ميشوند، اگر كمتجربه باشند، چه هزينههايي را متوجه جريان سياسي متبوعشان ميكنند؟ اساسا كادرسازي در چه قالبي ميتواند صورت بگيرد؟
خلأ كادرسازي در مورد جريان اصلاحات از كجا نشات ميگيرد؟ آيا اين خلأ را مربوط به نظام انتخاباتي و احزاب ميدانيد؟
من اين خلأ را ناشي از هيچ يك از مواردي كه گفتيد نميدانم. كنشگران سياسي دو جناح اصولا فقط در عرصههاي انتخاباتي دغدغه كنشگري و فعاليت پيدا ميكنند. در آن زمان كار مديريت انتخابات ماهيتا يك كار پرحجم است كه در يك زمان كوتاهي بايد به نتيجه برسد. بنابراين ايام انتخابات نيز زمان كادرسازي نيست. آن زمان همه دغدغه انتخابات را دارند و در ايران نيز فاصله انتخاباتها كم است. با اين حال در شرايط كنوني كه هر دو سال يك انتخابات داريم حدودا يك سالي فرصت داريم كه وقتي را اختصاص داده و به كادرسازي در جريان اصلاحات بپردازيم.
احزاب در اين مدت بايد به طور جدي براي آموزش تئوريك كادرهايشان برنامهريزي كنند. نبايد فراموش كرد كه هرچقدر هم آموزشهاي تئوريك قوي باشد، صحنه عمل و ميدان تجربه براي نسل و كادر جديد باز باشد. بايد ما در عرصه سياست اين فضا را باز كنيم تا در سطوح مختلف نيروهاي نسل جديد و متولدين بعد از انقلاب وارد عرصههاي مديريت كشور شوند.
در صورتي كه كادرسازي نشود چه اتفاقي براي آن جريان سياسي ميافتد و چه افقي را در اين صورت قايل هستيد؟
من افق روشني را در اين صورت نميبينم. بنده معتقدم كه اين اتفاق براي كشور خيلي خطرناك و ناميمون است. آقاي زنگنه به عنوان يك وزير موفق وزارت نفت انشاءالله صد و بيست سال عمر كند اما بايد براي وزارت نفت جايگزيني داشته باشيم. بسياري ديگر از وزرا هم هستند كه بايد فكري براي جايگزينشان كرد.
در سطح استانداري، معاون وزير و ديگر سطوح مديريتي نياز به جايگزين، احساس ميشود. متاسفانه در جمهوري اسلامي فارغ از گرايشهاي سياسي خيلي از اين مديران تكراري هستند و در سفره فكر و انديشه خودشان نسلي جوان را در معرض تجربه اندوزي قرار نميدهند. ما بايد بپذيريم كه نسلي كه دهه چهارم از عمرش را ميگذراند، نگاه مدرنتر و نوينتري به مديريت جامعه دارند. اينها بايد به ميدان بيايند و تجربه بيندوزند. تا وقتي آزمون و خطا صورت نگيرد، كشور مديريت آينده خود را نميتواند تضمين كند. اگر جريانات سياسي نسبت به پرورش كادر آينده فكري نكنند، با توجه به كهولت سن كه در عرصه مديريت كشور وجود دارد، به هيچوجه افق روشني را براي كشور نميتوان متصور بود.
آيا آموزش نيروها بعد از پذيرفتن مسووليتها بايد ادامه پيدا كند؟ جريان اصلاحات در انتخابات مجلس مجبور شد از نيروهاي كم تجربهتر استفاده كند. آيا پس از روي كار آمدن فرد بايد براي توانمند كردن نيروها اقداماتي را انجام داد؟
بله. احزاب اصلاحطلب و جريانات سياسي و جبهه اصلاحات علاوه بر اينكه در انتخابات پيروز ميشوند كادرهاي كمتر تجربهاي را كه در عرصههاي قانونگذاري يا شوراهاي مديريت شهري وارد ميشوند را بايد آموزش بدهند. گفتوگو و تعامل با نيروها و تربيت كادر بايد ادامه پيدا كند. متاسفانه امروز خلأ جدي را در اين مساله وجود دارد. با اينحال اينكه پيش از پذيرش مسووليت آموزشهاي لازم داده شود، ضروريتر
و مهمتر است.
ايده و نسخه مناسب ذيل ساختارهاي امروز جريان اصلاحات از جمله احزاب و شوراي عالي سياستگذاري چيست؟
آموزش كادر بهتر است به صورت درون حزبي اتفاق بيفتد كه با آموزش تئوريها همراه است. نقش اصلي بر دوش آقاي روحاني است. همانطور كه راي ٢٩ ارديبهشت را از جوانان اصلاحطلب گرفت، امروز بايد ميدان مديريتي را براي آنها بازتر كند. فقط هم بحث كابينه، وزارت و سطوح عالي كشور نيست. آقاي روحاني چه بخواهد و چه نخواهد مديون راي جوانان و زنان اصلاحطلب است. امروز رييس دولت بايد به سهم خود ميدان آموزش مديريت را براي جوانان فراهم كند.
آيا قبول داريد كه اصولگرايان در كادرسازي موفقتر از اصلاحطلبان عمل كردهاند؟
بله. در خيلي از حوزهها اينگونه بوده است. دولت آقاي احمدينژاد كه البته خرابكاريهاي بسيار بزرگي به بار آورد اما نميتوان از اين مساله گذشت كه فرصت تجربهاندوزي به نسل جوان اصولگرا را داد. خيلي از آنها تجربه نداشتند و هزينههايي را بر كشور تحميل كردند اما بعد از مدتي تجربههايي به دست آوردند. از اين جهت اگرچه دولت احمدينژاد براي كشور پرهزينه بود اما دوره نسبتا موفقي در كادرسازي براي اصولگرايان بود.
فقط دولتهاي نهم و دهم را موثر ميدانيد يا احزاب اصولگرا نيز در كادرسازي نقش مهمي ايفا كردند؟
احزاب اصولگرا نيز مثل احزاب اصلاحطلب خيلي در فكر پرورش كادر نيستند. در حزبهايشان كار جدياي در اين زمينه رخ نداد. ممكن است نهادهاي غيرحزبي كارهاي سازماندهي شده و تشكيلاتي براي پرورش كادر انجام داده باشند اما احزاب اصولگرا چنين كار جدياي در اين زمينه نكردهاند.
به هر حال تا امروز از اين صحبت شده كه شوراي عالي سياستگذاري نظارتي بر نمايندگان مورد حمايتش داشته باشد. آيا شوراي عالي سياستگذاري بايد براي پرورش كادر اقداماتي انجام دهد؟
خير. چنين اقدامي از سوي شوراي عالي سياستگذاري به هر حال ضمانت اجرايي ندارد. بنابراين نمايندهاي هم كه با هر ليستي وارد مجلس ميشود اگر عملكرد خوبي داشته باشد هم دفعه بعدي هم مورد حمايت قرار ميگيرد و هم مردم دوباره به او راي ميدهند. اگر عملكردش موفق نباشد، نه در ليست قرار ميگيرد و نه مردم به او اقبال خواهند داشت. در اين زمينه سياستگذاريهاي شوراي عالي به هر حال ضمانت اجرايي ندارد. شوراي عالي بايد نسبت به تجديد ساختار خود و نسبت به تعيين ضوابط براي آينده تلاش كند تا بتواند از تجربه انتخابات ٩٤ براي انتخابات ٩٨ بهره بگيرد.
آيا شوراي عالي ميتواند از احزاب بخواهد برنامهاي را براي كادرسازي ارايه و پيگيري كنند؟
شوراي عالي مرجع بالادستي احزاب نيست. احزابي در زمان انتخابات كه در چارچوب شوراي عالي سياستگذاري كار ميكنند، در بقيه سال بنا بر ضوابط، مقررات و مرامنامه تشكيلات خودشان فعاليت ميكنند. لذا اگر توافقي صورت بگيرد يك توافق ضمني است كه دبيران كل احزاب در شوراي عالي سياستگذاري امضا ميكنند اما به هيچوجه ضمانت اجرايي نخواهد داشت. از اين جهت احزاب كار خود را براي كادرسازي ميدانند.
همه احزاب كميته آموزش دارند. شوراي عالي سياستگذاري نيز نهادي بالاي سر احزاب نيست بلكه نهادي براي تعيين ليستهاي انتخابات است. بنابراين فعلا اولويت در شوراي عالي سياستگذاري بايد تغيير ساختار تشكيلاتياش و تغيير ضوابط و معيارهاي انتخاب ليست براي آينده باشد و از تجربههايي كه در اين چند سال اندوخته استفاده كند.
ارسال نظر