سیاستمدار باید وقیح باشد و شرم نکند!
شعار «شرم بر» که در کشورهای توسعه یافته جایگزین شعار «مرگ بر» شده، نماد نمایان مطالبه شرم از متصدیان امر سیاست است؛ متصدیانی که بنا به تعریف باید در پیگیری آنچه اراده معطوف به قدرت الزام می کند، بی شرمانه عمل کنند. در نتیجه سیاستمداران وادار به دورویی و دروغ می شوند تا توقع عمومی را با اقتضای کار حرفه ای یکجانشین کنند.
سیاستمدار باید وقیح باشد، اگر نباشد، کارش پیش نمی رود. چه بخواهد کسب قدرت کند و چه بخواهد ایده ای را پیش ببرد، اگر شرم کند و حیا به خرج دهد، نتیجه ای نمی گیرد. در منازعات قدرت نه مسیر هموار است و نه رقیب بیکار. پس در سیاست با حیا کار پیش نمی رود. اما درواقع، مردم از سیاستمداران توقع شرم دارند.
ولی مسئله تمام نمی شود: جامعه مدرن، پا به پای سیاست ورزی مدرن، جهل زدایی و محوریت دانایی را هم رواج می دهد. پس شاهد وضعیتی می شویم که مردمان جامعه می فهمند اهالی سیاست در حال فریب آن ها و عمل وقیحانه در پس پرده ای از شرم و حیا و ادب هستند. نتیجه این می شود که جامعه قصد می کند رفتار شرم آور سیاستمدار را نه صرفا با تقبیح اخلاقی، بلکه با قدرت متقابل مهار کند.
در دهه های پس از جنگ جهانی دوم، واکنش های جامعه مدنی به مظاهر بی شرمی سیاسی، در اتمسفرهای متفاوت اروپایی و امریکایی و دیگر نقاط جهان به انحاء مختلفی بروز کرد و باعث شد تجربه های جدیدی از قدرت نرم و مقاومت اجتماعی در برابر یکه تازی های متولیان ساحت سیاسی، برساخته شود.
این تجربه ها، گاهی تا آستانه بروز کنش های یکسره سیاسی در بستر جنبش های جدید اجتماعی نیز پیش رفت و زمینه ساز اشکال جدیدی از محدودیت قدرت و مهار عرصه سیاست شد. امروز اگر رسانه ها از ضرورت شرم و حیای سیاستمداران سخن می گویند، بی توجه به اقتضائات عرصه سیاست نیستند؛ انتظارشان کنترل سیاست با قید مقاومت است.
شرم، به این معنا، التزام و پایبندی سیاست ورزان به حرمت امر عمومی و توافقات بین الاذهانی ناشی از اراده جمعی است. مصادیق این حریم های مورد توافق نیز در مثال هایی همچون حق اقلیت، نفی خشونت، تنوع سبک های زندگی، حرمت طبیعت، آزادی های اساسی، نفس دموکراسی و... متعین است. پایه های این وجه از سیاست مدرن هم بر نظامی درهم تافته ای از ارزش های کهن سیاسی همچون اصالت، معرفت و سنت مبتنی است.
اما هژمونی این شرم خواهی، آن قدر فراگیر هم نیست که نگذارد تجربه های سیاست بی شرم در قرن پیشین همچون فاشیسم و نازیسم و غیره تکرار شود. به خصوص آن جا که سلطه جویی امریکایی و نژادپرستی اسراییلی یا بنیادگرایی طالبانی و تحجر داعشی میداندار می شود و سیاست آرمان زدایی می شود و غرق در دروغ؛ دیگر جایی برای حیای سیاسی باقی نمی ماند.
از قضا دقیقا در نقطه ای که لمپنیسم و پوپولیسم پیوند می خورند، سیاستمداران بی بته و بی ریشه ای که راه نفس خود را در عوام گرایی و عوام فریبی هرچه بیشتر می یابند، بی شرمانه ترین مواضع و رفتارها را در عرصه های سیاسی از خود بروز می دهند. آن ها همچون بی شرمان عرصه سیاست در قرن نوزدهم و بیستم، غالبا با رای مردم به قدرت می رسند و کمی بعد نردبان را به پایین می اندازند. اما برخلاف بی شرمان پیشین، راه و رسم استفاده از ابزارها و گفتارهای امروزین برای پیشبرد وقاحت و سواری گرفتن از عوامیت را نیز خوب بلدند.
خنده دار است که تصور کنیم هیتلر و موسولینی اگر بودند، برای مخاطب قرار دادن هواداران خود از توییتر استفاده می کردند، ترامپ اما چنین می کند. دیکتاتورهای قرن بیستمی و بقایای آن ها در قرن جدید، البته چاره ای جز «اسقاط النظام» باقی نمی گذارند. ولی امثال ترامپ، «نظام» را هم در خدمت مدل سیاست ورزی بی شرمانه خود به کار می گیرند. این جاست که باید به دموکراسی بازگشت و از آن جایگاه برای مردان عرصه سیاست، مطالبه شرم کرد.
ترجمه این شرم که به زبان عملی، کنترل جمعی کنش سیاسی سیاستمداران است که تنها راه تحقق آن، دموکراسی است. طبعا رسانه ها، احزاب، سازمان های غیردولتی و شبکه های اجتماعی مجازی از جمله محمل های الزام سیاستمداران به شرم هستند. این محمل ها هم هرچه می گذرد، قوی تر می شود. پس چه می شود که هنوز، حتی در پیشرفته ترین دموکراسی های جهان، رفتارهای شرم آور از سیاستمداران می بینیم؟ این سوالی است که در مجالی وسیع تر باید به آن پاسخ داد.
نظر کاربران
متاسفم...
همه برای خودم
همه برای دیگران
پاسخ ها
همه؟
هستند كه
اين خصوصيات و يادتون رفت
دروغ گو
فقط اهل حرف بودن نه عمل
جاه طلب
پس سیاست با مفهوم انسانیت در دو طیف متضاد استپس داشتن سیاست برای زندگی انسان ها ،سیر قهقهرایی انسانها به سمت حیوانیت است.
عجب بشر چه گم شده؟خدایا ناجی بشر و ریس سیاستمداران اصلی با مفهوم تکامل انسانی آقا امام رمان را برسان که دیگر حسابی گم شده ایم
سیاست در واقع کلمه عربی است و در اصل سایس بمعنی تنبیه میباشد.پس با شرم وحیا و... چیزهای خوب سر و کاری نداره. مثلا با دوستان داریم گفتگوی در مورد قرار داد داریم.یکی بیآد گفتگو رو بخوادعوض کنه من سیاست بخرج بدم باید برم در مقابل این عمل شما منهم با شما مجبور به روش خودم به خورد کنم