به بهانه مرگ رضاشاه و مستند «من و تو»
رضاخان به دلیل شدت ترس از مرگ به همان نسبت ادعای سلامتی میکرداین دافعه تا به حدی بود منشیاش میترسید به او بگوید که برای شما پزشک بیاورم و رضاخان مدام ادعا میکرد که او سالم است و مشکلی ندارد.
( تاریخ بیست ساله ایران ، حسین مکی ؛ جلد ۷ صفحه ۴۳۹ )
ترس رضاخان از مرگ: رضاخان بدلیل شدت ترس از مرگ به همان نسبت ادعای سلامتی میکرد و به هیچ وجه نمیپذیرفت که دارای بیماری است. این دافعه تا به حدی بود که علی ایزدی میترسید به او بگوید که برای شما پزشک بیاورم و رضاخان مدام ادعا میکرد که او سالم است و مشکلی ندارد. خاطرات علی ایزدی که تا هنگام مرگ با رضا خان بوده به خوبی گویای این حالات روحی رضاخان است. علی ایزدی مینویسد:
« آثار ضعف و کسالت در اعلیحضرت روز به روز نمایانتر میشد، قیافه ایشان هر روز از روز پیش افسردهتر و شکستهتر مینمود. خوب به یاد دارم یکی از روزها بعدازظهر که ایشان طبق معمول و عادت دیرین خود مشغول قدم زدن در باغ بودند و من در خدمت ایشان بودم، همین طور که نگاهم متوجه ایشان بود، یکباره در برابر خود شبح ضعیف و نحیفی از اعلیحضرت مشاهده کردم. پس از این که مدتی قدم زدند ناگهان به درختی تکیه فرمودند: «چه ضرر دارد یک چایی بخورم».
فردای آن روز اعلیحضرت برای نخستین بار راه رفتن صبح را ترک کردند و جلوی ایوان روی صندلی نشسته بودند. وقتی حضور ایشان شرفیاب شدم از دل درد شکایت داشتند.
استدعا کردم اجازه فرمایند طبیب خصوصی که معین شده بود، یعنی دکتر شارل خدمت ایشان برسد. اعلیحضرت جدا متناع کردند ».
رضاخان به دلیل هراس شدید از مرگ چون نام دکتر را مترادف با مرگ در ذهن تداعی میکرد و بدون برخورد منطقی و قبول این واقعیت که انسان در هر موقعیتی ممکن است بیمار شود. بیماری خود را توجیه و انکار میکرد.
علی ایزدی در ادامه مینویسد: و سپس در حالی که دست خود را به قلب و کبد زدند فرمودند: «کوچکترین عیب و اختلالی در اعضا بدن من وجود ندارد» .
چنانچه ملاحظه میشود رضا خان به دلیل ترس افراطی از مرگ در سلامتی خود دچار مطلق نگری شده است اما علی ایزدی دوگانگی حرف و واقعیت او را میبیند در ادامه میخوانیم:
اما در همان حال که این سخنان را بر زبان میراندند من به خوبی حس میکردم که اعلیحضرت به سختی تنفس میکنند و رنگ ایشان کاملا پریده و ارتعاش خفیفی در دستهای ایشان نمایان است. به این جهت اصرار کردم که معهذا اجازه فرمایند به دکتر شارل بگویم برای تقویت مزاج اعلیحضرت دارویی تجویز نماید. پس از این که از حضور اعلیحضرت مرخص شدم فورا به دکتر شارل تلفن کردم و از او خواهش نمودم که چند دقیقه نزد من بیاید. پس از آن که دکتر شارل وارد شد وضع مزاجی اعلیحضرت را چنان که دیده بودم برای او بیان کردم و تقاضای دارویی برای تقویت مزاج ایشان کردم. اعلیحضرت از فراز ایوان که مشرف بر در ورودی بود متوجه آمدن دکتر شارل شدند و از من سوال فرمودند: «کی ناخوش است؟ دکتر برای چه آمده؟»
چون در آن هنگام پای والاحضرت شاهپور علیرضا مجروح بود و بستری بودند جواب دادم: «برای عیادت والاحضرت آمدهاند».
همین که دکتر شارل نزدیک اعلیحضرت رسیدند فرمودند: «از دکتر سوال کن پای والاحضرت شاهپور چطور است».
من در آن هنگام از فرصت استفاده کرده عرض کردم : «اجازه فرمایید از دکتر خواهش کنم دارویی هم برای رفع دل درد اعلیحضرت تجویز کند».
ایشان گفتند: «من برای اینکه دکتر کسل نشود موافقت میکنم والا من اهل خوردن دوا نیستم».
بعدازظهر آن روز بیماری اعلیحضرت رو به شدت گذاشت و آثار تورم در پای اعلیحضرت نمایان گردید، به طوری که پوشیدن کفش برای ایشان مشکل شده بود با وجود این اعلیحضرت مایل به مراجعه طبیب نبودند و میفرمودند:
«این تورم بر اثر فشار کفش پیدا شده . تصور نکن کسالت باشد».
فردای آن روز تورم در هر دو پا بروز کرد. من از اعلیحضرت مصرا تقاضا کردم اجازه فرمایند دکتر از ایشان عیادت بنماید.
با شدت گرفتن بیماری رضا خان ترس از مرگ نیز شدت میگیرد و رضا خان به دلیل اضطراب زیاد قوای دماغیاش مختل میشود. علی ایزدی مینویسد:
« تأملات روحی و عدم اعتنا به طبیب و دوا باعث اشتداد بیماری اعلیحضرت بود. کم کم اغلب روزها احساس دل دردهای شدیدی میکردند و چشم ایشان روز به روز ضعیفتر میشد. از آغاز بیماری اعلیحضرت صبح را فقط در اتاق قدم میزدند. در یکی از روزها که من در خدمت ایشان بودم دیدم که اعلیحضرت حتی در اتاق قادر به راه رفتن نیستند و به سختی طول اتاق را میپیمایند متأسفانه این بیماری که اعلیحضرت هرگز نمیخواستند وجود آن را هم باور نمایند و آن را مورد اعتماد قرار دهند روز به روز زیادتر میشد و رفته رفته از قوای جسمی ایشان میکاست. هر وقت بیماری قلبی اعلیحضرت رو به شدت مینهاد، بیش از همه جهاز هاضمه ایشان را ناراحت میکرد از این رو این بار هم از دل درد اظهار تألم میکردند، ولی چون از بیماری خود آگاه نبودند و نمیخواستند قبول هم کنند که کسالتی دارند این دل دردهای پی در پی را ناشی از بدی غذا میدانستند و از غذا و طبخ آن ایراد بسیار میگرفتند و روزی نبود که چندین بار به آشپزخانه سرکشی نکنند. از آشپز ایراد نگیرند.
چنانچه ملاحظه شد رضا خان هر بهانهای را میآورد تا از اصل ترس و اضطراب بگریزد. اما مرگ تعارفی ندارد و سرانجام در نیمههای شب به سراغش میآید.
علی ایزدی در خاطراتش مینویسد که وی در حال برخاستن از جای خود دچار حمله قلبی میشود.
او مینویسد:
«دچار حمله قلبی شدیدی میشوند و به زحمت خود را تا نزدیک تختخواب میرسانند و در آن جا به سختی زمین میخورند به طوری که یک دست و صورتشان مجروح میشود و از هوش میروند.»
سرانجام رضا خان ساعت شش صبح روز چهارشنبه، چهارم مرداد 1323 با مرگ ملاقات میکند.
نظر کاربران
بیماری و یا ترس از مرگ (که کمابیش شامل همه می شود ) باعث نمی شود خدمات برجسته او را بر این مرز و بوم نادیده گرفت ایران ویرانه ایی بود که با دستهای او داشت گلستان می شد.
روایت تاریخ بدون بازگو نمودن کارهای مثبت و هم عرض آن بازگو نمودن کارهای منفی روایتی غیر منصفانه است همواره از دوران پهلوی اطلاعات منفی به ما داده اند حال سوال این است آیا پهلوی ها هیچ کار مثبتی در کارنامه خود نداشته اند این مستند که بسیار زیبا ساخته شده بود بر خلاف کتب تاریخ 30 ساله گذشته اشاره به زوایای مثبت تاریخ آن مقطع داشته که جای بسی تقدیر است.
رضا شاه باعث شد پای انگلیس تو ایران باز بشه که هنوزم مادرگیر این موضوع هستیم خداوند حساب همه خائنین به مملکت ایران را دقیق تسویه کند
پاسخ ها
اونوقت اگر پای روسیه کامل به ایران باز بشه هیچ اشکالی نداره!! دشمن دوست نما
سگهای آمریکایی و انگلیسی به این روسهای!!! عوضی شرافت دارن!!!حمید جان یه چیزهایی از دوروبری هات شنیدیا!!!خودت باید در مورد همه چی فکر کنی نه اینکه هر ی بهت گفتند سرتکون بدی و قبول کنی
رضا شاه بود که دست انگلیس رو کوتاه کرد...رضا شاه بود که قرار داد 60 ساله نفت ایران رو انداخت توی بخاری و سوزاند ! در قبالش چه امتیاز هایی رو گرفت ! ... حمید وقتی چیزی نمیدونی اضهار نظر نکن
بهتره در مورد تاریخ به طور عمیق اطلاعات کسب کرد تا به جای نطرات غرض ورزانه و سطحی،به واقعیت نزدیک بشیم.تأملی در قردادهای 1907 و قرارداد سری 1915 در اواخر دوره قاجار که عملا ایران میان روس و انگلیس تقسیم شد، نقش انگلیس و روس پیش از پهلوی ها در عرصه سیاسی ایران هویدا میسازد.در تاریخ نمیتوان یک دوره تاریخی را حذف کرد.برای مثال نمیتوان دوره قاجار را حذف کرد. زیرا بسیاری از اندیشه های مدرن و آگاهی ایرانیان از اندیشه های جدید از این دوره نشات می گیرد. بنابراین کار مورخ مانند کار قاضی در زمان گذشته است و باید جوانب مثبت و منفی وقایع مورد سنجش قرار دهد.
اقداماتی که این شخص بزرگ انجام دادوهنوز درزندگی ماایرانیان نقش مهمی دارد
1-تاسیس دانشگاه تهران 2-تاسیس بانک ملی3-تاسیس بیمه ایران4-آوردن خدمت وظیفه راه اهن وهزاران خدمات دیگر
پاسخ ها
تو که خدمت وظیفه را جزو خدمات به حساب میاوری حتما خدمت نرفتی
تولستوی:«کسانی که تاریخ را تحریف میکنند عاقبت خود در دادگاه تاریخ رسوا میشوند»
حداقل اینکه رضاشاه ایران را از چنگال بی کفایتان قاجار نجات داد.
شاید در بعضی موارد نقطه ضعف های وجود داشت.اما نقاط قوت کارهای این مرد خیلی درخشان بود.
قربون نگارنده سطور فقط به بيماري و مرگ و احوالات مرگ رضا خان پرداخته عمق کينه و غرض ورزي نويسنده مطلب است خدمات و کار توام با قاطعيت و ساختن ايران توسط رضا خان ناديده گرفته است !
چه خدماتی؟! هنوزم از مطالعه اسناد ایتلیجنت سرویس ونمایشنامه قدرت رضاخانی شک میکنی ؟ یا گسسته شدن تاریخ وفرهنگ آیرانی راافتخارمیدانی واقعا نمیدانی که ضربه رضا خان به این مملکت از حمله مغول بدتر بود ؟وشکافی که بین ما وعقبه تاریخی ما انداخت غیرقابل ترمیم است چه خدمتی ؟استعماربه موازات خیانت خدماتی هم میکند نمونه اش هند اما خیانتش غیرقابل جبران است چندتا راه برای اسصتفاده از قوای بیگانه خدمت نیست
پاسخ ها
از پرچم کشوری که گذاشتی معلومه ماله کجایی لطفن نظر نده
والله الان وقتي ميخواي با قطار جايي بري از همون ريلي ميري كه توسط ( به قول خودت از قوم مغول بدتره ) ساخته شده ... البته اين نمونه ي كوچكي از خدمات اين فرده (از قوم مغول بد تر)
ب9ه نظر می رسه بیشتر آدم غدی بوده تا ترسو . به روحیه نظامی اش هم می خوره .
دوست عزیز
اگرامروز دارای نام هستید و شناسنامه دارید به همت همین رضا شاه بود و فراموش نکنید واقعیت را با توهمات دایی جان ناپلئونی نمیتوان تحریف کرد.
تو یه برنامه از تلویزیون جمهوری اسلامی حدود 2 سال پیش بحث در مورد رضا خان بود، منتقد گفت: >
شجاعتش قابل تحسینه. چرا که کمتر کسی به بیان نکات بیشمار مثبته رضاخان کرده
زنده باد
بزرگترین کاری که کردو خودشوخراب کرد کشف حجاب بود.وگرنه ادمای اون زمان مثل پدربزرگ و مامان بزرگم ازش خیلی تعریف میکردن و بعدکشف حجاب نظرشون عوض شده بوده
پاسخ ها
موافقم باید هر رفرمی پله به پله انجام بشه
با سلام و اگه کسی واسه درمان بواسیرش از پول بیت المال بره انگلیس از مرگ نمیترسه اما اگه کسی بیماری رو ناچیز بگیره و براش درمقابل چیزای دیگه اهمیتی نداشته باشه از مرگ ترسیده، این توجیح ات دیگه نخ نما شده نازنین یه چیز دیگه بهش ببندین که تازه باشه مردم نشنیده باشن
بعید میدونم کسانی که معتقد به آزادی هستند از کسی ماننند رضا خان دیکتاتور رضایت داشته باشند کسی که هر جای خوش آب و هوا و زیبا را میدید دستور میداد از صاحبش به زور بگیرند و یا هر جا دختر یا زنی یباروی می دید دستور میداد به زور برای خوش گذرانیش بیارند خدمتش .... به قول استاد تاریخ مرحوم ما حافظه تاریخی مردم ایران بسیار کوتاه مدت است مردم از بس تو آزادی بودند نوع ظلم را یادشون رفته خدا تمام ظالمین عالم را اگر زنده اند اهل و اگر مرده اند هر آن بر عذابشان بیفزاید .
پاسخ ها
موافقم توی این مستند هیچ حرفی از به توپ بستن مجلس که نماد دموکراسی اون زمان بود زده تشد و به دنبال دلایلی برای توجیه قانون کشف حجاب بود!!! و اصلا رضا شاه رو با وضع همچین قوانینی دیکتاتور نمیدونست بلکه دلسوز زنان معرفی کرد
محسن جان به توپ بستن مجلس برای زمان محمدعلی شاه قاجار بود برو چهار تا کتاب بخون بعد بیا نظر بده
حقتون یه همچین کسی بالاسرتون باشه،زور و ظلم بالاسرتون نبوده که این حرفا رو میزنید.من منکر کارای خوبش نیستم ولی در مقابل کارها و ظلمهایی که به مردم کرد ناچیزه،تاوانشم داد
نظرات اشخاص رو احساسی دیدم تا واقعیت
واین ایرادملت ماهست
ودلیل آن"ناآگاهی"است
دوست داشتم شماعزیزان درآن موقعیت مسئول ایران بودیدومیدیدیم چه کاری انجام میدادید!؟
آن بزرگواربهترین وشایسته ترین بوددرزمان خود
همانطورکه میدانیم هیچکس کامل نیست!
ای کسانی که میگید رضاشاه دیکتاتوربوده اگه نبودکه شما الان اسم فامیل نداشتی
خيلي ها از مرگ ميترسند حتي دولتمردان
کشف حجاب نبود ازبین بردن شپش بود که زیر کلاه خانمهای آنزمان بوده با توجه به نبود امکانات بهداشتی در آن دوران