عبدی: با صراحت موسوی خويينی ها مخالفند
جدايي مجمع روحانيون مبارز از جامعه روحانيت در همان سالهاي ابتداي پيروزي انقلاب اسلامي اگرچه آغاز تفاوت گفتماني و فكريشان نبود اما نشانه و بروز از چيزي بود كه بر پايه آن جناحهاي كشور به شكل كنوني استوار شده است.
زيست سياسي مجمع روحانيون از دهه ٦٠ تا به امروز دچار چه تحولاتي شده است؟
مجمع روحانيون مبارز به طور طبيعي و چون ديگران تحولات زيادي داشته است. در درجه اول جدا شدنش از جامعه روحانيت مبارز در آستانه مجلس سوم اقدام بسيار مهمي بود. اين مساله كه با حمايت امام مواجه شده بود، موجب يك رشد قابل توجهي در قدرت آن شد. ولي بعد از فوت امام دچار نزول شدند. شايد يكي از دلايل آن اين بود كه خودشان هم تا حدي از قدرت فاصله گرفتند. اتفاقاتي كه بعدا در انتخابات مجلس چهارم و خبرگان رخ داد موجب تشديد اين كنارهگيري شد و چون گذشته حضوري عمومي نداشتند. البته برخي در دولت بودند؛ آقاي موسويخويينيها روزنامه سلام را به راه انداخت و مواردي از اين قبيل بود و در نهايت فراز و فرودهايي داشتند. ميتوان گفت كه از دوره آقاي خاتمي در سال ۷۶ و دولت اصلاحات مقداري قدرتشان افزايش پيدا كرد ولي بعد از آن مسير متوازني را طي كردهاند.
آيا اين تشكل از قدرت و پدر خواندگي گذشته نسبت به جريان اصلاحات برخوردار است؟
در مجموع كل تشكيلات روحاني از جمله مجمع روحانيون و جامعه روحانيت نسبت به گذشته ضعيف شده و اثرگذاري سياسيشان چه در جناح اصولگرايي و چه جناح اصلاحطلبي كمتر شده است. حتي تركيب روحانيون مجلس را هم كه نگاه كنيد بهشدت تعدادشان كم شده و نشانه از اثرگذاري كمتر آنان دارد. در گذشته كه اثرگذاري بيشتري داشتند به اين دليل بود كه عناصر اصلي آنان سوابقي قبل از انقلاب كسب كرده بودند. آنها روابطشان با نيروهاي غيرروحاني صميمانهتر و عميقتر بود. ولي الان ديگر اينگونه نيست. در همين انتخابات رياستجمهوري عملا جامعه روحانيت مبارز كه سهل است، جامعه مدرسين حوزه عمليه قم هم خيلي نقش نداشت. برخي از اعضاي جامعه مدرسين سعي ميكنند خود را از سياست كنار بكشند. بنابراين آن اثرگذاري سياسي گذشته در هيچ يك از جريانهاي روحاني ديده نميشود.
نقش اين تشكل امروز در بين اصلاحطلبان چيست؟ ميزان اثرگذاري مجمع روحانيون در بين جامعه چيست؟آيا پايگاه اجتماعي مجمع نسبت به گذشته كاهش يافته است؟
مجمع روحانيون مبارز از يك نگاه به لحاظ تشكيلاتي است و از يك نگاه ديگر به لحاظ فردي بايد ارزيابي شود. بايد بين اين دو نگاه فرق قايل شد. به لحاظ تشكيلاتي ديگر اثرگذاري سازماني چنداني ندارند. ولي به هر حال هم آقاي خاتمي و هم آقاي موسويخويينيها و برخي ديگر از آقايان در بين مجموعه اصلاحطلبان بسيار محترم هستند و خيلي راحت ميتوان با آنها گفتوگو كرد و ايده گرفت و ايده داد و حتي نقد كرد. ولي مجموع تشكيلاتشان فكر نميكنم كه اثرگذاري جدي گذشته را داشته باشند. اگر اين افراد را از آن جدا كنيم، چنين است. بنابراين اثري كه دارند بيشتر مربوط به ويژگيهاي فردي در وجود اين اشخاص است و به اين دليل اهميت پيدا ميكنند. البته جدا شدن آقاي كروبي هم در كاهش برخي نقشهاي مجمع اثرگذاري مهمي داشت.
مجمع روحانيون چه تفاوتهايي با تشكل مشابه خود در بين اصولگرايان يعني جامعه روحانيت به لحاظ قدرت اثرگذاري و شكل ارتباط با جناح سياسي متبوعش دارد؟
جامعه روحانيت مبارز با اينكه يك تشكيلات وابسته و نزديك به قدرت بود هم بهشدت ضعيف شده است. بنابراين اين تغييراتي كه در ضعف قدرت روحانيت در حوزه سياست ميبينيم در هر دو جناح وجود دارد و ناشي از يك روند كلي در جامعه است. چيزي نيست كه مختص مجمع روحانيون باشد. اما مجمع روحانيون اين ويژگي را دارد كه بدون وابستگي به قدرت و استفاده از امكانات دولتي و قدرت چنين پايگاهي را دارد و اين خيلي مهم است. ميتوان گفت يكي از معدود نهادهاي روحاني كه به ساختار قدرت وابسته نيستند، مجمع روحانيون مبارز است كه ميتوانند در آينده و به صورت بالقوه اثرگذاري جدي داشته باشند. همانطور كه اشاره شد تفاوت اصلي مجمع روحانيون با جامعه روحانيت مبارز انتسابشان به قدرت است. اكثر آنها در نهادهاي قدرت هستند اما قريب به اتفاق مجمع روحانيون در قدرت نيستند و حتي مطرود از اين نهادها هستند. اين مساله به لحاظ تشكيلاتي خيلي تفاوت مهمي است. به لحاظ خطمشي هم تفاوتهاي جدي و اساسي دارند. در زمان امام خميني(ره) نيز به همين دلايل خطمشي بود كه از هم جدا شدند. اينها بيشتر روحانيون نوانديشي هستند كه در گذشته و حال سعي كردهاند كه اسلام را با شرايط تطبيق دهند.
همان مطلبي كه از امام خميني(ره) در مورد اجتهاد نقل شده است. اين روحانيون بيشتر تابع اين مساله هستند. اعضاي جامعه روحانيت مبارز به نسبت سنتيتر هستند. وابستگيهايشان در گذشته به بازار بيشتر بوده است. در حالي كه اعضاي مجمع روحانيون بيشتر با طبقات مياني و روشنفكر جامعه ارتباط داشتند. اثرگذاريشان هم بستگي به شرايط دارد و من فكر ميكنم اثرگذاري مجمع روحانيون مبارز هنوز خيلي بيشتر از اثرگذاري جامعه روحانيت مبارز است. جامعه روحانيت مبارز حتي در دل نيروهاي اصولگرا نيز چندان جايگاهي ندارد. حتي برخي با آن مخالفت ميكنند. در حالي كه ميبينيم اصلاحطلبان مخالفت جدياي با مجمع روحانيون نميكنند. علت مهم اين است كه مجمع روحانيون نقش پدرخواندگي براي خود قايل نيست. اينطور نيست كه دستور بدهد و بگويد كاري را انجام دهيد. براي خود يك اختيار و صلاحيت ويژه قايل نيست. مانند بقيه تشكلها نظر ميدهد و گفتوگو ميكند.
ارزيابيتان از زيست سياسي آيتالله موسويخويينيها چيست؟
آقاي موسويخويينيها فرد خاصي است و شخصيت و غرورش برايش خيلي اهميت دارد و آن را به هيچ قيمتي زير پا نميگذارد. شايد برخي اين را نپسندند. من به يك نوعي آن را ميپسندم اما زيستشان هم به گونهاي بوده كه تا جايي كه ميتوانسته است در عرصه بودند. چه قبل از فوت امام و چه بعد از فوت ايشان اينطور بودند. وقتي كه سلام توقيف شد گفتند مسالهاي نيست و كنار ميرويم. مساله خاصي نداشتند كه بخواهند اصرار كنند كه حتما حضور داشته باشند. الان هم كه مينويسند به دليل حداقل كاري است كه ميتوان انجام داد. در مجموع يك خطمشي به نسبت ثابتي را در زندگي طي كرده است و قابل احترام است. برداشت من اين است كه آقاي موسويخويينيها براي پرهيز از سوءبرداشت از نزديك شدن به ساخت قدرت اكراه دارد و نه به دليل اينكه آن را بد ميداند. خيلي دوست ندارد كه ديگران فكر كنند ميخواهد به قدرت نزديك شود تا چيزي نصيبش شود. رابطه متعادل و متوازني دارند. شايد هم برخي از اين خوششان نميآيد كه آقاي خويينيها صريح صحبت ميكند.
موسويخويينيها اخيرا گفته است كه مجمع روحانيون به لحاظ هويت ضد استكباري همان مجمع روحانيون گذشته است. شما با اين موضوع موافق هستيد؟
در مورد روحيه و هويت ضد استكباري فكر نميكنم اساسا اختلافنظر جدياي وجود داشته باشد. اگر صحبتهايشان را دقت كنيم خواهيم ديد كه بر اساس منافع ملي رفتار ميكنند. الان به خصوص كه آقاي ترامپ روي كار آمده است، آنهايي كه در كشور طرفدار امريكا هم بودند ضد امريكا شدهاند چه رسد به افرادي كه از ابتدا عليه امريكا بودهاند. ترامپ يكي از كارهايي كه كرده موضوع مناقشه درباره درستي يا نادرستي مخالفت با امريكا را از بين برده است. چون اساسا راهي نگذاشته كه كسي اميدي بخواهد به سيستم امريكا داشته باشد. بنابراين ادعاي آقاي موسويخويينيها بديهي و واضح است.
ارسال نظر