استراتژی آمریکا نسبت به ایران چیست؟
محمود سریعالقلم در وب سایت دیپلماسی ایرانی نوشت: آمریکا، کشور گروه های لابی است. نه تنها در سیاست خارجی بلکه تقریباً در تمامی موضوعات می توان از طریق لابی بر تصمیم سازی ها و سیاست گذاری ها در آمریکا اثرات جدی گذاشت.
با توجه به اینکه ایران کشور فرصت ها، زیبایی ها، طعم ها و توانمندی ها است، چرا در این حدّ، ذهنیت نسبت به ایران منفی است؟ تقریباً هر خارجی که به ایران سفر می کند بلافاصله متوجه میان ذهنیت قبل از سفر و واقعیت بعد از سفر می شود. اصلی روانشناسانه در روابط بین الملل وجود دارد که این شکاف را توضیح می دهد: در صحنه جهانی، ذهنیت به مراتب مهمتر از واقعیت است. ذهنیت نسبت به ایران و ایرانی کجا پردازش می شود و شکل می گیرد؟ در مسکو؟ در شانگهای و بی چینگ؟ یا در ریاض؟ هیچکدام. شاید ۹۰ درصد ذهنیت نسبت به ایران، در آمریکا و در ساخت قدرت آمریکا شکل می گیرد. ما ایرانی ها انتظار داریم دیگران نسبت به ما منصف باشند و یا اخلاقی رفتار کنند. این انتظارات با واقعیات جهانی که مبتنی بر منافع است، سازگار نیست.
قوه مقننه آمریکا که نسبت به ایران قوانین متعددی را تصویب کرده است، سازنده ذهنیت در مورد ایران نیست بلکه مصرف کننده آن است. دو گروه لابی در آمریکا نسبت به ایران، ذهنیت می سازند: ۱)تشکیلات نظامی که در تقابل با ایران در سطح منطقه خاورمیانه هستند و ۲) تشکیلات حامی اسراییل که عملکرد ایران را در مقابله با منافع و امنیت اسراییل می دانند. دایره توافق، تفاهم و اجماع این دو گروه قدرتمند به مراتب بیشتر از اختلاف نظر آنهاست. طی چند سال اخیر نیز، عربستان سعودی، ضلع سوم این لابی درون حاکمیت آمریکا شده است. هر سه ضلع مثلث، از یک استراتژی کانونی تبعیت می کنند: تفکیک ایران از جمهوری اسلامی ایران. آنها تبلیغ می کنند که ایران کشوری است کهن، با تاریخی پرافتخار، صاحب سبک هنر و ادبیات و دارای منابع طبیعی و انسانی غنی. از این ایران باید حمایت کرد و با آن ارتباط داشت. به زعم آنها، جمهوری اسلامی ایران، مزاحم و در تضاد با منافع آمریکا، اسراییل و عربستان در منطقه خاورمیانه است.
با شدت بیشتری از اواسط دهه ۱۳۸۰، استراتژی بر این مبنا استوار بوده که جمهوری اسلامی ایران را باید به صورت دائمی، زیر فشار اقتصادی و سیاسی قرار داد. در حدود سال ۱۳۸۲ و در دوره اصلاحات، آمریکا و اسراییل با متونی که منتشر کردند مطرح نمودند که نهاد دولت در نظام جمهوری اسلامی ایران صرفاً اُپراتور است و قرائت های فرح بخش و دل نشین آن از روابط خارجی، ارتباط چندانی با واقعیت های سیاسی و اقتصادی ایران ندارد. از دید آنها که در مراکز متعدد تحقیقاتی بحث و تفسیر و پخش می شود، انتخابات ریاست جمهوری در ایران جهت تحکیم وضع موجود می باشد و برای تغییر و یا اصلاح سیاست گذاری ها، طراحی نشده است.
از طرفی دیگر، ثبات سیاست خارجی جمهوری اسلامی طی چند دهه گذشته، زمینه ساز ثبات راهبردهای دو قطب قدرتمند و مؤثر لابی آمریکا نسبت به ایران بوده است. به نظر می رسد این دو لابی، این استراتژی را نسبت به ایران طراحی کرده اند: فشار تدریجی و دائمی، تداوم تحریم ها، محدود کردن منابع مالی، ممانعت از انتقال دانش، ایجاد نگرانی در میان بنگاه ها و بانک های اروپایی و ژاپنی، جلوگیری از سرمایه گذاری خارجی و در حاشیه سیاسی گذاشتن ایران. خلاصه تر: حفظ ایران در حد بقا و ممانعت از رشد و توسعه و پیشرفت آن. جالب توجه این است که در یک موضوع با اهمیتی، دو کانون لابی آمریکا با هم توافق ندارند: بخش های سیاسی، امنیتی و نظامی آمریکا، تکه تکه شدن خاورمیانه را به نفع منافع ژئوپلیتیک آمریکا نمی دانند و معتقدند که این جدایی طلبی ها (Balkanization) در نهایت به نفع روسیه، تروریست ها و در آینده ای دور به نفع چین است. تکه تکه شدن خاورمیانه، سطح اثرگذاری آمریکا در منطقه را می کاهد و هزینه های حضور را افزایش می دهد. از این رو، از منظر منافع ژئوپلیتیک و اقتصادی آمریکا، حفظ تمامیت ارضی ایران به نفع آمریکا تفسیر می شود. این در حالی است
که اکثریت قاطع کشورهای خاورمیانه، اگر بتوانند علیه تمامیت ارضی ایران تلاش می کنند.
دایره اختلافات ایران و آمریکا به مراتب بزرگتر از موضوع هسته ای و برجام است. چه برجام بماند و چه نماند، این اختلافات پابرجا هستند. انتظارات عدالت خواهانه ما تحقق پیدا نخواهد کرد. از منظر تاریخی، ایرانیها ۱۷۰ سال است در پی روابط عادلانه با سه قدرت جهانی بوده اند که عموماً به ناکامی انجامیده است. امروز، گفتاردرمانی دستگاه دیپلماسی تأثیر چندانی بر محاسبات و انتخاب های طرف مقابل نخواهد گذاشت. متأسفانه نظام بین الملل براساس استدلال، منطق و نگاه سقراطی بنا نشده است. نظام بین الملل و بازیگران آن براساس قدرت و منافع عمل می کنند و کار لابی ها، بزک کردن استدلالی، منطقی و رسانه ای این منافع است. همه برای منافع خود در حال جنگ سرد هستند. هم اکنون یک ائتلاف بین المللی منطقه ای در پی آن است که ایران را در حدّ یک هتل سه ستاره نگاه دارد. قدرت های خاورمیانه ای با لابی های قدرتمند در پنتاگون، کنگره و کاخ سفید در پی تحدید ایران هستند: هم مالی- اقتصادی و هم سیاسی- امنیتی.
دو سئوال اساسی پیش روی ایران وجود دارد:
چگونه می توان ایران را خارج از فشارهای سیاسی قدرت های بزرگ تعریف کرد؟
چگونه ایران می تواند رشد و توسعه پیدا کند و آینده ای بهتر برای شهروندان خود تأمین کند؟
نظر کاربران
میشه بگید چرا فقط با ایران مشکل دارن کل دنیا.چرا مثلا جلوی قدرت اقتصادی ژاپن یا چین گرفته نمیشه.که ایران پیششون مثل مورچه هس