اورژانس اجتماعی، گشت ارشاد نیست
روزنامه آرمان در گفت وگو با سیدحسن موسویچلک رییس و موسس انجمن مددکاران ایران نوشت: باید تاکید کرد اورژانس اجتماعی، پلیس و گشت ارشاد نیست، بلکه این نهاد یک خدمت اجتماعی است.
اصول خدماترسانی اورژانس اجتماعی شامل مواردی ازجمله کمک به حذف آسیبهای اجتماعی، ارائه خدمات با سه ویژگی بهموقع بودن، دردسترسبودن و تخصصیبودن، همکاری درون و برونسازمانی، انجام کار تیمی، رویکرد علمی در مداخلات، مسالهیابی بهموقع، توانمندسازی اجتماعمحور، جامعیت اقدامات و فراهمکردن زمینه مشارکت برای مردم و سازمانهای مردمنهاد است. کنترل و کاهش بحرانهای فردی، خانوادگی و اجتماعی، جایگزینی مداخلات روانی و اجتماعی جای مداخلات انتظامی و قضائی، پیشگیری از وقوعجرم و ارتقای توانمندی افراد درمعرضآسیب نیز از دیگر اهداف این طرح عنوان میشود.
برخی از کارشناسان بهدلیل درمعرضآسیببودن مددکاران اجتماعی تجهیز مددکاران این نهاد به وسایل دفاعشخصی را پیشنهاد میکنند، اما سیدحسن موسویچلک، رئیس و موسس انجمن مددکاران ایران در این زمینه باور دیگری دارد. آنچه در ادامه میخوانید، نظرات او در گفتوگو با «آرمان» است.
اگر مددکار اجتماعی شوکر الکترونیکی، باتوم، زنجیر و... داشته باشد، پلیس است نه مددکار اجتماعی. اورژانس اجتماعی پلیس نیست که ابزار دفاعشخصی و سلاحسرد در اختیار داشته باشد. برایمثال در یکی از ماموریتها فرد نیازمند به حمایت اورژانس اجتماعی، پلیس و مددکار را کتک زد. در این شرایط دیگر نیازی به در دست داشتن ابزار محافظی برای مددکار اجتماعی نیست.
بنده بهعنوان رئیس انجمن مددکاری ایران بر این باورم که تجهیز مددکار اجتماعی به وسایل دفاعشخصی با روح این شغل در تضاد است. افرادی که در پی تجهیز مددکار اجتماعی به ابزار دفاعشخصی هستند، درواقع بهدنبال تضعیف این شغل هستند. مددکار اجتماعی با باتوم، شوکر الکترونیکی، دستبند و زنجیر سنخیتی ندارد. اورژانس اجتماعی یک خدمت داوطلبانه است. هر فرد داوطلب برای خدمت به مردم میتواند اورژانس اجتماعی، نیرویانتظامی یا دیگر نهادهایاجتماعی را انتخاب کند.
بر اساس آییننامه اورژانس اجتماعی «اگر مددکار اجتماعی تشخیص به مداخله پلیس داد، میتواند از نیروی انتظامی برای مهار آسیبها استفاده کند». در این شرایط دیگر نیازی به تجهیز مددکار اجتماعی به سلاحسرد نیست. مددکاری اجتماعی نوعی خدماترسانی غیرپلیسی و غیرقضائی است، اما در برخی مواقع شرایط بهنحوی است که امکان مداخلهمستقیم مددکار نیست. در این وضعیت با اعلام به سیستم قضائی، از ضابط قضائی، یعنی پلیس، استفاده میشود.
با بررسی دیگر مشاغل باید تاکید کرد احتمالخطر در هر لحظه برای هر فرد وجود دارد. برایمثال هماکنون ممکن است یک فرد در اداره بنده را تحت ضربوجرح قرار دهد. در این وضعیت قرار نیست هر فرد در هر شغل به شوکر الکترونیکی، باتوم و دیگر ابزار دفاعشخصی مجهز شود. در واقع تجهیز مددکار اجتماعی به سلاحسرد این جایگاه و روح خدماترسانی را تخریب میکند. بر اساس ماده سه آییننامه اورژانس اجتماعی این نهاد بهشکل خودمعرف یا ارجاعی فعالیت میکند.
از سوی دیگر، بر اساس ماده پنج این آییننامه نیرویانتظامی با رعایت قوانین و مقررات مربوطه همکاریهای لازم را در زمینه موارد زیر به عمل میآورد که عبارت است از: حمایت از کارکنان مرکز در مواردی که سلامتجسمی و امنیتجانی آنها یا دریافتکنندگانخدمات در معرضخطر قرار گیرد. در این میان اگر مددکار اجتماعی تشخیص داد خود یا فرد دریافتکننده خدمات درمعرض خطر است، باید در اسرعوقت از نیروی انتظامی برایمداخله استفاده کند.
وظیفهدوم ارجاع گروه مشمول کودکآزار، همسرآزار، زنان تحتآسیب و... به اورژانس اجتماعی بر اساس ضوابط و قوانین است. بر اساس آییننامههای مندرج در اورژانس اجتماعی باید از پلیس برای مهار خطرات احتمالی استفاده کرد.
با بررسی مشاغل دیگر هم باید گفت پلیس، پزشک، خبرنگار، راننده و... در روز ممکن است با زدوخوردهای متعدد مواجه شوند؛ مددکار اجتماعی هم از دیگر مشاغل جدا نیست. برای او هم امکانحادثه وجود دارد. اورژانس اجتماعی یک خدمت غیرانتظامی و غیرقضائی محسوب میشود. افرادی که برای ارائه خدمات اجتماعی باتوم را پیشنهاد میدهند، از رسالت مددکار اجتماعی بیخبرند. باید تاکید کرد اورژانس اجتماعی، پلیس و گشت ارشاد نیست، بلکه این نهاد یک خدمت اجتماعی است.
اورژانس اجتماعی از سال۷۸ تاسیس شده است. باید گفت چندیقبل در کشور امور اجتماعی به حاشیه رانده شده بود، اما هماکنون با تبلیغات در زمینه اورژانس اجتماعی نسبتا به تعداد افراد دریافتکننده خدمات افزوده شده است. هماکنون زیر ساختها برای توسعه بیشتر اورژانس اجتماعی مهیا نیست. برای مثال اگر شما با ۱۱۰ یا ۱۱۵ تماس بگیرید، در اسرعوقت خدماترسانی انجام میشود. مردم اورژانس اجتماعی را همچون۱۱۰ و ۱۱۵ نمیشناسند، هر چند در مقایسه با قبل اورژانس اجتماعی توانسته به جایگاه خود دست یابد.
با ایجاد اورژانس در شهرهای متعدد بر میزان شناخت از کارکرد این واحد خدماترسان افزوده میشود. برای مثال، اگر در یک بازه زمانی یک یا دوساله در اغلب شهرهای کشور اورژانس اجتماعی ایجاد شود، طبیعتا خدماترسانی هم افزایش مییابد. برایمثال در کشور ما اغلب افراد درمان ناراحتیقلبی را بر حل مشکلاتروانی ترجیح میدهند، اما با ایجاد بستر مناسب میتوان از طریق تبلیغاتگسترده مردم را در زمینه حل مشکلاتروحی آگاه کرد. تاکنون ۱۹۸شهر مجهز به اورژانس اجتماعی شده که تا پایان امسال ۱۴۰شهر دیگر نیز به اورژانس اجتماعی مجهز میشود.
در گذشته بهدلیل اتخاذ برخی تصمیمات امور اجتماعی به حاشیه رانده شد. در آن شرایط هر گونه اقدام در زمینه اجتماعی با دیدگاه اجتماعی-سیاسی دنبال میشد. در سالهای اخیر با ورود مقام معظم رهبری به مسائل اجتماعی فضا تغییر کرده است. رهبر انقلاب در زمینه مسائل اجتماعی دغدغهمندند. در این وضعیت توجه مسئولان نیز به مسائل اجتماعی معطوف شده است. برایمثال با برگزاریجلسات در حوزه اجتماعی، مسائل اجتماعی مطرحشده در برنامه ششم توسعه، تدوین احکام متعدد، اختصاص بودجه به حوزه اجتماعی و... شاهد حساسیتمسئولان در زمینه آسیبهای اجتماعی هستیم.
نظر کاربران
خودشان با مردم درگیر میشن