احمد غلامی در روزنامه شرق نوشت: وقتی حسن روحانی در جایگاه سخنرانی سازمان ملل قرار گرفت، بیش از هر زمان دیگری به فضیلت دموکراسی و آرای ٢٤میلیونیاش پی برد؛ آرایی که به او مشروعیت میداد تا از طرف مردم کشورش، دنیا را خطاب قرار دهد. هر خطابهای بدون پشتوانه مردمی تهی از معنا و اثرگذاری سیاسی است.
احمد غلامی در روزنامه شرق نوشت: وقتی حسن روحانی در جایگاه سخنرانی سازمان ملل قرار گرفت، بیش از هر زمان دیگری به فضیلت دموکراسی و آرای ٢٤میلیونیاش پی برد؛ آرایی که به او مشروعیت میداد تا از طرف مردم کشورش، دنیا را خطاب قرار دهد. هر خطابهای بدون پشتوانه مردمی تهی از معنا و اثرگذاری سیاسی است.
آنچه روحانی بیش از هرچیز به آن دل بسته بود، همین مشروعیت برخاسته از رأی مردم بود که در سخنرانیاش طنین داشت. او با گرهزدن اعتدال، خصلت بارز ایرانیان و آرزوی دیرینه آنان، دموکراسی، خطابهای آرام و شورمند را قرائت کرد؛ خطابهای آگاهانه که درست در تضادی آشکار با سخنان رئیسجمهور آمریکا بود، سخنانی نشئتگرفته از تکبر و خشونت.
روحانی، روحانی زیرکی است؛ او بدون نامبردن از گفتمان اصلاحات و با تأکید چندباره بر اعتدال درصدد استمرار گفتمان دولت خود در سطحی جهانی برآمد. او میدانست پیگیری گفتمان اصلاحات از زبان ارشدترین مقام دولتی ایران، معنایی متفاوت از معنای داخلی آن دارد و بیش از آنکه کارساز باشد، به سوءظنها و سوءتفاهمهای داخلی و خارجی دامن خواهد زد. از سوی دیگر شاید تأکید بر اعتدال آنهم به پشتوانه شاعران کلاسیک ایران ازجمله سعدی، پاسخی غیرمنتظره بود به منتقدان روحانی که باور دارند اعتدال گفتمان نیست.
روحانی خواسته یا ناخواسته از پشت تریبون جهانی سازمان ملل پرده از آینده سیاست داخلیاش برداشت؛ سیاستی که بر محور گفتمان اعتدال میگردد. سخنان رئیسجمهور آمریکا حالوهوای دیگری داشت. خطابهای سرشار از تهدید؛ تهدیدی که بیش از هرچیز از عدم اعتمادبهنفساش نشئت میگرفت. القای «سیاست زور» گاه با چاشنی انسانی و بشردوستانه. تئوری نخنماشده واگرایی بین دولتها و ملتها. گرگی «هوبریس» تنها، گستاخ و خودپسند که به قول هراکلیتوس باید سریعتر از یک آتش بزرگ اقدام به خاموشیاش کرد. اقدامی که سیاستمداران کهنهکار والاستریت به دنبالش هستند.
ترامپ نشان داده بیش از دانش و خرد از غریزهاش تبعیت میکند؛ همان غریزهای که با آن مردم را برانگیخت و رستاخیزی در سیاست داخلی آمریکا بر پا کرد. او برای ادامه کامیابیاش از سه انگیزه فرمان میگیرد؛ افتخار، ترس و منفعت. مایکل اچ فوکس، مقام ارشد مرکز توسعه آمریکا، همچون دیگر همتایان خود باور دارد: «ترامپ با لغو برجام گلولهای به پای خودش شلیک میکند».
اما برخی نیز باور دارند، ترامپ درصدد است تا ایران را وادار به این کار کند. مایکل فوکس با یادآوری دوره ریاستجمهوری جورج دبلیو بوش به نکتهای اساسی اشاره میکند. بوش در سال ٢٠٠٣ آمریکا را با یک فاجعه تاریخی روبهرو کرد. او نگاهها را از افغانستان و یک جنگ ضروری در آن کشور که در سیطره تروریستها بود، به سوی عراق برگرداند و آمریکا را درگیر جنگی غیرضروری کرد. جنگی که منجر به صدها هزار کشته و زخمی، فاجعه اقتصادی توصیفناپذیر، ویرانی کامل خاورمیانه و ظهور داعش شد. اینک ترامپ همان کار بوش را میکند.
نگاهها را از سمت کرهشمالی به سوی ایران بازمیگرداند؛ ایرانی که جنگ با آن ضرورتی ندارد و بازرسان آژانس بینالمللی بارها شهادت دادهاند ایران مطابق شرایط قراردادها عمل کرده است. در سال ٢٠٠٢ جورج بوش در سخنرانی سازمان ملل به دنیا نشان داد قصد دارد با عراق بجنگد. امیدوارم زمانی که تاریخ به اولین سخنرانی ترامپ در سازمان ملل بازمیگردد از آن بهعنوان نماد جنگی کاملا اجتنابپذیر یاد نکند.
ازاینرو سخنرانی رئیسجمهوری ایران در سازمان ملل اهمیت ویژهای پیدا میکند و مهمتر از آن رأی مردم است که پشتوانه این سخنرانی است. رأیی که پیامی روشن دارد: هیچ قدرتی چه در ایران و چه در خارج، نمیتواند خواست مردم را نادیده بگیرد. هرگونه تلاش برای نادیدهانگاشتن آرای مردم، فرجامی ناخوشایند دارد. روحانی در خطابه خود، تلاش کرد به وعده خود با مردم عمل کند؛ وعدهای که از او میخواست بهجای دیدن هاله نور و پرخاشگری، خویشتنداری و مدارا پیشه کند. خویشتنداری، عدالت و پرهیزگاری وابسته به هماند و این تنها خواسته اساسی مردم از دولت روحانی است.
دشمن خویشتنداری، گستاخی و جنگ است. جنگ آموزگاری خشن است که برخی سیاستمداران بهواسطه خشونت در پی برانگیختن اشتیاقهای خشمگین اکثریت مردم هستند؛ آنچه احمدینژاد میکرد. کشوری، شأن خویشتنداری دارد که مردمش در صلح باشند، نه در حال تخاصم و جنگ با یکدیگر. آنان که درصدند به تخاصم و تضادهای داخلی دامن بزنند، جنگ بزرگی را در سر میپرورانند؛ جنگی که خود نمایندهاش باشند تا انگیزههای آنان را تقویت کند؛ افتخار، ترس و منافع.
اینک اگر سخنرانی خویشتندارانه حسن روحانی با این ملاکها مورد ارزیابی قرار گیرد، شجاعت، خودباوری و جنگ معانی دیگری مییابد و دلیل بروز انگیزههای غریزی افتخار، ترس و منافع عیان میشود. در این آشکارشدگی، دیگر مفاهیم با یکدیگر همپوشانی پیدا نخواهند کرد. افتخار، شجاعت نیست، ترس هم اقتدار و منافع هم عدالت نیست. چه جنگها و کشتههای بسیاری که در پس جعل این مفاهیم بیهوده رخ نداده است.
پ
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان
اپلیکیشن برترین ها
را نصب کنید.
ارسال نظر