تقی آزاد ارمکی: جامعه مدرن، قهرمان ندارد
تقی آزاد ارمکی، جامعه شناس می گوید: «جوامع مدرن پر است از قهرمان هایی که در عرصه کوچک قهرمان اند؛ اما قهرمان های بزرگ به آشوب و رادیکالیسم دامن می زنند.» او به هیتلر اشاره می کند و آن را قهرمانی می خواند که «دیگری» صهیونیست ها شده است.
آیا جامعه ایران در شرایط امروز نیاز به قهرمان دارد یا نه و این قهرمان چه کارکردی برای جامعه دارد؟
- با ارجاع به مجموعه ای از نشانه ها و نمادها، جامعه خود را بازشناسی و بازتعریف کرده و امکان کنش پیدا می کند. این بازخوانی می تواند در معانی متعدد خود را نمایان کند یا در شخصیت ها، یا در قالب تعابیر و آمال نمود یابد. در گذشته چون ساحت زبانی و فرهنگی جامعه ما محدود بود، وجود شخصیت ها و قهرمان ها معنادارتر بود و این شخصیت ها بودند که آمال و آرزوها و امکان تهییج و ساماندهی اجتماعی و فرهنگی را فراهم می کردند.
در جامعه جدید با توجه به مختصات پیچیدگی و تکثر آن حوزه ها، عرصه های متکثر و در هم پیچیده ای وجود دارد. در این شرایط امکان اینکه یک شخصیت واحد همگرای توضیح دهنده همه آرزوهای اجتماعی جامعه باشد، خیلی نادر است. در جامعه امروز، در هر حوزه ای شخصیت هایی، قهرمان آن حوزه هستند اما این قهرمان ها عمر کوتاهی دارند. در نهاد، فضای کنونی و موقعیت های امروز، قهرمان ها عمر کوتاه و پیام کوتاهی دارند.
آقای دکتر آیا این گزاره درست است که «جوامع غیر دموکراتیک نیاز به قهرمان دارند»؟
- نه، اصلا این طور نیست. ما در جامعه غیر دموکراتیک شاهد ظهور قهرمان هستیم نه این که آن برای جهش و حرکتش نیاز به قهرمان داشته باشد؛ ما این را بیشتر می بینیم. جامعه دموکراتیک راه هایی که برای کشتن قهرمان پیدا کرده جالب است. جایزه هایی که داده می شود مثل نوبل یعنی مرگ قهرمان ها؛ درست است که قدردانی از آدم های بزرگ است ولی این یعنی پایان کار آنها، چون اجازه استمرار و دست اندازی اش در عرصه های دیگر را به او نمی دهد.
اما در آن جامعه می بینید این همه ورزشکار درجه یک وجود دارد اما به حوزه اقتصاد دست اندازی نمی کنند. وقتی هم از آنها قدردانی و تشکر می کنند از معرکه بازی و تاثیرگذاری خارج و به یک چهره تاریخی تبدیل می شوند اما در اینجا دست اندازی هایش شروع می شود و شروع می کند به مداخله و به هم ریختن و نابود کردن.
آقای دکتر جوامع توسعه یافته و دموکراتیک چرا می خواهند بر قهرمانان خود خط بطلان بکشند؟ قهرمانانی که خودشان تولید کرده اند؟
- به خاطر این که آنجا سوابق و اقتضائات تعیین کننده است و منافع گروه های متعدد وجود دارد که باعث می شود نسبی گرایی آنجا حاکم باشد. یعنی منافع و منابع تقسیم شده است. آن منافع و منابع در دست یک گروه متمرکز نیست که اگر این طور بود جان آن جامعه دموکراتیک را می گرفت. برای این که آن اتفاق بیفتد، مکانیزم های جایزه و قهرمان های کوچک و تمام شده را مطرح می کنند. مثل مسی و رونالدو در فوتبال؛ زمانی مهم می شود که تمام شده است. از مهم شدن او دیگر اثری از او باقی نمی ماند. مثلا زیدان را نگاه کنید؛ زمانی مهم شد که تمام شد، نه این که تازه بعد از مهم شدن تاثیرگذار شود. در ایران یک کسی مثل علی دایی مهم می شود و تازه شروع می کند به دست اندازی به حوزه های دیگر و حتی خود فوتبال.
یعنی به نوعی قهرمان های ما به ابتذال کشیده می شوند؟
- بله. آنجا کارها و داوری هایی که می شود در موقعیت ها به آنها پایان می دهند اما اینجا قهرمان ها را از موقعیت ها خارج می کنند (یعنی فراموقعیتی می شوند) و امکان مداخله گری به او می دهند و قهرمان امکان مداخله گری پیدا می کند و به پدیده ای دیگر تبدیل می شود که خودش هم انتظارش را ندارد.
اصلا قهرمان چه کارکردی می تواند برای جامعه اش داشته باشد؟
- فی الواقع قهرمان ها در پیچ ها ظهور می کنند و مسیر جامعه را آرام می کنند. جلوی بحران، خونریزی و قتل عام را می گیرند. نقش قهرمان این است. در صورتی که قهرمان های ما عامل بحران هستند. در جامعه ما وضعیت کمی عجیب و غریب است یعنی همه چیز را در اختیارش می گذاریم و او هر کاری می کند. آنجا کسی که جامعه را از پیچ می گذراند قهرمان است و چون جامعه از آن پیچ رد می شود، قهرمان از جامعه عقب می افتد.
در چه جامعه ای (با چه مشخصاتی) قهرمان سازی انجام می شود؟
- جامعه ای که سازمان های اجتماعی اش نمی توانند کار مناسبی انجام دهند. یعنی سازمان های اجتماعی امکان کنش مدنی را کمتر داشته باشند. شفافیت، تمایزگرایی و تخصص گرایی در آن جامعه کمتر است. یعنی موقعیت ها کمتر اهمیت پیدا می کنند و اینجاها است که قهرمان های بزرگ و ماندگار که همه چیز را می خواهند توضیح دهند، ظهور پیدا می کنند و تبدیل به شخصیت فرامکانی - فرازمانی می شوند و آنجاست که حادثه و مزاحمت درست می کنند.
آقای دکتر با توجه به این که جوامع امروز به شبکه های اجتماعی و مجازی مجهز هستند، قهرمان ها به نوعی دچار خصیصه «بیرون بودگی» شده اند. آیا قهرمان ها باز هم می توانند مانند سابق ظهور و استمرار داشته باشند؟ منظورم از بیرون بودگی این است که عیوب آنها خیلی راحت دیده می شود و مردم انتقاد می کنند.
- بله. به همین دلیل است که قهرمان در جهان مدرن پدیده ای محدود و رو به پایان است. ماندگاری پیدا نمی کند و نمی تواند دوره تاریخی را توضیح دهد. به این دلیل که نظام اجتماعی، نظام رسانه ای تمام جلوت و خلوت او را به عرصه مین گذارد و از آن پول می سازد؛ رفتنش، قهر کردنش، خوابیدنش و ... اینجاست که قهرمان پدیده ای آنی، زمانی و مقطعی می شود که پایداری نداشته و نمی تواند یک دوره تاریخی را نمایندگی کند.
یک جاهایی این را به قهرمان هایی بدلی تبدیل می کنند؛ یعنی این قهرمان را فرامکانی و فرازمانی اش می کنند مثل کاری که با هیتلر انجام شد؛ صهیونیست ها آمدند او را یک قهرمان فاشیست علیه صهیونیسم قلمداد کردند. این کار را بیشتر مخالفینش انجام دادند.
در حقیقت خواستند که «دیگر» خودشان را زنده کنند.
- به خاطر این که می خواستند خودشان را توضیح دهند. آلمان ها از او عبور کردند و اصلا برای آنها اهمیت ندارد و حتی از او متنفر هستند ولی در دنیای یهودی این را مهم می کنند. بقیه قهرمان ها چنین شانسی را پیدا نکرده اند. در دوره جدید [خود] ما هم چنین اتفاقی افتاده است.
تفاوت قهرمان با سلبریتی های رسانه ای چیست؟ تفاوت چهره هایی مثل خاتمی یا میرحسین موسوی با چهره هایی مثل رضازاده و ورزشکاران دیگر یا نخبگانی مثل مریم میرزاخانی در چیست؟
- ببینید آدم هایی مثل میرزاخانی و آقای خاتمی شخصیت های محدود به موقعیت ها هستند. شما می بینید که آقای خاتمی همیشه تعیین کننده نیست و در موقعیت های انتخاباتی مهم می شود و نه بیشتر از این. قهرمان های [دیگر] نمی توانند چنین نقش فعال مایشاء مستمری را پیدا بکنند.
یعنی به جای قهرمان چه آلترناتیوهایی می توانیم داشته باشیم؟
- قهرمان های کوچولو! قهرمان های حوزه مهیا تخصصی. یعنی دانشمند، هنرمند، فوتبالیست، نویسنده، شاعر، صنعت گر، زن خانه دار، شهروند خوب. همه این قهرمان های کوچولو زمان به زمان و موقعیت به موقعیت هستند که امکان زندگی را در سطوح مختلف فراهم می کنند و کمی بیشتر از زندگی روزمره هستند و حالت آرمانی هم در آن وجود دارد. مرگ مکرر قهرمان های کوچک است که امکان عمل اجتماعی و مستمر و دموکراتیک را فراهم می کند.
نظر کاربران
نوع نگاهش جالبه