يادش بخير، «جورج اورول» نويسندهاي كه «قلعه حيوانات» را نوشت، كه آنچه در آن ميگذرد را در همه جوامعي كه تحت سلطه ديكتاتورها و ديكتاتوري هستند، ميتوان ديد.
روزنامه شرق: ١) يادش بخير، «جورج اورول» نويسندهاي كه «قلعه حيوانات» را نوشت، كه آنچه در آن ميگذرد را در همه جوامعي كه تحت سلطه ديكتاتورها و ديكتاتوري هستند، ميتوان ديد، در كتاب ديگرش «١٩٨٤» كه حاوي پيشگوييهايي اعجازگونه است، شعاري را از قول برادر بزرگتر، يا همان ديكتاتور ارشد، نقل ميكند: «همه مردم برابرند؛ اما بعضي مردم برابرترند»! در اين بيان طنزگونه مفهومي بسيار جدي نهفته است و فرد منصف درهمهجا جلوههاي گوناگون آن را ميبيند.
٢) داستان «حقوق بشر» اما چنان مقولهاي است كه اگر توقع داشته باشيم اين شعار در آن جايي نداشته باشد، شايد چشمداشت چندان بيجايي به نظر نيايد. زيرا پس از تدوين و تصويب اعلاميه جهاني حقوق بشر، مشخص شد كه مفاد آن با آموزههاي اصلي بسياري - و شايد همه- اديان و ايدئولوژيها و نظامهاي فلسفي، به طور كلي، سازگار است و حداقل اين است كه آن اعلاميه با اين آموزهها مخالفت و معارضه آشكاري ندارد.
اگر فصل سوم قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران را- كه درباره حقوق ملت است- با اعلاميه جهاني حقوق بشر و ميثاق بينالمللي حقوق سياسي و مدني مقابله و مقايسه كنيم، موارد تشابه و انطباق را بسيار و نمونههاي افتراق و تفاوت را اندك خواهيم يافت. بههمينجهت وقتي تعدادي از كشورهاي اسلامي، «اعلاميه حقوق بشر اسلامي» را تدوين كردند، بسياري از صاحبنظران خرده گرفتند كه «مگر چند نوع بشر داريم؟»حاصل اينكه در عالم نظر و معني، ظاهرا آحاد بشر حقوق يكساني دارند و كمتر كسي به خود اجازه ميدهد چيزي غير از اين بگويد.
٣) اما در حیطه عمل و واقعیت، چیز دیگری است. تا پیش از تصویب اعلامیه جهانی حقوق بشر - هرچند متون مشابهی پس از انقلاب فرانسه و بعدها در اعلامیه استقلال ایالاتمتحده آمریکا و شاید پیش از آن در«ماگناکارتا»ی بریتانیا تنظیم و منتشر شده بود- اما هرگز نمایندگان اکثریت قریب به اتفاق کشورهای جهان در جایی گردهم نیامده بودند که بگویند: «ما مردم ملل متحد با بقیه به محفوظداشتن نسلهای آینده از بلای جنگ ... و با اعلام مجدد ایمان خود به حقوق اساسی بشر و به حیثیت و ارزش انسانی و به تساوی حقوق بین مرد و زن و همچنین بین ملتها اعم از کوچک و بزرگ و به ایجاد شرایط لازم برای حفظ عدالت و احترام الزامات ناشی از عهدنامهها ... مصمم شدهایم که برای تحقق این مقاصد تشریک مساعی کنیم و ...».
و هرگز همین «تشریک مساعی» به تدوین سندی که مجمع عمومی سازمان ملل متحد آن را «آرمان مشترکی برای تمام مردم و کلیه ملل» اعلام کرده است، منتهی نشده بود.با این مقدمات و حوادث و وقایع وحشتناک و نفرتانگیزی که منتهی به تنظیم و تصویب این اسناد و تشکیل این سازمان عریض و طویل بینالمللی شد، توقع معقول این بوده و هست که دنیا ناظر نسلکشی و کشتار دستهجمعی و رفتارها و حرکاتی که با آگاهی از آنها انسان، با اینکه نه در وقوع و تحقق آنها نقشی داشته و نه برای جلوگیری از وقوعشان توان و امکانی، دچار شرمساری و سرافکندگی میشود و از انسانبودن خود احساس خجالت میکند، نباشد. اما آیا چنین است؟
٤) وقایعی که بهطور مداوم در جایجای جهان رخ میدهد و برخورد و عکسالعمل دولتها و حتی سازمانهای بینالمللی در قبال این رویدادها نشان میدهد که سبعیت و وحشیگری پارهای از افراد بشر، باوجود تصویب اعلامیهها و عهدنامهها و ... پیشگفته کاهش نیافته و با اینکه موضوع و قربانی این وحشیگریها همواره آحاد «بشر» هستند، دولتها و سازمانهای بینالمللی، در قبال این رویدادها رویکرد و عکسالعمل یکسانی ندارند.
تکرار وقایع بهگونهای است که تقریبا هرگز جهان از چنین حوادثی خالی نمیماند. رواندا، سربرنیتسا، کوزوو، افغانستان، عراق، سوریه،کردستان و حالا میانمار(برمه). تجسم آنچه بر آحاد بشر گذشته است، تن را به لرزه میآورد و دل را به درد. در این میان موضعگیری دولتها و جامعه جهانی و سازمانهای بینالمللی نیز جالب است.
برخی از این فجایع در حضور مأموران سازمان ملل رخ داده و در بعضی دیگر سازمان ملل و جامعه جهانی، آنچه را واقع شده پیشبینی میکردهاند و بعضا ناظر واقعه بودهاند. این در حالی است که در موارد دیگری به محض ظاهرشدن اولین نشانههای بروز مشکل، کشورها و دولتهای ذینفع- یا ظاهرا ذینفع- اقدام به «قشونکشی» و مسئله را پیش از طرحشدن حل کردهاند.
٥) این مجموعه ما را به این نتیجه میرساند که هرچند ظاهرا اعلامیه حقوق بشر و سایر اسناد بینالمللی عامالشمول هستند و احکام آنها همه آحاد بشر را در بر میگیرد، اما در عمل بعضی از انسانها، در برخی موارد، مشمول این ضوابط نمیشوند.
گاهی دولتها رأسا یا سازمان ملل به استناد فصل هفتم منشور ملل متحد، در اجرای مواد ٣٩ تا ٥٢ منشور، اقداماتی از قبیل دخالت بشردوستانه و عملیات پیشگیرانه و امثال اینها را انجام میدهند و گاهی با قضایا چنان برخورد میکنند که گویی هیچ اتفاقی نیفتاده است.تجربه نشان داده که در گزینش یکی از این دو روش، وجدان عمومی جهان و کرامت انسانی و مقولاتی از این قبیل مطرح نیست.
به یاد بیاوریم استفاده عراق را از سلاحهای شیمیایی علیه ایران و اعتراض و فریاد و فغان ایران را که در زمان وقوع حملات به هیچ نتیجهای نرسید و فقط پس از بیست و چند سال تأیید شد!! حال آنکه کاربرد سلاح شیمایی علیه نظامیان جنایت جنگی و علیه غیرنظامیان جنایت علیه بشریت بود و هست.
٦) آنچه اکنون در میانمار میگذرد نیز مصداق و مثالی است برای آنچه گفته شد. البته دولت برمه و رئیس محترمه نوبلیست آن مرهون مفهوم مبهم و کشدار تروریسم و تروریست هم هستند که وسیلهای است برای توجیه اقدامات غیرانسانی و گاه نابخردانه. وقتی آقای ترامپ با بهرهبرداری از این مفاهیم تعریفنشده، اسلحه میفروشد و زیر تعهداتش میزند و مؤید به تأیید «نوبل» هم نیست، چرا کسی که جایزه نوبل هم دارد، از موقعیت استفاده بهینه نکند و پیرزنان و پیرمردان و بچههای مسلمان را تروریست نخواند؟ کسانی که گویا کمتر از دیگران «بشر» هستند!
٧) کسی گفته بود «ملتی که آزادی را فدای امنیت میکند، نه لیاقت آزادی را دارد و نه شایسته داشتن امنیت است». این گفته البته زیباست و این پرسش را که چرا بعضی ملتها وجود زمامداران ظالم و حتی «خل و چل» را تحمل میکنند، در ذهن زنده میکند. اما دیدن مردمی که هیچ پناهی ندارند و با بهدوشکشیدن کودکان و پیران خود، برهنه و گرسنه به این سو و آن سو میگریزند، شاید نه دفاع اما توجیهی باشد برای این رفتار شگفتانگیز بعضی ملتها. بنابراین شاید بتوان گفت اینکه «همه آدمها بشر هستند»، درست است؛ اما گویا بعضی از آدمها کمتر از دیگران و برخی دیگر بیشتر از دیگران «بشر» هستند! والله اعلم
پ
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان
اپلیکیشن برترین ها
را نصب کنید.
نظر کاربران
مثل اقا زادها!!!
این کتاب رو هرکه بخونه میبینه براش خیلی اشناست