این روزها انتخاب مدیران شهرداری تهران توسط «محمدعلی نجفی» به محملی برای زورآزمایی رسانهای جریانهای مختلف سیاسی بدل شده است.
روزنامه ابتکار: این روزها انتخاب مدیران شهرداری تهران توسط «محمدعلی نجفی» به محملی برای زورآزمایی رسانهای جریانهای مختلف سیاسی بدل شده است.
جریانهایی که هر یک از منظر خود به تحلیل موضوع نشسته، گاهی با این انتخابها همسو میشوند و گاه به مخالفت با آن مینشینند. فارغ از تمام منازعات سیاسی و توقعاتی که جریانهای جناحی از شهردار تهران دارند، چنین انتخابهایی بیش از هر چیز به بندبازی یا قدم زدن بر لبه پرتگاهی بلند میماند. موضوعی که البته در شهرداری و شهردار تهران محدود نمیشود و بسیاری از مدیران ارشد کشور، چون روسای جمهوری و دیگر نهادهای انتخابی هم با آن دست به گریبان بودهاند.
این مسئله از دو وجه قابل بررسی و ارزیابی است. نخست اینکه اگر مدیریت ارشد کشور تصمیم داشته باشد از بدنه پرسنلی ـ تخصصی موجود، براساس پایههای شغلی مبتنی بر توانمندیهای فردی استفاده کند، لاجرم در مناسبات و تامین نظرات همراهان سیاسی دست بالا را نخواهد داشت. گروههایی که در جریان مبارزات و کمپینهای انتخاباتی از فرد منتخب حمایت کرده و حالا توقع دارند در کابینه یا مدیریتهای شهری سهمی قابل توجه داشته باشند. همین مسئله سبب میشود تا مورد انتقادهایی جدی واقع شود و دوستان ایام انتخابات از او فاصله بگیرند.
این بهایی است که به احتمال بسیار زیاد باید بابت تخصصگرایی و استفاده از توان بالقوه و بالفعل موجود در کشور بپردازد. نتیجه این نوع انتخاب بیگمان تراز بالایی در هزینه ـ فایده سهم مدیریت را به دست میدهد و امکان استفاده از بسیاری ظرفیتها را برای نهادها و سازمانهای انتخابی بالا میبرد. لیکن از منظر سیاسی امری متداول محسوب نخواهد شد.
از سوی دیگر، چنین انتخابهایی به ویژه در مورد مدیرانی که سالهای متمادی با جریان رقیب کار کرده و سازوکارهای رقبا را به خوبی شناخته و حتی بر آنها تسلط دارند، این بیم را به همراه دارد که متاثر از فضای سیاستزده جامعه، با رویکردی حزبی و جناحی،کارآیی مجموعه متبوع خود را به حداقل برساند. احتمالی که دور از ذهن هم نیست و هر آن بیم آن میرود. طبیعی است سالها همکاری سازمان همراه با تعلق سیاسی، شاکله شخصیتی بسیاری از چهرهها و مدیران را ساخته و خود را بیرون از گفتمان سیاسی متبوعشان تصور نمیکنند. در چنین حالتی است که مخاطراتی جدی فراروی مدیر بالادستی ـ خواه شهردار، خواه وزیر و خواه رئیس جمهور ـ قرار میگیرد.
با این اوصاف باید هر نوع انتخاب را به تحلیل نشسته و هزینه فایده هر کدام را مورد ارزیابی قرار داد. بخش قابل توجهی از تحلیلگران سیاسی و اجتماعی بر این باورند که استفاده از ظرفیتهای درونی هر سازمان و ساختار کارکردگرا، رفتاری سنجیده، عقلایی و منطقی است. اما آیا میشود در جامعه سیاستزدهای مانند ایران که بسیاری از چارچوبهای رفتار اجتماعی در آن با هیچ مبنای مشخصی قابل سنجش نیست، با چنین رویکردی به مدیریتهای مهم مشغول شد؟ مسلما سیاستزدگی موجود در بسیاری از فعالان سیاسی و اجتماعی ایران موجب میشود تا امکان تجربه این رفتار به حداقل رسیده و هرگز توقع همکاری مدیران اصلاحطلب و اصولگرا در قالب یک فعالیت حتی تخصصی به وجود نیاید. با این تعریف، باید مخاطرات این انتخابها را به حداقل رساند.
این مخاطرات باید در دو سویه جریان به حداقل برسد. به این معنی که مدیر بالادستی با احتیاط سعی داشته باشد تا از میان بدنه موجود، مدیران غیرسیاسی را انتخاب کند تا فرصت و زمینه رفتار سیاسی را در سازمان از میان برد یا حداقل کاهش دهد. از سوی دیگر، منتخبان از این دست هم باید مسائل سازمان را با رویکردی کارشناسی و تخصصی پی گرفته و امکان چنین انتخابهایی را افزایش دهند.
به هر روی نتیجه چنین انتخابهایی را باید در صحنه عمل و اجرا دید. نتیجهای که نشان میدهد فعالان سیاسی کشور تا چه حد به مرز پختگی رسیدهاند و آیا میتوانند فاصلهگذاری مشخصی میان مطالبات حزبی و جناحی و منافع ملی داشته باشند؟
پ
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان
اپلیکیشن برترین ها
را نصب کنید.
ارسال نظر