راستگرایان که زمانی بر همه امور تسلط داشتند، اکنون با تشتت در جریان خود مواجه شدهاند. زمانی تنها سخن از جامعتین مطرح و محوریت مجموعه اصولگرایان با آنها بود و هر گروهی از اصولگرایان که در هر موردی ورود میکرد، باید اقبال جامعتین را بهدست میآورد.
روزنامه آرمان: راستگرایان که زمانی بر همه امور تسلط داشتند، اکنون با تشتت در جریان خود مواجه شدهاند. زمانی تنها سخن از جامعتین مطرح و محوریت مجموعه اصولگرایان با آنها بود و هر گروهی از اصولگرایان که در هر موردی ورود میکرد، باید اقبال جامعتین را بهدست میآورد.
در این راستا حتی لیستهای انتخاباتی نیز به همین روال انتخاب میشدند. اما اکنون رویه فرق کرده و در هر گوشهای از اردوگاه راستگرایان گروهی علم تاسیس حزب و جبهه برداشته و خود را داعیهدار جریان اصولگرایی میدانند و ارزشهای انقلاب را در خود متجلی میبینند. بدین جهت است که شاهد تکهتکهشدن اصولگرایان هستیم، بهگونهای که چند سالی است صدای واحدی از این جریان بلند نمیشود. باید دید در سالهای پیش رو چه رخدادهایی در این جریان سیاسی به وقوع میپیوندد.
روزگار متفاوت اصولگرایان
در روزگاری که اصلاحطلبان و اعتدالیون نهادهای انتخابی مثل ریاستجمهوری، مجلس و شورای اسلامی شهرهای بزرگ را در دست دارند، اصولگرایان در صدد آسیبشناسی عملکرد خود در سالهای اخیر هستند. آنها تا پیش از این 8سال قوه مجریه، 12سال قوه مقننه و 14سال شورای شهر را در اختیار داشتند و شاید تصورش را نمیکردند که در این مقطع از تاریخ در نیمه دوم دهه90 اختیار تمام نهادهای انتخابی را به جریان رقیب واگذار کنند.
شاید سخن محمدرضا باهنر درباره این روزهای راستگرایان درست باشد که اصولگرایان شقهشقه شده و در حال دگردیسی هستند. البته هرچه باشد، نمیتوان از افراد و تشکلهای تاثیرگذار در این جریان و کنش سیاسی آنها بهراحتی عبور کرد، چون هرکدام میتوانند با کنش مستقیم خود تاثیر مهمی در این جریان بگذارند.
تشکلهایی چون جمنا، جبهه پایداری، جامعتین و افرادی مثل لاریجانی، باهنر، جلیلی، قالیباف و حتی سیدابراهیم رئیسی که از تاثیر قابل توجه او براین جریان نیز سخن گفته میشود. با درنظرگرفتن این شرایط چهبسا بتوان گفت که در حال حاضر اصولگرایی در متفاوتترین وضع خود در دهههای اخیر بهسرمیبرد.
در برزخ!
جبهه مردمی نیروهای انقلاب با سروصدای بسیاری تاسیس شد و همه فکر کردند انقلابی در جریان اصولگرا در حال شکلگیری است، اما جمنا نیامده در بوتهای از مشکلات گرفتار شد. جمنا آمده بود که انشقاق اصولگرایان را به وفاق و اجماع تبدیل کند، اما با مسائل بحثبرانگیز پیشآمده و با گذشت ۳ ماه از انتخابات، جمنا در دوراهی رفتن و ماندن دستوپا میزند.
این مهم را میتوان از عملکرد برخی کنشگران در داخل این مجموعه دید؛ جایی که حسین فدایی، رئیس کمیته سیاسی، از این سمت کنارهگیری میکند، علیرضا زاکانی مهر سکوت بر لب میزند و حداد عادل نیز همچنان درصدد ایفای نقش محوری در این جریان است. اگر دایره این چهرهها را وسیعتر کنیم، باز هم این مساله تایید میشود، چون افرادی مثل الیاس نادران، حسین نجابت و احمد توکلی نسبت به جمنا موضعگیری نمیکنند. از این رو باید گفت که جمنا در برزخ رفتن و ماندن اسیر است.
جبهه پایداری
آنها خیلی زود به حاشیه سیاست رانده شدند. زمانی که خرج خود را از بدنه اصولگرایی سوا کردند، فکر نمیکردند به این زودی از متن به حاشیه رانده شوند. پایداریها که اغلب به دولت دهم و مجلس نهم نزدیک بودهاند، میدانند که گفتمانشان مانند گذشته خریدار ندارد و از این رو پس از انتخابات مهر بر لب زده و سکوت پیشه کردهاند. از این رو میتوان گفت که پایداریها بیش از سایر گروههای اصولگرا تحت فشار قرار گرفتهاند. شاید از این روست که به پیوند استراتژیک با جمنا روی آوردهاند.
محافظهکاران راستگرا
در این راستا محافظهکاران اصولگرا برنامه دیگری دارند. حزب موتلفه پیش از انتخابات حساب خود را از جمنا و سایرین جدا کرد و با ارائه مدلی در انتخابات از کاندیدای مستقل حزبی خود رونمایی کرد. آنها هیچگاه نخواستند زیرمجموعه جمنا قرار گیرند؛ بهنظر هم نمیرسد که تا 1400 قصد عقبنشینی از مواضع خود را داشته باشند.
حداقل این موضوع را میتوان در سخنان اعضای حزب مشاهده کرد. از سوی دیگر جبهه پیروان با لیدری محمدرضا باهنر قرار دارد که معتقد است اصولگرایان در حال دگردیسی قرار دارند و جمنا راهکار آخر نیست. پس میتوان گفت آنها نیز احتمالا به پروژه عبور از جمنا خواهند پیوست. در جایگاه دیگر نیز جامعتین هستند که دیگر نمیخواهند عملکرد تشکیلاتی و حزبی داشته باشند و دوست دارند صرفا نقش پدری و ریشسفیدی جریان را برعهده بگیرند. بدین جهت تمایل دارند به شرایط قبل از جمنا باز گردند و مانند سابق محوریت جریان اصولگرا را در دست گیرند.
ناکامهای ریاستجمهوری
علاوه بر تشکلهای جریان راست، افراد نیز تاثیر خاص خود را دارند. به همین دلیل نمیتوان از جریان اصولگرا سخن گفت، اما نامی از سیدابراهیم رئیسی، سعید جلیلی و محمدباقر قالیباف به میان نیاورد. جلیلی در تهران تئوری دولت در سایه خود را تئوریزه کرده و برنامههای هریک از وزرا را تحلیل میکند تا خود را بهعنوان منتقدی متفکر نشان دهد.
رئیسی در مشهد به فکر عقبه ۱۶میلیونی رأی خود است؛ به همین خاطر ارتباط خود را با بدنه اصولگرایی قطع نمیکند. او که در انتخابات و با وجود اعلام مستقل بودن کاندیدای نهایی جمنا بود، مثل هر سیاستمدار کنشمندی از اینکه در متن صحبتهای آنها قرار گیرد، ناراضی نخواهد بود. قالیباف نیز این روزها پس از بیرونآمدن از ساختمان شهرداری در بهشت بهدنبال جایگاه بعدی فعالیت خود میگردد.
خود او گفته بود به دانشگاه باز میگردم، اما کیست که نداند هوای پاستور از سر او نخواهد افتاد. بدین جهت شاید دوباره برای انتخابات بعد کاندیدا شود و با توجه به مسائل پیشآمده در انتخابات گذشته احتمال نزدیکشدن دوباره او به جمنا بسیار اندک بهنظر میرسد.
پیروز میدان
بیشک اگر بخواهیم فردی را با مارک اصولگرایی پیدا کنیم که برخلاف سایرین در سالهای اخیر با کنشهای هدفمند موقعیتی ویژه بهدست آورده، آن فرد کسی جز علی لاریجانی نیست. او از همان ابتدا راه خود را از سایرین جدا کرد و اعتنایی نیز به جمنا نداشت. لاریجانی با عقلانیت در مجلس نهم یکتنه از دولت دفاع و از برجام حمایت کرد. در انتخابات مجلس دهم بدون هیچحرفی در لیست حامیان دولت و اصلاحطلبان قرار گرفت.
در این راستا ریاست او بر مجلس حفظ شد و اکنون توانسته به جایگاه مهمی در میان حامیان دولت، اصولگرایان و حتی اصلاحطلبان دست یابد. چنین است که میتوان او و جریان متبوعش را پیروز آوردگاه سیاسی این سالها دانست و بعید نیست در انتخابات آینده حرفهای بسیاری برای گفتن داشته باشد.
پ
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان
اپلیکیشن برترین ها
را نصب کنید.
ارسال نظر